-
بر ما بسی کمان ملامت کشیده اند
دوشنبه 1 آبانماه سال 1391 00:07
صدای غزل را با کلیک روی نیم بیت اول بشنوید. ما سرخوشان مست دل از دست داده ایم هم راز عشق و هم نفس جام باده ایم بر ما بسی کمان ملامت کشیده اند تا کار خود ز ابروی جانان گشاده ایم چون لاله می مبین و قدح در میان کار این داغ بین که بر دل پر خون نهاده ایم ای گل! تو دوش داغ ِ محبت چشیده ای ما آن شقایقیم که با داغ زاده ایم...
-
شرم بی باده و مطرب
دوشنبه 24 مهرماه سال 1391 00:30
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4 خیلی جدی داشت شعر میخواند: "شرم بی باده و مطرب گرم درد گران بودی همی این بود و آن رفتی به نابودی" گفتم یک بار دیگر بخوان. خواند. اشتباه نکرده بودم. شعرش همین بود. پرسیدم: خب این یعنی چه؟ گفت: المعنا فی بطن شاعر پرسیدم: خب این یعنی چه؟...
-
دوربین ها
جمعه 21 مهرماه سال 1391 14:02
این روزها هر گاه به باد دوبین های مستقر در مسیر زندگی ام می افتم، انگشتم را از دماغم در می آورم.
-
اندوهت را .......*
یکشنبه 16 مهرماه سال 1391 15:41
اندوهت را به برگ ها بسپار. پاییز است. می ریزد. *** * یک پیام کوتاه عکس از اینجا
-
دیو سپید پای در بند*
پنجشنبه 6 مهرماه سال 1391 12:50
دیو سپید پای در بند عکس از هم نورد با ربکا* از کنار دماوند می گذشتیم. به نظرم چیزی گفت. دماوند و نه ربکا. زدم کنار و پیاده شدم و عرض کردم: "بله؟" دماوند گفت: مغزم از این همه برفی که سالی به دوازده ماه بر آن نشسته یخ زده. گرمای خورشید هم نمی تواند آن ها را آب کند. چاره ای بکن. به خورشید نگاهی کردم و گفتم:...
-
آشنایان ره عشق ....
شنبه 1 مهرماه سال 1391 12:27
عکس از: فیروزه گر از این منزل غربت به سوی خانه روم دگر آن جا که روم عاقل وفرزانه روم زین سفر گر به سلامت به وطن باز رسم نذر کردم که هم از راه به می خانه روم تا بگویم که چه کشفم شد از این سیر و سلوک بر در صومعه با بربط و پیمانه روم گر ببینم خم ابروی چو محرابش باز سجدهی شکر کنم وز پی شکرانه روم آشنایان ره عشق گرم خون...
-
اندر مصائب من در شیراز و بازار وکیل و داش آکل و ..........
جمعه 17 شهریورماه سال 1391 23:22
بازار وکیل ِ شیراز تصویر را ساراخانم در جایی گذاشته بود که آن را در هوا قاپیدم. هوس شیراز کردم. شهری که سال هاست از آن بسیار دورم. سالی که در طی شش ماه، تعطیلات آخر هفته را به آن جا می رفتم. در کوچه پس کوچه هایش با یاد داش آکل، و شاید هم مرجان، پرسه می زدم. گاه گم می شدم. یعنی می خواستم که گم شوم . این گم شدن را دوست...
-
کوچ
شنبه 11 شهریورماه سال 1391 18:01
عکس از: شهرزاد درویش *** کوچ خانوادهای را دیدم در دشتی. با خدا نشسته بودند و چای مینوشیدند. بی زیر اندازی و زیر سایهی ابری.
-
سحر کرشمهی صبحم .....
جمعه 3 شهریورماه سال 1391 14:00
عکس از: شهرزاد درویش صدای غزل را با کلیک روی نیم بیت اول بشنوید *** Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4 رسید مژده که ایام غم نخواهد ماند چنان نماند و چنین نیز هم نخواهد ماند. سرود مجلس جمشید، گفتهاند این بود که جام باده بیاور، که جم نخواهد ماند! چه جای شکر و شکایت ز نقش نیک و بد...
-
بر سر آنم
یکشنبه 22 مردادماه سال 1391 16:10
حضرت حافظ حدود بیش از هفت صد سال پیش، درست گفتم؟ بیش از هفت صد سال پیش در یکی از غزل های مبارکش فرموده اند: بر سر آنم که گر ز دست برآید دست به کاری زنم که غصه سر آید و ما اکنون در عصر حاضر کماکان این بیت را زمزمه می کنیم. این بیت را بیشتر اگر باز کنیم در می یابیم که، مشکل کجاست؟ انگار قبل از حضرت هم بوده است. چرا که...
-
دردم
پنجشنبه 19 مردادماه سال 1391 11:45
کالیگرام از آروین دردم نهفته به، گلابی، انجیر، انار، انگور. انگور...
-
تنهاییی یک سامورایی
جمعه 13 مردادماه سال 1391 21:47
ژان پیر ملویل در یکی از بی تا ترین فیلم های تاریخ سینمای جهان، ینی سامورایی ، بعد از تیتراژ و قبل از آغاز فیلم نوشت: "تنهایی عمیق یک سامورایی را هیچ کس ندارد، مگر ببر جنگل." جمله ای که از کتاب سامورایی نوشته ی "یوشیدو" نامی، بر گرفته بود. *** نمی دانم چرا هر عصری از عصرهای جمعه و یا روزهای تعطیل،...
-
اگر غم لشکر انگیزد
جمعه 6 مردادماه سال 1391 14:50
این غزل را با کلیک روی نیم بیت اول بشنوید *** Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4 بیا تا گل برافشانیم و می در ساغر اندازیم فلک را سقف بشکافیم و طرح نو در اندازیم شراب ارغوانی را گلاب اندر قدح ریزیم نسیم عطر گردان را شکر در مجمر اندازیم اگر غم لشکر انگیزد که خون عاشقان ریزد من و...
-
چیزهای خوب *
سهشنبه 3 مردادماه سال 1391 19:27
دوستی، آرامش، مهربانی، مودت، بخشش، عطوفت، لطیفه، خنده، شیرینی، شیرین، دریا، آب، باد، خاک، آتش، -نه آتش نه-، دبستان، دبیرستان، دانشگاه، گذشت، فداکاری، خوش، دلکش، مشتاف، چشم مست، می صاف، محبوب، .......... ................. چرا حالا همه ی شما فکر می کنید که بنده، به دلیل بر زبان راندن این چیزهای خوب ، بلانسبت زده به سرم؟...
-
حق تقدم عبور
شنبه 31 تیرماه سال 1391 01:20
در همه ی مراکز تمدن جهان، حق تقدم عبور با وسیله ی نقلیه ی کند رو است. آدم هم کند رو ترین وسیله ی نقلیه است. تازه اگر مشغول عبور از روی خط کشی عابر پیاده بشود، دیگه بدتر. مگر در سرزمینی که هنر نزد مردمانش است و بس. قدیمی ترین تاریخ جهان را دارند. ......... را دارند.............. را دارند........را دارند ........... همه...
-
حافظ و غربت
یکشنبه 18 تیرماه سال 1391 08:27
می گویند حافظ فقط دو سه بار از شیراز خارج شد. از بس وابسته به این شهر بود. بر خلاف سعدی که مدام در گشت و گذار بود. کلیه اشعاری را هم که در باره ی غربت سروده در این گونه مواقع بوده. یک بار گویا فقط تا نزدیک ترین روستا رفته و غروب نتوانسته برگردد. همان شب غزل مشهور زیر را سرود: گر از این منزل غربت ب سوی خانه روم دگر آن...
-
هذیان بیست و سه
دوشنبه 12 تیرماه سال 1391 21:44
عاشقانه ای نمی سرایم که دژخیم چشم هایت را به تماشا نشسته است. به تمنای نم اشکی.
-
انقراض
سهشنبه 6 تیرماه سال 1391 20:06
جورج تنها 1912-2012 همیشه فکر می کردم که انقراض نسل ها وقتی بوده که من نبودم. ولی امروز بعد از هزاران سال عمر، شاهد انقراض یک نسل بودم. نسل جورج تنها. در سال 1372 گونه ای از لاک پشت یافت شد که نمونه ی دیگری نداشت. این لاک پشت امروز در صد سالگی درگذشت و نسل او منقرض شد. کلن منقرض شدن خیلی تلخ است. ب ویژه نسل لاک پشت....
-
خلوتیان ملکوت
چهارشنبه 31 خردادماه سال 1391 01:14
صدای این غزل را با کلیک روی نیم بیت اول این غزل بشنوید. آ هنگ: یک ملودی کردی با سازدیوان و اجرایی از ختان Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4 دل و دینم شد و دلبر به ملامت برخاست گفت: با ما منشین کز تو سلامت برخاست که شنیدی که درین بزم دمی خوش بنشست که نه در آخر صحبت به ندامت برخاست...
-
باز شاه عباس و رخش رستم
جمعه 26 خردادماه سال 1391 16:01
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4 آرامگاه باز شاه عباس عکس از خودم 1383 شاه عباس بازی داشت که معمولن در شکارگاه ها در کنارش بود. داستان های زیادی در مورد این باز هست. ولی نسخه ای که خودم شنیده ام را بیشتر دوست دارم. به شکلی شباهت هایی با خوان سوم رستم دارد و من می خواهم داستان را...
-
شاهین نجفی
شنبه 20 خردادماه سال 1391 18:21
با این که دین و ایمان درست و حسابی ندارم، ولی این دلیلی نمی شود که این جا اعلام نکنم که من دیگر به ترانه های شاهین نجفی گوش نمی کنم. ترسیدم بمیرم و فراموش کرده باشم که این را در این وبلاق وزین اعلام کنم.
-
ام چی تری چلیر؟
سهشنبه 9 خردادماه سال 1391 23:56
سلسله البولی اخیرن در اتاق ما بستری شده است. شبی پنج شش بار، همهی چراغهای بخش را روشن میکند که خیر سرش برود و خودش را تخلیه بکند. کاملن مرا بیدار میکند. با هر بار روشن کردن چراغها. همراهش فقط برای لحظاتی خروپفش قطع میشود. غلطی زده و خودش را به خواب میزند. ولی پس از برگشتن سلسله البول فوق الذکر، بلند شده و...
-
به یادگار نوشتم خطی به دلتنگی *
سهشنبه 2 خردادماه سال 1391 19:51
عکس از وبلاگ فرناز بدیعی از مدرسه آغاز می شود. روی نیمکت ها و میزها. دسته ی میز و صندلی های سرهم. با خودکار، با نوک کلید، با چاقو، با هرچه که اثری از خودش باقی بگذارد. در تمام طول تحصیل ادامه دارد. بعد، سربازی است. در مورد مردان می گویم. این فاصله را نمی دانم زن ها کجا هستند. هر چند کلن این کار، یادگاری نوشتن را عرض...
-
شبی که....
چهارشنبه 27 اردیبهشتماه سال 1391 22:24
شبی که می خواستم تا بامداد حرف بزنم، سکوت کردم. گلویم خشک شده بود. خشک ِ خشک ِ خشک. آب می خوردم؟ خشک تر می شد. عقل خودم هم به این می رسید. آنقدر خشک می شد که تا سرحد خفگی سرفه می کردم. هر چند عذرم گاهی موجه بود. چرا که بیشتر دوست داشتم به صدای پرندگان درخت کنار پنجره گوش بدهم. که به قول سهراب، خواب می دیدند و من...
-
آقا اجازه؟
شنبه 23 اردیبهشتماه سال 1391 08:57
پرویز شهریاری 1391-1305 آقا اجازه؟ - اگر پرسش جدی دارید بپرسید و گرنه وقت کلاس را نگیرید؟ - آقا جدیه جدیه. - بفرمایید. - آقا ما آخرش نفهمیدیم این هندسه ای که شما به ما درس می دید اقلیدسیه یا نا اقلیدسی. شلیک خنده یاران دبستانی که ممکن بود مرا به بیرون کلاس هدایت کند. ولی خنده ی خود آقا آبی بر آتش بود. -صد بار تو را...
-
ماهی قرمز
دوشنبه 11 اردیبهشتماه سال 1391 22:10
بحث خرید ماهی قرمز شب عید بسیار جالب می باشد است . حالا چطور و چرا بعد از عید به یادش افتاده ایم. ما یک چیز را همیشه بلدیم. ینی در موقع خودش به یادمان می افتد. مثلن روز والنتاین که می شود همه یادمان می افتد که سپندارمزگان را باید جشن بگیریم. این حافظه ی ماست که یک سال به درازا می کشد. همین طور شب عید یادمان می افتد که...
-
هیس
پنجشنبه 7 اردیبهشتماه سال 1391 08:05
می دانید فرورفتگی روی لب و درست زیر بینی، چرا و چگونه به وجود آمده است؟ در افسانه ها آمده است که، انسان در دوره ی جنینی به راز خلقت پی می برد. در لحظه، ملکی بر وی ظاهر شده و انگشت سبابه اش را روی لب او می گذارد و می گوید: هیس. و این اثر برای همه عمر بر روی لب نقش می بندد .........
-
برای هزارمین بار
دوشنبه 4 اردیبهشتماه سال 1391 14:28
بجای "غذا" بگوئیم "خوراک" بجای "نفر" بگوئیم "تعداد" و یا "تن" (هرچند عربیست) بجای "پارس سگ" بگوئیم "واق واق کردن سگ" بجای " شاهنامه آخرش خوش است " بگوئیم "جوجه را آخر پائیز میشمارند" و ........... *** غذا پس آب شتر است. پس آب می...
-
ما و فردوسی
دوشنبه 28 فروردینماه سال 1391 00:25
پس فرمودید: "چنین است رسم سرای درشت / گهی پشت زین و گهی زین به پشت" ؟ بله؟ دست شما درد نکند. زودتر می فرمودید تا تکلیف خودمان را بدانیم. دلمان خوش بود که داریم روی دیوار کسی یادگاری می نویسیم. سرای درشت!!! زین به پشت!!! هر چند انگار پر بیراه هم نفرموده اید. می بایستی از اول چشممان را بازتر می کردیم. *** پ.ن....
-
شیطان و انسان
سهشنبه 15 فروردینماه سال 1391 10:33
واعظی بر منبر می گفت: هر که نام آدم و حوا بر کاغذ نویسد و در خانه آویزد، شیطان بدان خانه راه نیابد. خراسانی پای منبر بود. برخواست گفت: شیطان در بهشت و در جوار خدا وارد شد و آنان را بفریفت. چگونه در خانه ی من از نام آنان بترسد؟ رساله ی دلگشا