ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 |
14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 |
21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 |
28 | 29 | 30 |
امروز ، صبح کلهی سحر، حدودای ساعت نه و نیم برای کاری از خونه زدم بیرون. توی خیابونی نزدیک میدون فرحبخش، ببخشید سلماس، رانندهای ترمز کرد و پرسید: "ببخشید کبابی لادن کجاست؟"
من معمولا توی این مواقع برای اینکه ترافیک درست نشه جواب نمیدم و میگم نمیدونم. ولی این یکی رو گفتم. هرچند موقع آدرس دادن بوق ماشینهای پشت سرش به صدا در اومدن. اون بنده خدام در موقع حرف زدن من راه افتاد و تشکری کرد و رفت.
کمی که گذشت با خودم گفتم: "مرد مومن، تو آدرس بی بی رو بهش دادی و نه لادن رو. " بعدشم بی بی هم که باشه قنادیه و کبابی نیست.
هیچی دیگه، از اون موقع دارم به این فکر میکنم که چقدر بعد از رسیدن به جایی که آدرس دادم بارم کرده.
راستی کبابی لادن میدونین کجاست؟
عکس سایهام تزیینیه و ربطی به مطلب نداره.
صبح نه ونیم کله سحر!
تو تهرون آدرس اشتباه زیاد میدن
اگرم مثل من نخوان آدرس اشتباه بدن، حواس پرتی اشتباهش می کنه.
من هر بار به کسی آدرس دادم یا اشتباه شد یا کاری کردم پرسش کننده لقمه را سه دور دور سرش بپیچد.