-
سرویس بهداشتی
شنبه 14 بهمنماه سال 1402 19:32
سرویس بهداشتی فردای شبی که آخرین فیلم ویم وندرس یعنی " روزهای کامل " رادیدم در جایی یک سرویس بهداشتی دیدم. همین که خواستم وارد شوم کسی با یک "تی" از آنجا بیرون آمد و داد زد: کجا؟ مگه نمی بینی زمین خیسه؟ وایسا تا خشک بشه. تاکی وایسم؟ دو دییقه. و خودش به سرویس خانمها رفت. ایستادم. بعد از مدتی که به...
-
سراسیمه دیدمت
چهارشنبه 18 مردادماه سال 1402 12:05
سراسیمه ات دیدم مبهوت و گنگ و دوان دوان در کوچه ی تنهایی مرا ندیدی ای کاش در این دویدن نگاهی به پشت سرت می انداختی و مرا می دیدی که هر لحظه از تو دور و دورتر می شوم. صدایت نزدم ترسیدم همه ی این ها خواب باشد و بیدار شوم. بی تو. شعر را با صدای خودم در اینجا بشنوید.
-
ستاره
شنبه 26 فروردینماه سال 1402 20:52
عکس از آلما روشنی ای ستاره ی تنها! در کدامین لحظه ی این شب، شب تاریک، با ماه آشتی خواهی کرد؟ و .... سوار بر جاودانگی افق، بر این تازیانه ی خونین، به تماشا خواهی نشست؟ ای ستاره ی تنها! پیش از برآمدن آفتاب، از این دشت برو، و پیام این جا را به کهکشان ها برسان، و آنان را بگو، شهاب هاشان ببارنند، بر این ویران، سترون، دشت ِ...
-
خشکشویی
یکشنبه 2 بهمنماه سال 1401 23:07
کاپشنی داشتم، دارم، که از روز خریدنش تا دو سه روز پیش، به خشکشویی نبرده بودم. سیاه یکدست است. البته کلی آستینهاش برق افتاده بود. روزی که آن را از خشکشویی گرفتم کلی کلاس برایش گذاشته بودند. چوب لباسی، گیره لباسی و یک روکش. با کلی مصیبت حملش میکردم. اگر میشد، آن را روی چیزی که پوشیده بودم، میپوشیدم. ولی نمیشد....
-
پمپ بنزین
سهشنبه 20 دیماه سال 1401 15:17
سراشیبی مقابل ما در سراشیبی انتهای جایی در یوسف آباد، صدای موتوری شنیدم و خودم را کنار کشیدم که صدای رانندهاش گفت: حاج آقا! نزدیک ترین پمپ بنزین به اینجا کجاست؟ گفتم: از این سرازیری برو پایین بعدش یک شیب تند و یکطرفه مقابلت میبینی و بالا که رفتی، میرسی به یوسف آباد. دست راستت که جلو بری کمی پایینتر پمپ بنزین رو...
-
هزیان چهل و شش
پنجشنبه 15 اردیبهشتماه سال 1401 21:39
آن شب را به یاد آر که تا بامداد در میان نخلستان های بی نخل پرسه می زدیم و مهتاب در سیاه چاله ای گرفتار آمده بود و ........ خورشید سر نزد *** شعر را با صدای خودم در وبلاگ صداهایی که می شنویم ، بشنوید.
-
در مدح امیر انکیانو
جمعه 24 دیماه سال 1400 12:00
در مدح امیر انکیانو اگر کلیات حضرت سعدی را ورق زده باشید، در بخش مواعظ، قطعهای در مدح امیر انکیانو دیدهاید. در این قطعهی شاید 50 بیتی، چند ضربالمثل آمده است. من بضاعت آن را ندارم که بگویم، آیا این ضرب المثلها، قبل از ایشان هم بوده است، یا از بعد از سرودن این ابیات، وارد زبان فارسی شده است. از جمله : صورت زیبای...
-
چقدر دوری
چهارشنبه 10 آذرماه سال 1400 18:39
چقدر دوری چرا که جاده ها هم با تو ادامه ندارند . اینروزها، حتا خاطرهها هم یاریام نمیدهند تصویری گنگی تو، که هر روز و هر روز ، محوتر میشوی . *** شعر را با صدای خودم و آهنگی از پری زنگنه در " صداهایی که میشنویم "، بشنوید.
-
اینروزها
جمعه 5 شهریورماه سال 1400 17:13
اینروزها اینروزها فکر میکنم بهترین کار اینست. یک صندلی کنار پنجره بگذارم و با سیگاری در دست، نظارگر خودروهایی باشم که از کوچه مقابلم میگذرند. یکطرفه است. مانند عمر. دلخوش به این که نوازندهای دوره گرد برایم سلطان قلبها بخواند. *** متن یادداشت را با صدای خودم و آهنگ سلطان قلبها در اینجا بشنوید.
-
حواس پنج گانه؟
چهارشنبه 3 شهریورماه سال 1400 18:06
از جمعی که به سفری رفتهاند، مثلا به شمال و باهم، بپرسید: سفر خوش گذشت؟ چطور بود؟ به طور عمده سه دسته پاسخ زیر را میگیرید. بستگی به قوی بودن حسی از حواس پنجگانه پاسخهای زیر را میگیرید: دسته اول: آخ نمیدونی این طرف جاده جنگلای سبز، اون طرف جاده دریای آبی. روی دریا ابرهای سیاه که نور از زیر این سیاهی توی افق زده بود...
-
سیگار و ویروس چینی
پنجشنبه 6 آذرماه سال 1399 13:56
نظریه ای که خودم بعد از شیوع ویروس چینی اختراع کردم اینه که دوستان سیگاری همون اول که بسته رو باز می کنن با دست تمیز سیگارا رو در بیارن و فیلتر رو بکنن توی جعبه. بعدها حتا با دست آلوده هم اگه سیگاری در بیارن همین که روشنش کنن ویروس چینی دیناموس کشته میشه. خیلیم پیش میاد که کسی توی خیابون ازمون سیگار میخواد. اگه بگیم...
-
یه سیگارم به من بدید
پنجشنبه 6 شهریورماه سال 1399 01:32
خیابان فاطمی را پیاده گز میکردم که به جایی در انتهای آن برسم. فقط محض خاطر ویروس کرونا. تا پارک فرح، ببخشید، لاله، رفتم ولی آنجا دیگر نای رفتن نداشتم. قرنطینه ی خانگی حسابی تنبلم کرده است. این بود که هم خسته بودم و هم بدنم نیکوتین میخواست. روی سکویی در جایی از پارک نشستم و بعد از اینکه نفسی تازه کردم، سیگارم را روشن...
-
برای
جمعه 27 تیرماه سال 1399 16:10
مدتهاست که "برای" در زبان فارسی و آنهم شاید نه هرمنطقه ای، به شکل مالکیت به کار میرود. در صورتی که درستش این است که در ذهن کسی این مالکیت وجود دارد و بعد از این که صاحب اصلی آنرا به دست آورد دیگر میشود، مال. مثال بزنم: به مناسبت تولد کسی، برای او کتابی یا ........ میخرید. وقتی آن را به او میدهید...
-
78 تومن
چهارشنبه 4 تیرماه سال 1399 21:07
78 تومن موقع حساب کردن قیمت دارویی که خریده بودم به طرف صندوق رفتم. یک نفر جلوی من بود. در دستانش تعدادی ده هزار تومانی بود. پرسید: -حساب من چقد شد؟ -78 تومن اسکناس ها در دست چپش بود. دست راست را به طرف دهانش برد. در لحظه و قبل از این که یادش بیاندازم که شستش را به زبانش نکشد، مسیر دستش به طرف پیشانیاش رفت و با عرقش...
-
ببخشید آقا!
یکشنبه 25 خردادماه سال 1399 00:24
ببخشید آقا! چند صندلی انتظارِ جایی را، به دلیل کرونا توی پیاده رو چیده بودند. روی یکی از آنها نشسته بودم. چشمم به صفحهی گوشی و گوشم به بلندگویی که شمارهی نوبت را میخواند. آقایی نزدیکم شد و خیلی محترمانه گفت: ببخشید آقا، ممکنه کمی از وقتتون رو بگیرم؟ در آنی ذهنم رفت به سمت جیبم. در جا آماده شدم که بگویم" پول...
-
لواش
پنجشنبه 4 اردیبهشتماه سال 1399 01:33
دم لواشی، یک موتوری کنار سکویی که میایستم و نان ها را خشک می کنم ایستاد و گفت: ببخشید میشه یه لواش به من بدین؟ تا به آن روز چنین درخواستی نشنیده بودم. فوراٌ مواظب شدم که دزد نباشد که گوشی همراهم را قاب بزند (چون شنیده بودم موتوری ها با ملت اینکاررا میکنند. یعنی در کنارشان میایستند و یک درخواست عجیب میکنند و بعد در...
-
آقا ببخشید
چهارشنبه 27 فروردینماه سال 1399 22:52
از پشت سرم صدای آقایی آمد که: آقا ببخشید. چیو؟ جیو نه، کیو؟ کیو؟ منو. چرا؟ بفرمایید. ممکنه بگید ساعت چنده؟ نگاهی به ساعتم کردم و گفتم: هنوز خیییلی مونده. تا کی؟ تا شب. ممنون. خواهش می کنم. در تمام این مدت به طرف من در حرکت بود. گامهایم را کند کرده بودم. وقتی گفت ممنون، در کنارم بود. ولی بعد از شنیدن خواهش می کنم، بی...
-
درختان
چهارشنبه 2 بهمنماه سال 1398 00:57
درختان چشم هایت را به تمنا نشسته اند. سیرابشان کن. ابرها در سرزمین ما، خیال باریدن ندارند. *** کردر، ساوه، پاییز نود و هشت. شعر را با صدای خودم از اینجا دانلود کرده ، گوش بدهید.
-
می گفت ....
سهشنبه 28 آبانماه سال 1398 13:05
می گفت، هر وقت مردم، مرا در اینجا دفن کنید. استخوان هایش را جمع می کنند و در پایین پاهایم می گذارند. چون سی سال ا ز مرگ او گذشته. گفتم: ببین، از من نخواه، که دور و برت آنقدر شلوغ است که برای نظر من، که از تو نظر گرفته ام ، تره هم خورد کنند. تازه، چه بسا قبل از تو، من نروم،.ها؟ خلاصه، اگر کسی با این قضیه برخورد کرد، با...
-
توت فرنگی های وحشی
شنبه 7 اردیبهشتماه سال 1398 22:54
سوم فروردینماه امسال، در ساعتی از روز از خیابان ولیعصر میگذشتم. دیشب یا شب قبلتر، یکبار دیگر توت فرنگیهای وحشی از اینگمار برگمن را دیدم. و سکانس خواب پروفسور را یک بار بیشتر. در این گذشتن از آن خیابان، این فیلم را دیدم که خودم در نقش پروفسور بازی کرده بودم. آن سکانس فیلم و این سکانس من، مرا به یاد تصویری دیگری...
-
گربههای اکباتان
سهشنبه 13 فروردینماه سال 1398 12:46
آنچنان ریلکس نشسته بودند که شک ندارم اگر از این پلهها میخواستم بالا بروم و داخل آن روشنایی بشوم هم از جایشان تکان نمیخوردند. مگر حرکتی به سر و بدن خودشان میدادند و دیگر هیچ. خارج از سقفی که ما پنج تن زیر آن بودیم، باران تندی میبارید. آن چهار تن مرا نگاه میکردند و این که در نهایت چه میکنم؟ آیا به داخل آن...
-
کبابی لادن
دوشنبه 20 اسفندماه سال 1397 14:43
امروز ، صبح کلهی سحر، حدودای ساعت نه و نیم برای کاری از خونه زدم بیرون. توی خیابونی نزدیک میدون فرحبخش، ببخشید سلماس، رانندهای ترمز کرد و پرسید: "ببخشید کبابی لادن کجاست؟" من معمولا توی این مواقع برای اینکه ترافیک درست نشه جواب نمیدم و میگم نمیدونم. ولی این یکی رو گفتم. هرچند موقع آدرس دادن بوق...
-
سایه ی من
چهارشنبه 11 مهرماه سال 1397 17:59
سایه ام از بس راه رفته بود که نای یک گام بیشتر را نداشت. برای همین، دستش را به سایه ی دیگری گرفت و بعد از خستگی در کردن، سرانجام، رفت. از آن روز، دیگر او را ندیدم. شاید روزی دیگر و جایی دیگر و در حرکتی پشت به آفتاب. نمی دانم. ولی می دانم که دیگر او را در این جا نخواهم دید.
-
تندیس فردوسی در تاجیکستان
یکشنبه 24 تیرماه سال 1397 21:22
برای بخش شاهنامه خوانی در وبلاگ صداهایی که میشنویم به دنبال عکس میگشتم. تندیس زیبایی از فردوسی دیدم، در میدان مرکزی دوشنبه و در تاجیکستان. تا اینجای قضیه یک چیز طبیعی بود. ولی به تاریخچهی این میدان که مراجعه کردم، چیزهای دیگری دیدم. و آن اینکه، قبل از این تندیس و در زمان حاکمیت شوروی بر تاجیکستان، به جای این...
-
روزی که رفت
سهشنبه 14 فروردینماه سال 1397 18:14
سالهای سال در آمد و شد بود. هر جایی که میرفت در نهایت به جایی که در آن چشم باز کرده بود بر میگشت. روزی حداقل دوبار از کوچه میگذشت. یک بار رو به دوربین و بار دیگر، پشت به دوربین. تصویر رو به دوربیناش را ندارم. هر چه هست پشت به دوربین است و دارد میرود. و رفت. من دیگر هرگز او را نخواهم دید.
-
خبرنگاران
شنبه 21 مردادماه سال 1396 16:54
عکس کار خودم است ولی ایده ی آن نه ت اریخ به تجربه ثابت کرده، هرچیزی وارد کشورمان شد، خودش آمد، فرهنگش نیامد. خودرو آمد، فرهنگ رانندگی، نیامد. آپارتمان آمد ولی مردم کماکان مانند یک خانهی قدیمی عهد قاجار از آن استفاده میکنند. ............ و این روزها گوشی هوشمند همراه. هر کسی در هر شرایط مالی می تواند یک دستگاه از...
-
کله
یکشنبه 25 تیرماه سال 1396 13:22
کله ی چند کیلویی را خم می کند که از بالای عینک شما را ببیند. عینک چند گرمی را بر نمی دارد. حتمن برای این است که دستش را تکان ندهد. ولی دست و عینک از کله سبک ترند که. یا نه؟ من اشتباه می کنم؟
-
عید فطر
یکشنبه 4 تیرماه سال 1396 22:45
عید فطر را به کلیه کسانی که در ماه گذشته روزه گرفتند تبریک می گویم. و به کلیه کسانی که روزه نگرفتند تسلیت. تسلیت نه از بابت این که روزه نگرفتند و بعد از صد و بیست سال می میرند و آتش دوزخ در انتظار آن هاست و باید بروند و برای بهشتیان آب جوش ببرند بلکه یک موز بگیرند، بلکه به این دلیل که تا یازده ماه دیگر نمی توانند روزه...
-
خسرو، شیرین و فرهاد
دوشنبه 18 اردیبهشتماه سال 1396 12:58
بیستون را عشق کند و شهرتش فرهاد برد. سر کلاس نشسته بودم. درس سخت نبود. چرت میزدم. چرت دردش گرفت و گفت مرا به بیمارستان ببر. این کار را کردم. در آنجا زایید. این روزها میگویند وضع حمل کرد. دختری به دنیا آورد. نامش را گذاشتیم ملیحه. البته ملیح نبود هیچ، بلکه خیلی هم بینمک بود. در همسایگی ما پرویزی بود که یک دل نه، صد...
-
قاشق *
دوشنبه 4 اردیبهشتماه سال 1396 10:25
با گردنی کج بهم نزدیک شد و پرسید، ببخشید خانم قاشق دارید؟ قبل از این که جواب بدم ادامه داد، از هرکی میپرسم نداره. اصلن به ذهنم نمیرسید که برای چی میخواد. هرچند اونش خیلی مهم نبود. مهم این بود که منم نداشتم. تا اومدم بهش بگم ندارم، یادم افتاد توی یکی از کشوهای اتاق خودمون، یک بسته از این قاشق چنگالای یک بار مصرف...