بعد از بیست و سه

بعد از بیست و سه

همان اوقاتی که تب داریم و به مهتاب بد می گوییم. همه مان.
بعد از بیست و سه

بعد از بیست و سه

همان اوقاتی که تب داریم و به مهتاب بد می گوییم. همه مان.

برای ............. *


مرا به سفره ی بی نان خویش مهمان کن

مرا به مائده ی خام نام سپیدت

مرا به خانه ی بی خانه و در و دیوار

مرا به خلوت بی دشمن ات بخوان ای یار

..................

..................

شعر کاغذ  از منوچهر آتشی را بشنوید.


* کاغذ

پایان جهان

...............
ناسا  بعد از  رد تمام استدلال‌هایی که در نظریه پایان جهان، در بیست و یکم دسامبر ِ پیش رو، می شود،  توصیه می‌کند از:

 انقلاب زمستانی به معنی واقعی لذت ببرید
و
ذهنتان را با شعله‌های خورشیدی، سیاهچاله، تقارن،
میدان مغناطیسی و هر چیزی که مایاها پیشگویی کرده‌اند، درگیر نکنید
.

دوست داشتید ادامه ی مطلب را بخوانید.
 

ادامه مطلب ...

اندوهت را .......*



اندوهت را 

              به برگ ها بسپار.

پاییز است.

می ریزد.


***


* یک پیام کوتاه

عکس از اینجا


آیین گفت و گو


دو ماهنامه آیین گفت و گو،

با صاحب امتیازی و مدیر مسئولی آقای سید محمد خاتمی

امروز بر پیش خوان روزنامه فروشی ها نشست.

آه ای یقین ِ یافته


احمد شاملو

1307-1379

من بانگ بر کشیدم از آستان یاس

آه ای یقین ِ یافته

بازت نمی نهم.....


شعر را بشنوید.

خداحافظ بلیک، خداحافظ صورتی


بلیک ادواردز

Blake Panther

1922-2010


عمر طولانی این عیب را دارد که..............



بلیک ادورازد

Pink Edwards

1922-2010


نامی بی بدیل در تاریخ سینمای کمدی  

 

 کسی مژده پیش نوشیروان آورد  

خاموشی ایرانی ترین صدای ایران

خداحافظ رفیق  

 خداحافظ نعمت 

 خداحافظ محمود

 خداحافظ آرتور، خداحافظ تونی

 خداحافظ لس

 

لینک های بالا درگذشتگانی هستند از دوستانمان، که از ابتدای سال تا به حال خداحافظی کرده اند. و دریغ از یک دشمن 

همین نشان میدهد که چقدر تعداد دشمنانمان اندک اند و انگشت شمار

مال هواست


جمعه چندم آذر امسال

ساعت دوی بعدازظهر

بولوار پاکنژاد

-------

خوب شد ما یک چیز دیگری پیدا کردیم که به جای اعصاب، گرفتاری هامان را بیندازیم گردنش. آن چیز، هواست.

از جمله:

سرفه می کنید. مال هواست. 

بدنتون متورم شده طوری که کفش نمی توانید بپوشید. مال هواست.

چشم هاتان می شود دو کاسه خون. مال هواست.

بغل لبتان یک جوشی در می آید که صد رحمت به کورک. مال هواست.

آپاندیس مزمنی که اخیرن حاد شده بوده یک هو خوب شده. مال هواست.

دردی که از توی سینه می دود و بلانسبت به پایین ترین اعضا وجوارح‌ات می رسد و از آن جا دو باره بر میگردد و از دهانتان می زند بیرون، مال هواست.

سیگار* شده منبع تولید اوزون. مال هواست.

خواب آلود هستید؟ مال هواست.

بامبوا چرا زرد شدن؟ مال هواست.

ماشینم امروز ریپ می زد. مال هواست.

امروز گلاب به رویتان .............مال هواست.

...........

...........

داشتیم چه می گفتیم؟ یادمان رفت................. مال هواست.

کله پدر هرچه بنزین درپیتی چینی....................مال هواست.

 *** 

در تایید سخنان ما مبنی بر درپیتی بودن بنزین های مصرفی روزنامه ی اطلاعات در روز 17 آذر فتوا به درستی نظر ما داد. 

  

ولی در 18 آذر به زیر آن زد و نوشت: 

 

 

؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ 

پ.ن. یک: 

ما حیران این هستیم که این دو عکس چرا نمی رود وسط صفحه وبلاق وزینمان؟  

- مال هواست. 

آهاااااااااااااااااای مدیران بلاق اسکای، کمک کنید. البته اگر می توانید نفس بکشید. 

پ.ن. دو: 

ولی خودمانیم عکس این پالایشگاه چقدر شفاف و به دور از آلودگی است.  

یعنی هرآنچه که ما نوشته ایم یعنی کشک؟ این قدر نادانی و کارشکنی؟ این قدر فتنه؟

- نخیر اینم مال هواست.

 ----------

 * قربانش بروم پایش بیفتد  گاز اشک آور هم خنثا می کند.

قصه ای از شب


مهدی اخوان ثالث

۱۳۰۷-۱۳۶۹


به بهانه بیستمین سال خاموشی  مهدی اخوان ثالث

قصه ای از شب را گوش کنید

این عکس و شعر در اینجا هم آمده است.

نسل بی گَــُند

احمد شاملو

۱۳۰۴-۱۳۷۹

.........

ای کاش می توانستند

از آفتاب یاد بگیرند

که بی دریغ باشند

در دردها و شادی هایشان

حتا

با نان خشکشان

و کاردهایشان را

جز از برای قسمت کردن

بیرون نیاورند

..........

***

ادامه مطلب ...

والنتاین هشتاد و هشت


دولت عشق آمد و من ......؟

روز جهانی حقوق بشر


منم «کورش»، شاه جهان، شاه بزرگ، شاه توانمند، شاه بابـِل، شاه سومر و اَکد، شاه چهار گوشهٔ جهان.

همهٔ مردم گام‌های مرا با شادمانی پذیرفتند. در بارگاه پادشاهان بابل بر تخت شهریاری نشستم. مَردوک دل‌های پاک مردم بابل را متوجه من کرد، زیرا من او را ارجمند و گرامی داشتم.

 ارتش بزرگ من به صلح و آرامی وارد بابل شد. نگذاشتم رنج و آزاری به مردم این شهر و این سرزمین وارد آید.

من برده داری را برانداختم. به بدبختی‌های آنان پایان بخشیدم. فرمان دادم که همهٔ مردم در پرستش خدای خود آزاد باشند و آنان را نیازارند. فرمان دادم که هیچ کس اهالی شهر را از هستی ساقط نکند. مردوک از کردار نیک من خشنود شد.

برکت و مهربانی اش را ارزانی داشت. ما همگی شادمانه و در صلح و آشتی مقام بلندش را ستودیم. به فرمان مَردوک همهٔ شاهانی که بر اورنگ پادشاهی نشسته اند؛

و همهٔ پادشاهان سرزمین‌های جهان، از «دریای بالا» تا «دریای پایین»(دریای مدیترانه تا دریای فارس)، همهٔ مردم سرزمین‌های دوردست، همهٔ پادشاهان «آموری»، همهٔ چادرنشینان،

هر روز در پیشگاه خدای بزرگ برایم خواستار زندگانی بلند باشند. بشود که سخنان پر برکت و نیک خواهانه برایم بیابند. بشود که آنان به خدای من مَردوک بگویند: به کورش شاه، پادشاهی که تو را گرامی می‌دارد و پسرش کمبوجیه جایگاهی در سرای سپند ارزانی دار

شفیعی کدکنی جلای وطن کرد

 محمدرضا شفیعی کدکنی 

به کجا چنین شتابان؟
گون از نسیم پرسید
دل من گرفته زینجا , هوس سفر نداری
ز غبار این بیابان؟
همه آرزویم اما.... چه کنم که بسته پایم....
به کجا چنین شتابان؟
به هر آن کجا که باشد بجز این سرا سرایم

سفرت به خیر اما تو و دوستی خدا را
چو از این کویر وحشت به سلامتی گذشتی
به شکوفه ها به باران
برسان سلام ما را 

***
باور کردنی نبود ولی باور می کنیم.

دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی جلای وطن کرد و پنجشنبه شب تهران را برای همیشه ترک کرد. در فرودگاه هیچ کس برای بدرقه وی نرفته بود. شاید این هم دلیلی دیگر است بر این که مطمئن شود انتخاب درستی کرده است. 

شاید در غربت بتواند آن چه را که این جا نمی توانست، بسراید. امید است سکوت شاعران و نویسندگان مشهور ما با این سفر بشکند. حداقل سکوت دکتر.

ادامه مطلب ...