بعد از بیست و سه

بعد از بیست و سه

همان اوقاتی که تب داریم و به مهتاب بد می گوییم. همه مان.
بعد از بیست و سه

بعد از بیست و سه

همان اوقاتی که تب داریم و به مهتاب بد می گوییم. همه مان.

خلوتیان ملکوت

صدای این غزل را با کلیک روی نیم بیت اول این غزل بشنوید.  آهنگ: یک ملودی کردی با سازدیوان و اجرایی از ختان


دل و دینم شد و دلبر به ملامت برخاست

گفت: با ما منشین کز تو سلامت برخاست

که شنیدی که درین بزم  دمی خوش بنشست

که نه در آخر صحبت به ندامت برخاست

در چمن باد بهاری ز کنار گل و سرو

به هواداری آن عارض و قامت برخاست

شمع، گر زان لب خندان به زبان لافی زد

پیش عشاق تو شب ها به غرامت برخاست

پیش رفتار تو پا بر نگرفت از خجلت

سرو سرکش که ب ناز قد و قامت برخاست

مست بگذشتی و از خلوتیان ملکوت

به تماشای تو آشوب قیامت برخاست

حافظ، این خرقه بینداز مگر جان ببری

کاتش از خرمن سالوس و کرامت برخاست

***

ای صاحب فال، بدان و آگاه باش که دین و ایمانت را از دست می دهی. ب طوری که حتا دلبرت تو را سرزنش خواهد کرد. و نمی خواهد که در کنارش بنشینی. اصلن کسی پیدا نمی شود که در کنار و در بزم تو نشسته باشد ولی سر آخر پشیمان نشده باشد و از دنیا و مافی هایش گله‌مند نباشد؟

 تا اینجای فال، حافظ حسابی حالت را گرفته است. وتوی ذوقت زده است. ولی برای این که عطایش را برای همیشه به لقایش نبخشی،  شروع به دلداری دادن تو می کند و می گوید که هوادار می‌یابی. برو که خوب هواداری داری. آن هم چه هواداری! باد بهاری. –چرا این جوری به من نگاه می کنی؟ مگر من حافظم؟-. حتا شمع اگر از دستش در برود، ینی از دهانش در برود و لافی بزند و منم منم بکند باید برود وشب ها بنشیند و غرامت این لاف زدن را پیش عشاق تو بدهد که تا صبح حتمن بیدارند و پا به پای آنان بسوزد. ینی حتا شمع جرات نفس کشیدن را ندارد. حالا ممکن است که عشاق تو زنده بمانند. ولی شمع چون لاف زده حتمن خواهد مرد. ینی عاقبت کلیه لاف زدن ها سوختن و از بین رفتن است. ینی یک کلام مردن است.

ای صاحب فال، بدان و آگاه باش که شاید خودت هم ندانی که چه قد و قامتی داری. سرو شرمنده ی قد و بالای توست و او از خجالت نمی تواند سرش را بلند بکند. حالا این که قد و بالا به چه کار تو می آید والله و اعلم. و نیز خودت باید پاسخ‌گو باشی. چون از عقل تو در این میان حرفی نیست و فقط قد و بالای تو در این جا به شعر درآمده است.

ای صاحب فال، مستی. یک کلام. مستی. آن هم آن چنان که مست این طرف و آن طرف می‌روی و شاید عربده هم کشیده باشی. ب طوریکه کسانی هم که در ملکوت خلوت کرده بودند، به آشوب و ولوله افتاده اند. آن هم چه آشوبی. آن ها همه‌ی کار و زندگیشان را رها کرده و ایستاده اند و تو را تماشا می‌کنند. و آشوب می‌کنند و ولوله می‌کنند. بنابراین بهتر است که این خرقه‌ای که  داری را بیندازی زمین و بروی. شاید از مهلکه جان سالم در ببری. ینی چه که چسبیده ای به این خرقه؟  می دانی اصلن هر چه آتش است از خرمن ریاکاری و دوز و کلک بر می‌خیزد. نکن این کارها را. خرقه را بیانداز و برو که بد آخر و عاقبتی داری.

از حافظ گفتن و از تو نشنیدن.

نظرات 16 + ارسال نظر
فروزان سه‌شنبه 27 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 16:53

میدونین بالاخره بعد مدتی خوب نیومدن اینجا داریم کم کم خودمونو جمع می کنیم
خیلی عالی بود
اجرا فراتر از حد انتظار بود
و شما هم فال رو به زیبایی فال گرفتید
گفتم حافظ چرا هی میگه قد وبالا
پس منظورش اینه همیشه
منو بگو که همیشه خوشحال میشدم
قند تو دلم اب میشد
طفلی من!!!

ایشالله غزل مرداد ماه که تا یک هفته دیگه منتشر میشه.

پارسا پنج‌شنبه 8 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 14:33

خوش به حال شما...!
این برنامه یکی از بهترین برنامه های صدا و سیماست فقط رادیو 7 ساعت 11 شب نگاه میکنم خیلی جالبه موسیقی و متنهایی که خوانده میشه متفاوت شما یک بار ببینید مشتری میشید از ما گفتن بود

بله درسته هوای ابری برای چشم خوبه نه برای دل (لبخند)

چشم. امیدواری روزی بعد از بیست وسه، در جایی باشم که این برنامه را ببینم. جایی که آنتن تی دارند.
ممنون.

پارسا چهارشنبه 7 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 15:19

واقعا نمیدونید؟
رایو 7 از شبکه اموزش پخش میشه ساعت 23یا همون 11شب هر شب و کسانی که صدای خوبی دارند با ارسال پیامک در این برنامه شرکت میکنند معولا روز دوشنبه بیننده ی برگزینده دارند برنامه قشنگیه اگه تا الان ندیدید حتما ببینید مخصوصا امشب ...
ممنون استاد فعلا هوای حوصله من ابری است ...

ینی تلویزیونیه؟ من فکر می کردم رادیوییه.
ما اصلن صدا و سیمان ضرغامی را نداریم.
هوای ابری که خیلی خوبست. آفتاب چشم را می زند. ندیدید همه هنگام آفتاب عینک می زنند؟

پارسا سه‌شنبه 6 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 15:48

سلام

این ساز و این صدا یه ارامش عجیبی به مخاطب میده
جالی شما در رادیو ۷ خالی است....

من نمی دونم رادیو v ینی چه؟

حال شما خوبه؟

نیلوفر سه‌شنبه 6 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 07:33

میگم کم کم یک برنامه گلهای رنگارنی ،جاویدانی،صحرائی ،،،،، چیزی اینجا راه بیندازید بد نیست ها ، به این آقای ختان هم بفرمائید بیشتر با شما همکاری کنند و یک صفحه آهنگامون باز کنید که پر باشه از ساز زدن ایشان ،

ختان را می خواهیم بیاوریم توی صداهایی که می شنویم.

فرناز شنبه 3 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 09:39 http://farn-sighs.blogsky.com

این یکی از آن غزل های حافظ است که بشدت دوست دارم و بارها و بارها وقتی حافظ باز می کنم و این را می بینم باز هم بارها !! ذوق می کنم .
این ختان هم عجب دیوان سالاری است ! البته شکی نیست که محسن هم خوب خوانده بود شعر را ..
اطلاعات مفید جواب پروانه را هم خواندم چون می خواستم بپرسم دیوان ؟ ...
ضمنا یک پیشنهاد : یک وبلاق وزین درست کنید به اسم "ختان هایی که می نوازند" بعد گاهی یا ماهی یک فیلم از ختان در حال ساز زدن آنجا بگذارید .
کمال تشکر را دارم .

بدون این که وبلاق وزین درست کنم این کار روسعی می کنم توی صداهامون بکنم.

فلورا جمعه 2 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 21:51

بسیارلذت بردم از اجرای زیبایی ساز "دیوان" و همخووانی شما...کاش میشد بیشتر برامون از بداهه نوازیهای ختان گرامی بگذارید...
اما نمیدونم چرا علاوه بر فال بامزه ای که شماگرفتید، این دو روز تحت تاثیر این بیت بودم ...

که شنیدی که درین بزم دمی خوش بنشست
که نه در آخر صحبت به ندامت برخاست

واقعا حقیقت بزرگی درخودش نهفته داره...جای سپاسگزاری داره که به مدد وبلاقهای وزین تون همیشه در بحر ادبیات بسر میبریم...وقتی چنین کاری از هیچ نهادی برنمیاد...

هم خوانی نبود. او زد و من قبلن خوانده بودم. بعدش این دو را به هم چسباندم.
اگر بخواهیم که این کارها از نهادی برآید خودمان آه از نهادمان بر می آید. اصلن خودمان از حالا به بعد می شویم، نهاد.



در ضمن من هنوز منتظر فایلهای شما هستم.

Arvin جمعه 2 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 20:06

بسیار عالی و زیبا
هم شعر هم صدا هم دیوان

ساحل پنج‌شنبه 1 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 15:58 http://lizard0077.blogfa.com/

حالا ما قد و قامت بلندی نداریم چه کنیم؟ ینی کلند این فال هیچ خبری از روزگار ما نمی دهد؟

سرو هایی هستند که قدشان از شما خیلی کوتاه تر است. اصلن چه کسی گفته سرو باید قدش خیلی بلند باشد. خب اولش قدش کوتاه است و بعدش قدش بلند می شود. می شود سرو مثلن سهی. خب یک تعدادی از آن ها هم نمی شوند. ولی سرو هستند.
بنابراین همه سروند. برای کلیه سرو ها با هر قد و قامتی مجرب است.

پروانه چهارشنبه 31 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 18:34

این خواندن فال باعث شد یادم رفت بپرسم این «ساز دیوان» جه است؟

در نشیب و فراز نوشتم. از خانواده ی تنبور است. چگور هم به همچنین. در ترکیه و در استان آذربایجان ایران به آن می گویند باغلاما. عاشیق ها با آن در قهوه خانه ها می خواندند. البته هر کدام شکل و شمایل خودشان را دارند. به طور مثال سازدیوان کاسه ی کوچکتری نسبت به باغلاما دارد. همین طور تنبور از ساز دیوان کوچکتر است. تقریبن از بعد از انقلاب از سازهای موسیقی کردهای ترکیه وارد ایران شد. قبلن اگر هم بود خیلی کم بود. ولی امروزه در کردستان خیلی ها آن را می نوازند. به شکلی می توان گفت ساز اصلی، ارکسترهای ترکیه است. بسیاری از خوانندگان کرد هنگام خواندن، هم آن را می نوازند.
از مشهورترین نوازندگان آن که خواننده هم هستند یکی عارف ساق است و دیگری شوان.

پروانه چهارشنبه 31 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 16:00

شعر را چاپ گرفتم تا روی آن یادداشت بنویسم
صدای را گذاشتم و با صدای شما شعر را خواندم و نوای خوشی که ختان برپا کردم بودم حسابی لذت بردم .
در پایان شروع کردم به خواندن ادامه مطلب..... و شلیک خنده

همیشه شادی بیافرینید

ممنون.

آرمین چهارشنبه 31 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 01:58 http://nagoftehaa.ir

عجب نیتی کردید. در مورد مستی باید بگوییم که کلن مدتیست درش تعطیلیم. معده مان جدیدا جواب شراب خانگی هم نمیدهد.

به باد بهاریم که حساسیت داریم. هروقت بوزد تا دو روز مثل خر عطسه میکنیم.
قد و قامت هم که خدا یه 175 سانتی بهمان داده که بعید میدانم بلند باشد.
فکر کنم این فال برای همسایه مان است. نصف شبی حافظ را بیدار کنید از این بهتر نمیشود که.

........................
کامپیوتر که زیر دستمان هست ینی کاری میکنیم که زیر دستمان بیاید ولی خب اول شدن در آن شرایط با این رقبا کار سختیست

برای معده باید یا کپسول امپرازول بخوری یا شیرین بیان بخری از عطاری ها و با عسل قاطی کنی و بخوری. بعدش مشکلت حللللللللللله.
175 سانتی متر از کلی از سروهای جهانم بلندتره. بیشتر از این میخوای چه بکنی؟ همینجوریشم یه چند سانتی از خودم بلندتری که من همیشه به خودم میگم سرو قامت. این قد و قامت حتمن به دردت می خورد و توی گروهان می شوی ارشد.

ببین توی این غزل اگه خوب خونده باشی و بهش گوش کرده باشی، اولش حال گیری می کنه ولی بعدن از خجالتت در میاد.
سربازی بهت خوش بگذره.
دورانی که باید بری. بعد از طی اون می شی یه آدم دیگه. آدمی که می فهمه، هر وخت هر چیزی که بخواد الزامن نباید در اختیارش باشه. در نتیجه منطقی تر فکر می کنی.
تا نرفتی نمی دونی که چی می گم.
بنابراین الان جواب منو نده. دوران اجباری که تموم شد اگه زنده بودم بگو که حق با من بود یا نه. اگرم نبودم که بگو:
نور به قبرت بباره مرد. راس میگفتی.

آرمین چهارشنبه 31 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 01:47

چی شد ؟ من نفهمیدم. کامنت هرکیو اول تایید کنید میاد اول؟ چند دقیقه پیش کامنت یکی دیگه اینجا بود

ساعت نزدیک دو نیمه شبه.
شاید بلاق اسکای مشکل پیدا کرده.

مسیح چهارشنبه 31 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 01:45

یک چیزی را رک بگویم؟
ساز دیوان ختان از اجرای شما زیباتر است.

خودم هم همین نظر شما را دارم.
دو سه هفته پیش سفری یکی دو روزه به کردستان برایم پیش آمد و بیشتر قصدم دیدار او بود. منتی بر من نهاد و چند آهنگ با هم ضبظ کردیم که این یکی از آن ها بود.
این غزل را حدود یک ماه پیش به نیت همین روزها خوانده بودم ولی در موزیک متن اش مانده بودم که او یاری ام کرد.
باز هم ساز او را خواهیم شنید.
تا باشدصدای ساز او باشد و بس.

آرمین چهارشنبه 31 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 01:44

ای دل غافل اول نشدیم

ینی چه؟
اولی و در این اول بودنت شکی نیست.
برو و بیست ویک ماه بعد را خوش باش.

آرمین چهارشنبه 31 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 01:34 http://nagoftehaa.ir

این آخرین اولیمان است. حداقل تا 21 ماه دیگر

نیت کردی؟
این را به نیت تو خواندم.
ینی تو بعد از دوره آموزشی هم کامپیوتر نداری؟
نگو.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد