ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 |
14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 |
21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 |
28 | 29 | 30 |
خیلی جدی داشت شعر میخواند:
"شرم بی باده و مطرب گرم درد گران بودی
همی این بود و آن رفتی به نابودی"
گفتم یک بار دیگر بخوان. خواند. اشتباه نکرده بودم. شعرش همین بود.
پرسیدم: خب این یعنی چه؟
گفت: المعنا فی بطن شاعر
پرسیدم: خب این یعنی چه؟
گفت: یعنی معنی شعر در درون شاعر نهفته است.
گفتم: خب بگو معنی شعر در درون شاعر نهفته است.
گفت. همین را گفت.
پرسیدم: به روح اعتقاد داری.
گفت: نه
گفتم: شانس آوردی.
گفت: چرا؟ می خواستی بگی: المعنا فی بطن الروح؟
گفتم: آره. حالا ماستتو بخور.
گفت: چشم.
گفتم: چشمت بی بلا.
تازگی ها روز به روز بیشتر و بیشتر به جایی رسیده ام که هر چیز غیر مستقیم و پنهانی که با افتخار به فرهنگ " غنی " ما ربط داده میشود آزارم میدهد . شاید هم اشتباه می کنم .
حتی نمی دانم که این حرفم چقدر به این پست ربط دارد اما چرا این حس در من تقویت شد نمی دانم .
مستقیم یا غیر مستقیم، مرتبط یا بی مرتبط، هر چه که در این درگاه بنویسد بر من منت گذاشته اید.
هی این شعر را خواندم و نفهمیدم اصلا شاید حسن کار بر نفهمیدن این شعر باشد ولی خب خیلی خوب جوابش داده شد. ماست بخور. یه وقتی اگر آن جناب شاعر کل کل می کرد و ماست را برمی گرداند و می گفت شماست به جای می گوییم شکر و قال قضیه را می کنیم.
اتفاقن با این شاعر یک وقتی همین کل کل ماست و شماست را کردیم.
گفتم گفتی گفت گفتیم گفتید گفتند...
اما من آخرش نفهمیدم این دو بیت رو!
فقط ماست و فهمیدم
یک وقتی با یکی کل کل می کردیم که می گفت ماستتو بخور. گفتم ماست یا شماست؟
برید کنار می خوام اول بشممممممممممم
کمی دیر رسیدید.
می توانید به ندای آغاز بروید و آنجا برای آن ندا اول بشوید.
سلام وبلاگ خوبی داری به وبلاگ من هم سربزن.
چشم.
بله...؟
آهان... شما و شعر.... (توی این شکلاتون همه جور کله پیدا شد غیر از اونی که من می خواستم!!!)
شکلی را که می خواهید بفرمایید تا از قول خودمان خدمت مدیران بلاق اسکای عرض کنیم تا اضافه کنند.