بعد از بیست و سه

بعد از بیست و سه

همان اوقاتی که تب داریم و به مهتاب بد می گوییم. همه مان.
بعد از بیست و سه

بعد از بیست و سه

همان اوقاتی که تب داریم و به مهتاب بد می گوییم. همه مان.

کار


عکسی از عاشورای خونین  88 - تهران

من نمی دونم این دوتا پلیس؟ لباس شخصی در لباس پلیس؟ بسیجی؟ سپاهی؟ هر کی هستن، دیشب که رفتن خونه به زن وبچچه شون چی گفتن؟ گفتن امروز رفتیم سرکار و آخ که  چقدر خسته ایم؟

زن، شام چی داریم؟

البته دور نیست این اندیشه، که زنان خودشان هم دیروز، جایی دیگر، گرفتار دو تن دیگر شده باشند.

بیت:

برو کار می کن مگو چیست کار

که سرمایه جاودانی است کار

یلدای ۸۸



حال دل با تو گفتنم هوس است

خبر دل شنفتنم هوس است

شب قدری چنین عزیز و شریف

با تو تا روز خفتنم هوس است ادامه مطلب ...

کبریت ملی توکلی


کبریت ملی توکلی

کارخانه کبریت توکلی، قدیمی ترین نام در صنعت کبریت سازی کشور به تازگی طرحی  پشت کبریت هاش زده که جا داره یک واژه ملی به نامش اضافه کنم و دست مریزادی خدمت طراح و همین طور مدیران کارخانه عرض کنم. همون طور که می بینید، طراح علاوه بر نام خلیج فارس و جزایر تنب بزرگ و کوچک و ابوموسا، یک ابرو هم بین خلیج و فارس باز کرده و یک "همیشه" قشنگ توی اون جا داده. بطوری که در نگاه اول به نظر میاد که کسی با خودکار اونو نوشته باشه.

آفرین.



روز جهانی حقوق بشر


منم «کورش»، شاه جهان، شاه بزرگ، شاه توانمند، شاه بابـِل، شاه سومر و اَکد، شاه چهار گوشهٔ جهان.

همهٔ مردم گام‌های مرا با شادمانی پذیرفتند. در بارگاه پادشاهان بابل بر تخت شهریاری نشستم. مَردوک دل‌های پاک مردم بابل را متوجه من کرد، زیرا من او را ارجمند و گرامی داشتم.

 ارتش بزرگ من به صلح و آرامی وارد بابل شد. نگذاشتم رنج و آزاری به مردم این شهر و این سرزمین وارد آید.

من برده داری را برانداختم. به بدبختی‌های آنان پایان بخشیدم. فرمان دادم که همهٔ مردم در پرستش خدای خود آزاد باشند و آنان را نیازارند. فرمان دادم که هیچ کس اهالی شهر را از هستی ساقط نکند. مردوک از کردار نیک من خشنود شد.

برکت و مهربانی اش را ارزانی داشت. ما همگی شادمانه و در صلح و آشتی مقام بلندش را ستودیم. به فرمان مَردوک همهٔ شاهانی که بر اورنگ پادشاهی نشسته اند؛

و همهٔ پادشاهان سرزمین‌های جهان، از «دریای بالا» تا «دریای پایین»(دریای مدیترانه تا دریای فارس)، همهٔ مردم سرزمین‌های دوردست، همهٔ پادشاهان «آموری»، همهٔ چادرنشینان،

هر روز در پیشگاه خدای بزرگ برایم خواستار زندگانی بلند باشند. بشود که سخنان پر برکت و نیک خواهانه برایم بیابند. بشود که آنان به خدای من مَردوک بگویند: به کورش شاه، پادشاهی که تو را گرامی می‌دارد و پسرش کمبوجیه جایگاهی در سرای سپند ارزانی دار

کفاره شراب


کفاره شراب خوری های بی حساب

هشیار در میانه مستان نشستن است

صائب

فال آذرماه ۸۸


دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند

واندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند

بی‌خود از شعشعه پرتو ذاتم کردند

باده از جام تجلی صفاتم دادند ادامه مطلب ...

شبنم


شبنم

احمد شاملو:

بر شیشه های پنجره آشوب شبنم است

***

نه نیست.

بر شیشه های پنجره، همه چیز هست  جز آشوب شبنم.

شبنم دیر گاهی است که از این ملک رخت بر بسته.

***

عکس از: ترانه

ادامه مطلب ...

موالی

می دانید موالی یعنی چه؟ البته که نمی دانید. خودم هم تا دیشب نمی دانستم. جمع مولا است. البته  یک جمع فارسی برای مولا هم داریم که می شود، موالیان. این موالی یعنی ایرانیان تازه مسلمانی که به قبایل فاتح عرب پیوسته بودند. حسن نراقی در چکیده تاریخ ایران می نویسد:

جرجی زیدان در تاریخ تمدن اسلامی آورده است که: عبور سه چیز از جلوی نماز گزار مبطل نماز است: موالی، حمار*، سگ. ولی با وجود این، با گذشت چندین ده سال از تسلط قوم مهاجم، دوایر دیوانی و مالی اعراب توسط ایرانیان اداره می شد.

***

این جمله آخر هم البته برای دل خوشی موالیان این جا آورده شده است. نکند خدای نخواسته دق کنند.

من نمی دانم این موالی در مورد سایر ایرانیانی که تازه اسلام می آورند، کماکان صادق است؟ یعنی اگر من یک دین دیگری داشته باشم و اسلام بیاورم، نامم می شود موالی؟ و عبورم از مقابل نماز گذار مبطل نمازش می شود؟ یا نه همان اولی هایمان افتخار موالی بودن را داشتند.

یک چیز دیگر. آیا فقط ایرانیان موالی بودند؟ یعنی مثلن آندولوسی ها دیگر موالی نبودند؟

اصلن چرا من دارم از شما می پرسم؟ جورج!  کجایی جورج؟

راستی کسی خبر دارد این ......** کجاست؟ جرجی زیدان را می گویم؟

***

* این هم یعنی خر.

** خودتان پر کنید.

۱۳ آبان ۸۸


امروز دوازدهم آبان ماه 88 توی ایستگاه اتوبوس این بلیطو پیدا کردم. بلیطی دانش آموزی است. به مناسبت 13 آبان روز دانش آموز. توسط شرکت واحد اتوبوس رانی چاپ شده. چاپ خانه خیلی تلاش کرده که هیچ رنگ سبزی روش دیده نشه. ولی دستی که شاید دست یک دانش آموز باشه جبران کمبود را  کرده و یک V در سمت راست و یک حرفی که به نظر میرسه M  باشه، در سمت چپ نوشته.

ادامه مطلب ...

فال آبان 88

منم که شهره شهرم به عشق ورزیدن

منم که دیده نیالوده‏ام به بد دیدن

وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم

که در طریقت ما کافری است رنجیدن

ادامه مطلب ...

حریم خصوصی

روزی در بالکن خانه ای در دامن طبیعت با این راکت های برقی که باتوم برقی در مقابله با آن نوازش محسوب می شود، داشتم شوک های مرگبار حواله حشرات می کردم که دارا* گفت:

ببین اینجا حریم این هاست. در واقع ما به حریم این ها تجاوز کرده ایم. حالا داریم آن ها را می کشیم. راست می گفت؟

گفتم اگر این طور است چرا تا وقتی که ما نبودیم آن ها هم نبودند؟

ادامه مطلب ...

زیپوی سبز

 

  

Zippo 

در راستای داشتن یک نماد سبز، بالاخره یک زیپوی سبز پیدا کردیم. از آن جایی که رنگ سبزی که ما می خواستیم یعنی رنگ سبز آریایی، توی دم و دستگاه سازنده زیپو نبود، پس به یک سبز زیتونی قناعت کردیم. باید سبز خودمان را به کارخانه زیپو سفارش بدهیم. 

در ضمن به درخواست دارا عکس روشنش را هم گذاشتیم.