یادش بخیر. دوستی داشتم که نمی دانم کجاست و چه می کند.
می گفت: من در دو جا از خریدی که کرده ام اصلن احساس پشیمانی نمی کنم و حسرت پولی را که خرج کرده ام نمی خورم.
اولیش : کتاب فروشی
دومیش: عرق فروشی
***
سایت خبرآنلاین از یک سایت دیگر خبر دارد که هیچ فیلم سازی حاضر به ساختن فیلم تبلیغاتی رییس جمهور نشده است. هر چه شنیده اید بیخود شنیده اید. شنیده بودیم که نادر طالب زاده -بنده خدا- این فیلم را ساخته است و در آن دکتر روبروی دوربین نشسته و گریه می کند و می گوید........... بماند. ساخت این فیلم هم تکذیب شد. خودمانیم ایده قشنگی بوده. بهرحال.
داستان را اینجا ببینید بعد بیایید پایین. والا دیگر ادامه ندهید. مگر این که لینکم فیلتر شده باشد.
حالا من می پرسم: آیا استبعادی دارد که بنده بروم و این فیلم را برای دکتر بسازم؟ دنیا را چه دیدی؟ شاید فیلمم را وزیر ارشاد دولت مهندس فرستاد اسکار و من اسکار بهترین فیلم مستند سال 2009 را هم بردم. نام نیکی هم از خود در تاریخ سینمای مستند کشور به جای می گذارم.
دستمزد؟
قاعده یک کف دست اورانیوم غنی شده اصل نطنز.
اگر نه که صلواتی حلش می کنیم. همان اسکار برایمان بس است.
آی قلبم............ اسکار............م؟
دکتر........بگرد .........یکی....... دیگه ......ر..... رو............ پیدا کن. یا........ بده........ به.......همون..........شم.......ق.......د.......ری.
آهای...........عالم ........سینما............م....نو......... ب....ب....خش........................
گورومب.
نسل کشی ارامنه در آوریل 1915
این روزها سالگرد نسل کشی ارامنه توسط دولت ترکیه است. نگویید ترکیه سابق. من هم نگفتم ترکیه فعلی. ولی دولت فعلی ترکیه هم تا به امروز هیچ سندی در محکوم کردن این کشتار صادر نکرده است.
هر وقت آوریل می شود به یاد رومان تلخ بدرود آناتولی می افتم. بیان آن چه که بر ارامنه رفته جز در کلمات زیر امکان ندارد.
آن جا که اشاره ای دارد به یکی از افسران ارتش ترکیه، با تسبیحی در دست.
تسبیحی که دانه های آن، نوک پستان های زنان ارمنی است.
پ.ن.
ارامنه شانسی که آورده اند این است که مشکلی با جمهوری اسلامی ندارند و الا بعضی ها کشتار آوریل و این تصاویر و این رمان را هم انکار می کردند و می گفتند که عکس ها مربوط به یک زلزله است! مگر هولوکاست را انکار نمی کنند.
تصویری که دو سه سال پیش هم در ترانه های شبانه گذاشتم.
با آخرین تغییرات
اگر عکس شما در این جا نیست حتمن من نداشته ام
***
در سردر کاروانسرایی / تصویر زنی به گچ کشیدند
ارباب عمائم این خبر را / از مخبر صادقی شنیدند
گفتند که واشریعتا خلق / روی زن بی نقاب دیدند
آسیمه سر از درون مسجد / تا سردر آن سرا دویدند
ایمان و امان به سرعت برق / می رفت که مؤمنین رسیدند
این آب آورد آن یکی خاک / یک پیچه ز گِل بر او بریدند
ناموس به باد رفته ای را / با یک دو سه مشت گِل خریدند
چون شرع نبی ازین خطر جَست / رفتند و به خانه آرمیدند
این است که پیش خالق و خلق / طلاب علوم روسفیدند
با این علما هنوز مردم / از رونق ملک نا امیدند!!
ایرج میرزا
روزی به او گفتم: "شما هندی ها چگونه این همه جانور را در کنار خودتان تحمل میکنید؟ آن ها در کنار شما زندگی میکنند و شما عین خیالتان نیست."
گفت"ما از این که محل زندگی ما آن قدر به طبیعت نزدیک باشد که پرندگان و جانوران احساس کنند که در طبیعت زندگی می کنند بر خود می بالیم."
" یک سال دو کبوتر وارد خانه ما شدند و روی تلویزیون خانهمان آشیانهای ساختند. سه تخم گذاشتند. و تخم ها جوجه شدند و کمی بعد سه جوجه و پدر و مادر از آشیانه پر کشیدند و رفتند. و بعد از آن بود که ما روی تلویزیون را تمیز کردیم."
گفتم: "یعنی شما چندین ماه تحمل کردید که دو کبوتر با جوجه هایشان روی تلویزیون خانه شما باشند؟"
گفت: "باعث مباهات ما بود که آن پرندگان آرامش خانه ما را چون طبیعت میپنداشتند. این بهترین مقامی است که که یک خانواده هندی میتواند داشته باشد."
او این اواخر در تهران کار میکرد. یک بار خواسته بود که مرا ببینید و من به هزار و یک دلیل که اکنون میدانم که هر هزار ویک دلیلش فقط اتساع اسافل بود، امروز و فردا کردم و از این دیدار طفره رفتم. هر چند این طفره رفتن هایم هم همیشه شوم بوده است.
چند روز پیش برای یک مراسم عروسی به هندوستان رفت و در یک تصادف اتومبیل خودش و پدر همسرش برفتند. همسرش در حال وخیمی است و پسرش در کما، و ..... و نیز آرامش از آن خانه که کبوتران روی تلویزیون آن آشیانه ساخته بودند تا ابد رخت بر بست.
خودم را تا عمر دارم نمی بخشم.
لعنت به من.
هم والنتین هم سپندارمزگان هم ....
امروز روز عشق است. گیرم دو سه روز دیگر-بیست و نهم بهمن- هم روز عشق باشد. اصلن همه روزها روز عشق باشند. خیلی هم خوبست.
این روزها عده ای از دوستان وقتی برایشان اس ام اسی می فرستی مبنی بر این این که روز عشقت مبارک -یعنی والنتین- پاسخ می فرستند که: ایرانی. ایرانی باش. ما ایرانی هستیم و باید سپندارمزگان را جشن بگیریم. البته راستش ما که کم هم عمر نکرده ایم دو سه سالی بیشتر نیست که با سپندارمزگان آشنا شده ایم. حالا آن هم خیلی هم خوبست ولی این دلیلی نمی شود که روز عشق دیگری را گرامی نداریم. حتا اگر عربیش را هم سراغ دارید به ما بفرمایید. البته گمان نکنم نوع عربی داشته باشد. نمی دانم که می دانید فروختن گل رز سرخ در عربستان در این روزها ممنوع است؟
-باز صد رحمت به حکام خودمان-
بهرحال غرض و مرضم از این دو سه خط این بود که یک چیز را بگویم و آن این است که از تمامی جشن های بازمانده از ایران باستان تا آن جایی که من به یاد دارم یک نوروز مانده است که با مبارزه ای که در این سی سال شد که از بین برود نه تنها ماندگار تر شد که این اطمینان را هم پیدا کردیم که حالا حالا حالا ها هست. جشن های دیگر چه بخواهیم و چه نخواهم از بین رفته اند. چرایش را به دنبالش نیستیم . ما هم البته به سهم خودمان سعی می کنیم تا یادمان بیاندازند آن ها را گرامی بداریم ولی تا هزاران سال دیگر از این جشن گرفتن های اقلیتی طرفی نمی بندیم. فقط به نظرمان دل خوشکنکی است و بس.
(داخل پرانتز بگویم که چندی قبل یکی از کسانی که خیلی سنگ سپندارمزگان و مهرگان و .. را به سینه میزند و حالت منفعلی در مقابل اعیاد اسلامی دارد، در مقابل درخواست رییسش برای حضور در محل کار در عید فطر کلی عصبی شده بود که:
توقع دارند آدم روز عید هم برود سرکار.!
گفتم: بله؟؟!! )
به هرحال ما همه اعیاد همه ادیان و ملل را عید می دانیم. همان قدر که والنتین را گرامی می داریم فطر و سپندارمزگان را. اصلن همه جشن ها را جشن می گیریم. باورمان هم بر این است قرن ها بعد آن جشنی هایی می مانند که مردمی تر باشند. جشن هایی که مردم آن ها را جاودانه می کنند. گیرم والنتین باشد یا سپندارمزگان یا.... که به باور من در دهکده جهانی آینده والنتین روز عشق است.
باور نمی کنید؟ چند قرن بعد در همین روز و همین صفحه برایتان می نویسم که:
روز عشقتان مبارک
کانال تلویزیونی بی بی سی فارسی آغاز به کار کرد.
یکی از مقامات جمهوری اسلامی آغاز به کار این کانال را، بزرگ ترین خطری که تا کنون بر علیه نظام جمهوری اسلامی به کار رفته است، خواند.
کسی نیست به این مقامات بگوید: "همین بی بی سی بود که در سال هزار و سیصد و پتجاه و هفت یکی از ارکان بزرگ حمله به نظام گذشته بود.
وقتی شاه پرویز راجی سفیر ایران در انگلستان خبیث را فرا خواند و به او گفت: "آیا نمی توان بی بی سی را خفه کرد"؟
زمانی که اگر در دارقوزآباد ایران خون از دماغ کسی در جریان انقلاب می ریخت -گیرم در یک دعوای قبیله ای- شب همان روز همین خبر با آب و تاب فراوان در بی بی سی انعکاس می یافت.
و راجی گفته بود که:
پیام ملوکانه را به اطلاع مقامات انگلستان رساندم و آن ها گفتند: " بی بی سی یک تشکیلات کاملن مستقل از سیاست بریتانیای کبیر است." !!!!
این روزها یک خبرنگار عراقی با پرتاب کفشهایش به طرف جرج بوش رییس جمهور آمریکا خود خبرساز شد و موجی از اظهار نظرهای موافق و مخالف به راه افتاد. ما هم به سهم خود میخواهیم چند کلمه در اینجا بنویسیم.
اولین باری که خبری با این مضمون شنیدیم وقتی بود که کرامت الله دانشیان -یادش به خیر با شعر و سرود زیبای بهاران خجسته بادش- در دادگاه نظامی، دمپایی خود را به طرف عکس محمدرضا شاه، پرتاب کرد.
دومین بار، دانشجویی در دانشگاه پلیتکنیک تهران کفشی به طرف محمود احمدی نژاد رییس جمهور ایران پرتاب کرد.
و سومین مورد را در ابتدای متن آوردیم.
می خوهیم تکلیف خودمان را روشن کنیم. شترسواری دولا دولا نمیشود. نمیشود بعضی از این موارد را محکوم کنیم و برای بعضی دیگر کف بزنیم.
جرج بوش بعد از این حرکت گفت: این یعنی دمکراسی. بعدش خبرنگار را دستگیر کردند که ببینند در راه دمکراسی، مواد مخدر مصرف کرده یا خیر. که به احتمال زیاد معلوم میشود که کرده!!
هواداران خبرنگار عربی هم گفتهاند: این چه دمکراسی است که کسی حق ندارد این کار را بکند و دستگیرش میکنند؟
خب کرامتالله دانشیان که اعدام شد. دانشجوی پلیتکنیک هم دستگیر شد. خبرنگار عربی چرا باید راست راست بگردد؟ او هم دستگیر میشود.
ما این ها را نوشتیم که بگوییم: همان زمان که حرکت کرامتالله دانشیان راشنیدیم آن را محکوم کردیم. بی آنکه پسرخاله شاه باشیم. به همچنین حرکت دانشجوی پلیتکنیک را، بی آنکه پسرعموی احمدینژاد باشیم و این حرکت آخری را نیز، بی آنکه پسرعمه بوش باشیم. هر پرتاب کفش دیگری را هم در آینده ندیده و نشنیده از همین حالا محکوم میکنیم. به نظر ما این حرکت جز یک ترور نیست. و تروریسم، حتا در این شکل مسخره و چیپ از نظر ما محکوم است.
یا حق.
***
پ.ن.
طنزی در مورد همین خبر از وب سایت ابراهیم نبوی.
امروز در ایران زنی که مردی را کشته بود، اعدام کردند. مردی که به دخترش تجاوز کرده بود.
این به این معنی است که از فردا هر زنی، قربان صدفه مردی باید برود که به دخترش تجاوز می کند؟ یعنی همه زنان کاسه کوزه خودشان را جمع کنند و بروند پی کارشان که مردان به دختران آن ها تجاوز کنند؟
کجا بود و چه کسی بود که می گفت: اگر اعدام راه چاره ای بر کاهش بزه کاری در جامعه بود تا به حال می بایستی اثرش را طی هزاران سالی که از این نوع مجازات می گذرد، نشان داده باشد.
راست است که می گویند: اعدام در موجه ترین شکلش، خود یک جنایت دولتی است؟
کاشان - ۱۳۲۵
بیمارستان آبان تهران - ۱۳۵۹
عکس ها از: وب سایت سهراب سپهری
چهاردهم مهرماه هرسال، سالگرد تولد سهراب سپهری است. و امسال هشتاد سال از چهاردهم مهرماه ۱۳۰۷ می گذرد.
***
زندگی بال و پری دارد با وسعت مرگ،
زندگی چیزی نیست، که لب طاقچه عادت، از یاد من و تو برود.
وب سایت جهان نیوز با انتشار مطالب تندی خواستار برخورد مسئولان نسبت به اقدامات گلشیفته فراهانی شد. روزنامه اعتماد چهارشنبه 17 مهرماه 87
***
بعد از دیدن خبر بالا، فکر کردم مسئولان چگونه میتوانند با اقدامات گلشیفته برخورد کنند. با توجه به اینکه این اقدامات فقط به بیحجابی ایشان در برنامه رد کارپت یا همان فرش قرمز فیلم مجموعه دروغها برمیگردد، وگرنه بازی ایشان در این فیلم، امر پنهانی نبوده است. همه هم میدانند که کلیه اصول و مبانی فقهی و اسلامی در این فیلم به دلیل شخصیتی که گلشیفته نقش وی را عهده دار بوده رعایت شده و این فیلم کاملن شرعی است. بنابراین بیاییم و راههای پیش پای مسئولان را در امتثال اوامر جهان نیوز بیابیم. شاید بتوانیم که کمکی به ایشان بکنیم. من به سهم خودم چند رهنمود میدهم. شما هم اگر چیزی به ذهنتان میرسد دریغ نکنید. لطفن.
1 – از پلیس بین الملل –اینترپل- بخواهند که گلشیفته را دستگیر کرده و تحتالحفظ با اولین پرواز به کشور بازگردانند.
2 – توسط کشور سوئیس یعنی حافظ منافع آمریکا اعتراض خود را به شکل شدید الحنی به دولت آمریکا اعلام کرده خواستار اخراج گلشیفته از آمریکا بشوند.
3 – بهزاد فراهانی پدر گلشیفته را دستگیر کرده و به عنوان گروگان نگاه دارند تا مهر پدر و فرزندی باعث شود وی با پای خودش به میهن اسلامی بازگردد.
4 – فیلمهای قبلی وی از سطح شهر جمعآوری شده و طی مراسم باشکوهی و در حضور ملت همیشه در صحنه و در ملاعام سوزانده شوند. مانند مواد مخدری که هراز گاهی میسوزانند.
5 – وی را ممنوع التصویر کنند.
6 – فیلمهای او تحریم شده و اگر کسی مجبور است که به خاطر سایر عوامل و دست اندرکاران فیلم آن را ببیند در پلانهایی که وی حضور دارد، چشمهای خود را ببندد.
7 – نام فراهان هرچه سریعتر عوض شده و مثلن بشود رفاهان و کلیه نقشههای قبلی کشور، معدوم شود.
8 – کلیه گل فروشیها در سطح کشور جمعآوری و تعطیل شوند.
9 – وزیر ارشاد همین فردا جهت ارائه توضیحات به مجلس احضار شده و استیضاح شود.
10 – فیلم م مثل مادر، هرچه سریعتر بازسازی شده و فیلمی ارزشی با نام پ مثل پدر ساخته شود.
11 – کلیه فیلمسازانی که تا کنون با وی کار کردهاند، ممنوع الفیلم شوند.
12 – کلیه قالی بافان کشور، بلکه جهان، ترغیب شوند که دیگر فرش قرمز نبافند. چرا که ممکن است دیگر ستارگان سینما هم وسوسه شده و از اقدامات گلشیفته پیروی کنند و آن وقت است که هیهات است.
13 – کلیه فیلمهای ساخته شده توسط سر رایدلی اسکات کارگردان فیلم مجموعه دروغها و همچنین لئوناردو دی کاپریو، تحریم شوند.
***
تبصره: اگر گلشیفته از اقدامات خویش اعلام برائت کرده و با پای خود و بدون هیچ گونه برخوردی به میهن اسلامی برگردد و در تلویزیون ابراز ندامت کند، مورد عفو و عطوفت اسلامی قرار بگیرد. اما در کلیه فیلمهایی که احیانن در آینده بازی خواهد کرد، با چادر و روبنده ظاهر شود.
***
لینک مرتبط:
تبلیغ نقد فیلم سامورایی در فیلم هایی که می بینیم.
***
وقتی ساعت نه و نیم جمعه شب به هزار و یک دلیل داری پیاده از میدون بیسچاراسفند رد می شی و سی دی فروشا را می بینی که کف پیاده رو بساط پهن کردن، باید وایسی و نگاهشون کنی. هم سی دی ها و هم سی دی فروش ها را.
در این میان اگر نسخه روپرده ای و بی کیفیت شوالیه تاریکی رو ببینی و نخری باید حالا حالا ها باید بری تو لک. هر چند که دومین فیلم زیبایی که در زندگی دیده ای، سامورایی ژان پیر ملویل باشد.