بعد از بیست و سه

بعد از بیست و سه

همان اوقاتی که تب داریم و به مهتاب بد می گوییم. همه مان.
بعد از بیست و سه

بعد از بیست و سه

همان اوقاتی که تب داریم و به مهتاب بد می گوییم. همه مان.

آه ای یقین ِ یافته


احمد شاملو

1307-1379

من بانگ بر کشیدم از آستان یاس

آه ای یقین ِ یافته

بازت نمی نهم.....


شعر را بشنوید.

نظرات 16 + ارسال نظر
پارسا سه‌شنبه 11 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 17:41

اتفاقا هست قبلا هم بهتون گفتم ...
نه شعر ی که شما خوندید و گفتید نتونستم اهنگی براش انتخاب کنم

چه خوب. پش همینه. این خیلی زیباست. خواستم بگم قشنگه که یادم افتاد شاملو خودش توی یک جایی گفت:
نگید شعر قشنگه. شعر که قشنگ نیست. بعدش با زیبا رضایت داد.

پارسا سه‌شنبه 11 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 14:01

سلام

صدای شما فوق العاده گرم و دلنشینه ای کاش با رادیو 7همکاری میکردید ...

عصار این شعر رو خونده اهنگشو میتونید ادامه شعر بذارید ...

اگه این شعر رو بخونید که عالی میشه

ممنون.
نظر لطف شماست. دیگه رادیویی نیست صدام.
میرم اونو میشنوم.
همین شعری که شما نوشتید رو خونده؟

رشاد یکشنبه 9 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 15:23

نه!
این برف را
دیگر
سر بازایستادن نیست...


تفسیر سرکار خانم شهرزاد حرف نداشت. من همیشه شاملو را استاد نقاشی دانسته‌ام. تابلوهای نقاشی شاملو شنیدنی هستند. هر سبکی می‌خولهید به آنها بدهید و با هر وسیله‌ای آنها را بکشید. فقط نقاشی‌ها را بشنوید:

کنار پرچین سوخته
دختر خاموش ایستاده است
و
دامن نازکش در باد تکان می‌خورد ...

فروزان پنج‌شنبه 6 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 02:40

راستی وقتی گوش می دادم
میخواستم بگم
کاش شما یک شاعر بودید
صداتون خیلی به دل می نشست

آی پسر چی میشد!!
البته نه تنها این کاش من یک شاعر بودم بلکه شاعر این شعر هم بودم. خداییش خیلی رشک برانگیزه.
آهاااااااااای احمد میبینی خاطره ات در گذرگاه ادوار چگونه داوری میشه؟

شهرزاد چهارشنبه 5 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 20:43

این شعر پر است از تصویر، موسیقی و عشق با واژگانی که تنها خاص خود شاملو است.
تصویرهزاران جنگل زیبا که از دل شوره زار یاس و نومیدی سربرمی آورد، تصویر فریبنده برکه های آینه و ...
موسیقی و آواهای کلامی که شاملو چه خوب می دانست آن ها چگونه دستمایه کلام سحر انگیزش کند چه وزن زیبا و آوای قشنگی در سطرهای این شعر هست... من فکر می کنم ... احساس می کنم // در برکه های آینه لغزیده تو به تو ... از برکه های آینه راهی به من بجو ... یا تکرار حرف الف در احساس می کنم در بدترین دقایق این شام مرگ زای چه آهنگ قشنگی دارد و این موسیقی با ریتم تند اجرای شما به خوبی هماهنگ شده بود.
واژگان و ترکیب ها و استعاره ها و تشبیه ها چقدر قشنگ در شعر جا گرفته اند. همه چیز سر جای خودش نشسته آبشر اشک سرخ گون، گیسوی خزه بو ...
همه این ها را شاملو کنار هم چیده تا انسانی را به تصویر بکشد که در اوج نومیدی، تیرگی و تنهایی، به سحر عشق رشد می کند، می بالد و با قلبی گرم و سرخ چون چشمه خورشید به یقین می رسد و زیستن و زیبا شدن در دیگری را تجربه می کند.

چه تفسیر خوبی. حرفه ای و بی کم و کاست.

پارسا چهارشنبه 5 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 18:42

روزی ما دوباره کبوتر های مان را پیدا خواهیم کرد

و مهربانی دست زیبائی را خواهد گرفت.

...

روزی که دیگر درهای خانه شان را نمی بندند

قفل

افسانه ئی است

و قلب

برای زندگی بس است.

...

روزی که تو بیایی برای همیشه بیایی

و مهربانی با زیبایی یکسان شود.

روزی که ما دوباره برای کبوترهای مان دانه بریزیم...

و من آن روز را انتظار می کشم

حتی روزی

که دیگر

نباشم.
شاملو

عالی بود استاد

وسوسه شدم این را هم بخوانم.
کاش خودش نخوانده باشد.
من باور داشتم که شاملو به زیباترین شکل ممکنه شعر برایمان گذاشته. با صدای خودش.
قصدم بر این بود که اشعاری که شاعرانشان خوانده اند را نخوام. به ویژه شاملو و فروغ را. از خودشان بهتر نمی شود خواند. خودم را مسخره که نمی کنم. ولی یکی دو تا حس خوب در این روزها باعث شد بزنم زیر قولم. گاهی یورشی به سمت این دو می برم. که یکی فروغ بود که خیلی دوستش دارم و یکی هم این.
هیچ آهنگی نتوانستم روی این بگذارم. کاش خش خشش هم بیشتر از این ها بود.

ممنون.

آرمین چهارشنبه 5 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 16:40

این وبلاگتونو دیده بودم ولی آهنگ دانلود نکرده بود که ببینم صدای کیه. به هرحال ما سر حرفمان هستیم باید زن بشید .

آرزو بر جوانان عیب نیست.

آرمین چهارشنبه 5 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 10:08 http://nagoftehaa.mihanblog.com/

چرا دیگه . ابتذال ابتذاله . فقط از نوعی به نوع دیگه تبدیل میشه . ما میخواییم از این ابتذال راحت بشیم ولی فقط نوعشو عوض میکنیم . به قول بابام قبلا میرفتی هر اداره ای عکس شاه اون بالا نصب بود الان یکی دیگه . فقط اون عکس عوض شد...

آهاااااااا. از اون لحاظ.

آرمین چهارشنبه 5 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 10:03

آقا محسن صدای خودتون بود ؟

خب آره؟ نشنیده بودی؟ تو دیدی من صدای کس دیگه ای رو بزارم اینجا؟ نمیشه که عکس و متن و صدا مال دیگران باشه. خودم چه کردم؟

اینجارو تالا ندیدی؟ بزا یه تبلیقی بکنم براش.
http://sedahamoon.blogsky.com/

نیره سه‌شنبه 4 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 21:54 http://bahareman.blogsky.com/

من بانگ برکشیدم از آستان یاس
آه ای یقیقن ی یافته
بازت نمی نهم....

گزینشی عالی... هوای گریه دارم

من نخوندمش که شما گریه کنید که.

سروی سه‌شنبه 4 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 15:36 http://matrook.blogsky.com/

یادم رفت بگم که شعر را هم شنیدم.
مثل همیشه محشر بود .
ممنون

ممنون از شما.

سروی سه‌شنبه 4 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 15:30 http://matrook.blogsky.com/

در آوار ِ خونین ِ گرگ و میش
دیگرگونه مردی آنک،
که خاک را سبز میخواست
و عشق را شایسته ی زیباترین ِ زنان


که این اش
به نظر
هدیّتی نه چنان کم بها بود
که خاک و سنگ را بشاید.

چه مردی! چه مردی!
که می گفت
قلب را شایسته تر آن
که به هفت شمشیر ِ عشق
در خون نشیند
و گلو را بایسته تر آن
که زیباترین ِ نامها را
بگوید.

و شیرآهن کوه مردی از اینگونه عاشق
میدان ِ خونین ِ سرنوشت
به پاشنه ی آشیل
درنوشت.ــ
رویینه تنی
که راز ِ مرگ اش
اندوه ِ عشق و
غم ِ تنهایی بود

شعری که این جا نوشتید را هم خیلی دوست دارم.

آرمین سه‌شنبه 4 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 11:03

اتفاقا دیشب یه نوشته باحال از شاملو خوندم . البته جاش اینجا نیست ولی یجوری جاش بدید...
.
.
.
من‌ نمى‌گویم‌ توده‌ ملت‌ ما قاصراست‌ یا مقصر، ولی تاریخ‌ ما نشان‌ مى‌دهد که‌ این‌ توده‌ حافظه‌ى‌ تاریخی‌ ندارد. حافظه‌ى‌ دست‌ جمعى‌ ندارد، هیچ‌گاه‌ از تجربیات‌ عینی اجتماعی‌اش‌ چیزى‌ نیاموخته‌ و هیچ‌گاه‌ از آن‌ بهره‌‌ای نگرفته‌ است‌ و در نتیجه‌ هر جا کارد به‌ استخوانش‌ رسیده‌، به‌ پهلو غلتیده‌، از ابتذالی‌ به‌ ابتذال‌ دیگر ـ و این‌ حرکت‌ عرضى‌ را حرکتى‌ درجهت‌ پیشرفت‌ انگاشته‌، خودش‌ را فریفته.‌‏
"شاملو"

من معنی این ابتذال رو نمی فهمم. یعنی منظور شاملو رو از این ابتذال نمی فهمم. با بخشی از این پاراگراف موافقم. ولی با کلش نع.

آرمین سه‌شنبه 4 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 10:35

معمولا از اینجور صداها واسه شعر خوشم نمیاد . میدونید؟ لطافت شعر با لطافت صدای یه خانوم هارمونی بیشتری داره تا یه صدای مردونه . خلاصه سلیقه ما اینجوریه

از کلمات شعر معلومه که یک مرد اونو برای یک زن سروده. حالا چه جوری یک زن بخونتش؟
بهرحال:
شرمنده ام. به خاطر گل روی تو، ای کاش زن بودم.

فروزان سه‌شنبه 4 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 02:17

خیلی عالی بود

ممنون.

آرمین دوشنبه 3 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 23:18

اولم اگه خدا قبول کنه

خدا قبول کرد.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد