بعد از بیست و سه

بعد از بیست و سه

همان اوقاتی که تب داریم و به مهتاب بد می گوییم. همه مان.
بعد از بیست و سه

بعد از بیست و سه

همان اوقاتی که تب داریم و به مهتاب بد می گوییم. همه مان.

ماه های هخامنشی

نام ماه های سال هخامنشی را می دانید؟

بهار:

چمن آرا

گل آور

جان پرور

تابستان:

گرما خیز

آتش بیشه

جهان بخش

پاییز:

دژ خوی

باران ریز

اندوه خیز

زمستان:

سرماده

برف آزر

مشکین فام

گل بی خار

حافظ از باد خزان در چمن دهر مرنج               فکر معقول بفرما گل بی خار* کجاست؟

گل بی خار؟ کجاست؟ هر جا که دلتان بخواهد. ریخته عین چی.

می خندید؟ نخندید. این روزها همه قربانشان بروم گل بی خارند. هر چه هست از قامت ناساز بی اندام ماست. بد مسسب آنقدر خار داریم که همیشه عطای چیدنمان را به لقای مبارکمان بخشیده اند

 ***

* خار، برگهای تغییر شکل یافته ی گیاهان هستند که جهت جلوگیری از هدر رفتن آب گیاه و تر و تازه نگهداشتن آن به وجود می آیند. این قاعده در تمام گیاهان صادق است. مثلا برگها در گل آفتابگردان به این منظور به کرک های ربزی تبدیل می شوند که رحمت به هر چه خار است. اگر بی خارترین گیاهان را به مناطق بی آب ببریم، اولین شانس او برای بقا، تبدیل برگ هایش به خار است . 

از کامنت: ابوغریب بخارایی

خواستن توانستن است

وقتی یک بچچه گربه می تواند زیر چرخ های کامیونی له شود، حتمن تو هم می توانی.

فقط باید بخواهی.

تعطیلات عید را چگونه گذراندید


دریاکنار - عکس از ترانه


موضوعی که خانم آموزگار محترم به ما گفته اند که برای انشای این هفته بنویسیم، موضع بسیار خوبی است و ما از موضوع پند می گیریم که تعطیلات عید را چگونه بگذرانیم.

ما اول تعطیلات به مسافرت دریاکنار رفتیم. به قول شاعر که می فرماید:

تعطیلات در دریا کنار همه ماکسیما سوار.

البته خانم آموزگار محترم پدر ما را می شناسند و می دانند ما ماکسیما سوار نیستیم و خیلی خوب بود اگر بودیم ولی ضرب المثل مشهوری می فرماید:

نابرده رنج گنج میسر نمی شود و ما هم رنج نکشیده ایم و هر چند می دانیم داشتن ماکسیما با رنج کشیدن میسر نمی شود و اصلن این ضرب المثل دروغ است. ببخشید که از موضوع خارج شدیم. دوباره بر میگردیم به موضوع این انشای محترم. ما در کنار دریا خیلی عسک گرفتیم که گذاشتیم توی فیس بوکمان که همه ببینند و پند بگیرند. امیدواریم خانم آموزگار محترم به ما نمره تجدیدی ندهند که ما در اوقات فراغت به جای این که علم بیاموزیم و فرد مفیدی برای جامعه باشیم، می رویم توی فیس بوک. به خدا ما در فیس بوک پند می گیریم برای این که در آینده فرد مفیدی برای جامعه خودمان باشیم. زیرا در آنجا ما خیلی چیزها یاد می گیریم که عمرن با خواندن علم و معلومات یاد بگیریم. ببخشید از موضوع خارج شدیم. بعدش در تعطیلات عید خود را چگونه گذراندیم، ما شب ها تازه ساعت دو یا سه شروع می کردیم به تماشای فیلم های عبرت آموز. مانند فیلمی به نام مهلکه که در موضع انشای دیگری تعریفش می کنیم. زیرا در این جا اگر بخواهیم از آن صحبت کنیم از موضوع دوباره خارج می شویم و دوباره باید برگردیم به موضوع. یک فیلم دیگری که دیدیم نامش پارانرمال اکتیویتی بود و ترسناک بود. ولی ما نترسیدیم چرا که به کلاس بالاتر آمده ایم و بزرگ شده ایم و دیگر نمی ترسیم. بعدش هم فیلم دیگری به نام اینگلوریسبسترز بود که برای بار چهارم دیدیم و خیلی پند آموختیم. یک فیلم درپیتی ولی خیلی پند آموز چاخانی هم دیدیم که نامش 2012 بود. اصلن از نامش پیداست که درپیتی است. مگر ممکن است نام فیلم عدد باشد؟ مانند این است که ما مثلن بگوییم اسم‌مان 1952 است. حالا داستانش را بگوییم. در این فیلم داستانش میگوید: که جهان در آن سال نابود می شود و دنیا به آخر می رسد. یعنی وختی که ما در دبیرستان هستیم  و علم هنوز نیاموخته‌ایم و دانشمند نشده‌ایم و فرد مفیدی برای کشورمان نشده ایم، باید نوجوانمرگ بشویم. راستش بعد از دیدن این فیلم فکر کردیم ما چرا باید درس بخوانیم و علم بیاموزیم، اگر قرار است تا دوسال دیگر جان به جان آورین تسلیم کنیم. امیدواریم خانم آموزگار محترم به ما اجازه بدهند که ما دیگر درس نخوانیم وباقی عمری که از ما مانده بازی کنیم و با دوستان و آشنایان به خوشی بگذرانیم. ما از این فیلم این پند را آموختیم که باید در دوسالی که از عمرمان مانده انسان نیکی برای جامعه باشیم و به اندرزهای معلمان دلسوز و اولیا مدرسه و نصایح پدر و مادر گوش فرا بدهیم و با خواهر و برادر کوچکترمان مهربان باشیم تا بعد از مردن به بهشت برویم. به قول شاعر:

اوقات خوش آن بود که با دوست به‌سر شد. بعد از این که به بهشت رفتیم در آن جا کلیه کارهایی که در این دنیا خلاف شرع است را با خیال راحت می توانیم انجام دهیم. مانند خوردن شراب و ... اینا. و ما هرگز نفهمیدیم چرا اگر در این دنیا شراب بخوریم در آن دنیا به جهنم می رویم ولی اگر در این دنیا شراب نخوریم  در آن دنیا به بهشت می رویم و  در آنجا شراب می خوریم؟ یعنی چرا کاری که در آن دنیا حلال  است در این دنیا حرام است؟ ببخشید که باز از موضوع خارج شدیم و دوباره باید برگردیم به موضوع. یک فیلم دیگر هم دیدیم به نام چهارشنبه سوری که خیلی با تعطیلات عید مناسبت داشت. بار اولی که آن را دیدیم پند نیاموختیم ولی در انشای محترم این هفته از آن پند آموختیم.

انشای این موضوع را با شعری از شاعر شیرین سخن که اسمش را یادمان رفته، به پایان می بریم که می‌فرماید:

برو کار می کن مگوچیست کار / که سرمایه جاودانیست کار

ما از این انشا نتیجه می گیریم که باید تعطیلات عید را چگونه بگذرانیم.

این بود موضوع انشای این هفته.

***

خانوم خوب بود؟

دو گدا

دو گدا تو یه خیابون شهر رم کنار هم نشسته بودن. یکیشون یه صلیب گذاشته بود جلوش، اون یکی یه ستاره داوود. مردم زیادی که از اونجا رد میشدن به هر دو نگاه میکردن ولی فقط تو کلاه اونی که پشت صلیب نشسته بود پول مینداختن.

یه کشیش که از اونجا رد میشد مدتی ایستاد و دید که مردم فقط به گدایی که پشت صلیبه پول میدن و هیچ کس به گدای پشت ستاره داوود چیزی نمیده. رفت جلو و گفت: رفیق بیچاره من، متوجه نیستی؟ اینجا یه کشور کاتولیکه، تازه مرکز مذهب کاتولیک هم هست. پس مردم به تو که ستاره داوود گذاشتی جلوت پول نمیدن، به خصوص که درست نشستی بغل دست یه گدای دیگه که صلیب داره جلوش. در واقع از روی لجبازی هم که باشه مردم به اون یکی پول میدن نه به تو.

گدای پشت ستاره داوود بعد از شنیدن حرفهای کشیش رو کرد به گدای پشت صلیب و گفت: هی "موشه" نگاه کن کی اومده به برادران "گلدشتین*" بازاریابی یاد بده؟ 

 ---

* نام یک فامیل معروف یهودی

سفر به کرره ماه


کرره ماه

عکس از خودمان

***

 آیا کسی هست که گره از کار فرو بسته ما بگشاید؟  

کدام؟ 

این که:

 می دانید ما چگونه می توانیم پیاده تا کرره ماه برویم؟. اگر عمری باقی بود، از آن جا هم پیاده به یک کرره دیگری برویم؟ حالا خیلی هم دور نباشد. در بین راه هم مردیم، مردیم، جهنم.

دوقلوها

دوقلوها توی رحم مادرشون داشتن ورق بازی می کردند. یکی از اونا یه سیگارم گوشه لبش بود. یهو اون یکی گفت: زودباش جمعش کنیم. توام سیگارتو خاموش کن، بابا اومد.