بعد از بیست و سه

بعد از بیست و سه

همان اوقاتی که تب داریم و به مهتاب بد می گوییم. همه مان.
بعد از بیست و سه

بعد از بیست و سه

همان اوقاتی که تب داریم و به مهتاب بد می گوییم. همه مان.

دو گدا

دو گدا تو یه خیابون شهر رم کنار هم نشسته بودن. یکیشون یه صلیب گذاشته بود جلوش، اون یکی یه ستاره داوود. مردم زیادی که از اونجا رد میشدن به هر دو نگاه میکردن ولی فقط تو کلاه اونی که پشت صلیب نشسته بود پول مینداختن.

یه کشیش که از اونجا رد میشد مدتی ایستاد و دید که مردم فقط به گدایی که پشت صلیبه پول میدن و هیچ کس به گدای پشت ستاره داوود چیزی نمیده. رفت جلو و گفت: رفیق بیچاره من، متوجه نیستی؟ اینجا یه کشور کاتولیکه، تازه مرکز مذهب کاتولیک هم هست. پس مردم به تو که ستاره داوود گذاشتی جلوت پول نمیدن، به خصوص که درست نشستی بغل دست یه گدای دیگه که صلیب داره جلوش. در واقع از روی لجبازی هم که باشه مردم به اون یکی پول میدن نه به تو.

گدای پشت ستاره داوود بعد از شنیدن حرفهای کشیش رو کرد به گدای پشت صلیب و گفت: هی "موشه" نگاه کن کی اومده به برادران "گلدشتین*" بازاریابی یاد بده؟ 

 ---

* نام یک فامیل معروف یهودی

نظرات 13 + ارسال نظر
فریدون سه‌شنبه 23 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 10:05

سلام

اگر کسی این طنز را جدی بگیره. مطمعننان طنزهای
اسکاتلندیه. لر ه. ترکه .رشتیه و .... را هم جدی می گیره !!

این فرنگیها ایرانیها رادر طنزشون متقلب ( انتخابات) دروغگو (جنی !) متظاهر (سردار نمازجماعت زنان...)و.....عنوان می کنند.

یعنی کاسه کوزه محمود رو سر ایرانیا میشکنن؟ چون همه اینا صفت فقط محموده و لاغیر. من جدی گرفتم. حالا که اینطوریه:
یه روزی جک با زن .... رفت ..... بعدشم ..... آره.

فرشته چهارشنبه 14 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 12:53 http://freshblog.blogsky.com

خیلی باحال بود فکر کنم میشه گفت : '' لوتی و ملق بازی " یا دیگ به دیگ میگه روت سیاه ... یاد یه ضرب المثل افتادم هر چی فکر می کنم یادم نمیاد!!!

این نبود:
آب که سربالا بره قورباغه ابوعطا میخونه؟

پروانه سه‌شنبه 13 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 10:34 http://www.parvazbaparwane.blogspot.com

یک رمال توی یک ده که نزدیک آثار باستانی زندگی می کرد و از روستاهای اطراف برای دعا نویسی به او مراجعه می کردند. جناب رمال در چشمان طرف خیره می شد و می گفت :اگر یک چیز قدیمی در خانه داری بردار بیار که روح خبیث و کثیف داخل اونه و تا اونو نیاری نمی تونم بیماریتو از بین ببرم. با این روش صاحب اشیا باستانی منطقه می شد. این کلاهبردار در واقع برده ی یک یهودی بود تمام اینها را یک یهودی با قیمت ارزان از او می خرید.
یهودی ها بزرگترین موزه های جهان را در اختیار دارند.

********
اما در مورد این داستان:
حالا شرکت ها بشینن و یک عده جوان کراوات زده بیان و براشون بگن شما باید از این طریق فروش کنید و فلان قدر پول از جیب شرکت خارج شود و به جیب برخی ریخته تا برای تجارتشان فلان سیستم خارجی را بدهند. تجارت یعنی کلک. همین

یک بازار کهنه فروشی هم یک وقتی در پارکینگ زیر خیابان ناصر خسرو جدید بود که اونجام همین طور بود.
لااقل خوبه که همه عتیقه ها یک جا گرآوری میشه.

پت سه‌شنبه 13 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 03:08 http://iampat.keykoja.com

کفمان برید ;)

ابوغزیب بخارائی سه‌شنبه 13 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 00:26

شایت آوردن عسکاتون تو یک وبلاگ کارتو راحت کنه ولی با وضعیت دوران نامردی نمیخونه قدیما باباهابه بچه هاشون میگفتن روله ترموغاته نل مین یه سوط
برگردان به پارسی دری
(دلبندم تخم مرغهایت را دریک سبد مگذار)
این را وقتی میگفتن که به باورامروزی ها
زمانه ی (دهانت رامیبویند مباداگفته باشی :دوستت ارم) میشد
حالا از صبح تاعصر از عصرتا صبه همش دهانت را میبویند مباداگفته باشی:دوستت دارم
ولی اینو میدونم که(دوستت دارم)گفتن عالی ترین راه عاشق شدنه به طوری که اگه یه بیگانه از عشق روزی چندبارفقط بگه دوست دارم عاشق میشه دردنیای ما هم مشکل عاشق شدنه عاشق که شدی همه ی کارا درس میشه
فهمستی؟؟؟
به همیبن دلیل(دوست دارم)
الاحقرحاج شیخ ابوغریب بخارائی ایدهم الله تعالی
یاهووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووو

قوم دیگری هممیگویند: همه پولهایت را در یک قلک نریز.
البت این نشان میدهد که پدران ما از این قوم قدیم تر بوده اند. چرا که پول رایج نداشتند. بعدها که پول هم آمد آن قوم هم برای خودش این را درآورد.

ابوغریب بخارائی دوشنبه 12 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 22:58

اگرادبیات قدیمه همان یک چیزک بامزه را ازناصرالدینشاه برایت رو کرده باشد رویش سفید است وزندگی را سرشاراززولوبیا بامیه میکند
یاهووووووووووووووووووووووووووووووووووو

کرده.

کمال دوشنبه 12 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 18:41 http://baroonedeltangi.blogsky.com

سلام
من تا به حال خبر بد به کسی ندادم یا اگر دادم یادم نمیاد
این خبر بد رو از من بپذیرید
فیله کار خودشو کرد وبه عکساتون تر زد
البته ما گودر داریم
اولترا هم داریم
غمیتون نباشه

حیف شد. ولی .... . بیخیال. شاید اینجوری یه جورایی بهترم شد. بهرحال انگار هیش وخت نبوده. ایشالله یه روزی میبینیمش.

ابوغریب بخارائی دوشنبه 12 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 14:24

یا شیخ سری به آستان ادبیات قدیمه زد وکیفها را گونی گونی وچمدان چمدان ذخیره ی روزهای دلتنگی کنید تا هرگزدرروزهای خاکستری به خاطر افسادیات وطنی لب مبارکتان تو ی هم نرود وچون پسته ی رفسنجان خندان باشد
انشاالهه تعالی فرجه
http://zirzamins.blogspot.com/2010/02/blog-post_8766.html

الاحقرشیخ ابوغریب بخارائی
یاهووووووووووووووووووووووووووووووووو

یا شیخ
ادبیات قدیمه ما را مدام یاد حماقت ها می اندازد و خاطر مبارکمان را آزرده می کند.
فقط جان تو یکبار یکی از این ادبیات قدیمه خواندیم. تا یادمان است اینجا هم نوشتیم.
ناصرالدین شاه در جایی با همان بیان خودش گفته بود:
اینکاش ماه رمضان زودتر بیایید تا ما یک زولبیا بامیه ای بخوریم.
*
و ما حیران در این هستیم که کسی در قد و قواره ناصرالدین شاه، قلدرترین قلدرآن زمان، نمی توانست به شیرینی پز دربار امر کند که برایش زولبیا بامیه درست بپزد؟

ابوغریب بخارائی یکشنبه 11 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 21:38

یک رو یک تا ضد یهوددیدم هیکل این هوا !!!
میگفت نسل یهودی ها باید منقرض بشه هر چی گفتم بابات خوب ننه جون خوب التخفیف التخفیف افاقه نکرد بش گفتم میدونی اگه قرارباشه یهودی هاآنچه را به بشریت دادن پس بگیرن وبرن چی میشه؟؟؟
گفت نمیدونم
گفتم بشریت از هزاران دانشمند وهنرمند محروم میشه
من گفتمکه بفهمه ولی افاقه نکرد که نکرد
یاهوووووووووووووووووووووووووووووو

شما شرط بلاغ با وی گفته ای. او میخواهد پند بگیرد یا نگیرد.

پرستوی سفید یکشنبه 11 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 17:16 http://n-hoseini.persianblog.ir

درود بر شما...یهودیان از اول هم به طراحی برنامه های اقتصادی کلان و پردرآمد معروف بودند و این شاید به خاطر مجموعه جریاناتی باشد که در طول تاریخ بر آنها رفته است. شاید هم علت برخوردهایی که با آنها می شد همین توانایی شان بود و حسادت و لجاجت دیگران ...! به هر حال پروتکل های اقتصادی خوبی دارند و ...
پست جالبی بود...

ممنون.

حسام یکشنبه 11 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 15:17 http://hessamm.blogsky.com

نویسنده اش کیه؟

خدا عالمه. ولی قدر مسلم اینه که از توی خود این قوم در اومده. پس هم خدا عالمه هم ما.

کمال یکشنبه 11 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 12:20 http://baroonedeltangi.blogsky.com

ای ول محشر بود
واقعا عالی بود

از طرف نویسنده اش تشکر می کنم.

خاموش یکشنبه 11 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 09:48

می آموزیم ;)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد