ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 |
14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 |
21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 |
28 | 29 | 30 |
دو گدا تو یه خیابون شهر رم کنار هم نشسته بودن. یکیشون یه صلیب گذاشته بود جلوش، اون یکی یه ستاره داوود. مردم زیادی که از اونجا رد میشدن به هر دو نگاه میکردن ولی فقط تو کلاه اونی که پشت صلیب نشسته بود پول مینداختن.
یه کشیش که از اونجا رد میشد مدتی ایستاد و دید که مردم فقط به گدایی که پشت صلیبه پول میدن و هیچ کس به گدای پشت ستاره داوود چیزی نمیده. رفت جلو و گفت: رفیق بیچاره من، متوجه نیستی؟ اینجا یه کشور کاتولیکه، تازه مرکز مذهب کاتولیک هم هست. پس مردم به تو که ستاره داوود گذاشتی جلوت پول نمیدن، به خصوص که درست نشستی بغل دست یه گدای دیگه که صلیب داره جلوش. در واقع از روی لجبازی هم که باشه مردم به اون یکی پول میدن نه به تو.
گدای پشت ستاره داوود بعد از شنیدن حرفهای کشیش رو کرد به گدای پشت صلیب و گفت: هی "موشه" نگاه کن کی اومده به برادران "گلدشتین*" بازاریابی یاد بده؟
---
* نام یک فامیل معروف یهودی
سلام
اگر کسی این طنز را جدی بگیره. مطمعننان طنزهای
اسکاتلندیه. لر ه. ترکه .رشتیه و .... را هم جدی می گیره !!
این فرنگیها ایرانیها رادر طنزشون متقلب ( انتخابات) دروغگو (جنی !) متظاهر (سردار نمازجماعت زنان...)و.....عنوان می کنند.
یعنی کاسه کوزه محمود رو سر ایرانیا میشکنن؟ چون همه اینا صفت فقط محموده و لاغیر. من جدی گرفتم. حالا که اینطوریه:
یه روزی جک با زن .... رفت ..... بعدشم ..... آره.
خیلی باحال بود فکر کنم میشه گفت : '' لوتی و ملق بازی " یا دیگ به دیگ میگه روت سیاه ... یاد یه ضرب المثل افتادم هر چی فکر می کنم یادم نمیاد!!!
این نبود:
آب که سربالا بره قورباغه ابوعطا میخونه؟
یک رمال توی یک ده که نزدیک آثار باستانی زندگی می کرد و از روستاهای اطراف برای دعا نویسی به او مراجعه می کردند. جناب رمال در چشمان طرف خیره می شد و می گفت :اگر یک چیز قدیمی در خانه داری بردار بیار که روح خبیث و کثیف داخل اونه و تا اونو نیاری نمی تونم بیماریتو از بین ببرم. با این روش صاحب اشیا باستانی منطقه می شد. این کلاهبردار در واقع برده ی یک یهودی بود تمام اینها را یک یهودی با قیمت ارزان از او می خرید.
یهودی ها بزرگترین موزه های جهان را در اختیار دارند.
********
اما در مورد این داستان:
حالا شرکت ها بشینن و یک عده جوان کراوات زده بیان و براشون بگن شما باید از این طریق فروش کنید و فلان قدر پول از جیب شرکت خارج شود و به جیب برخی ریخته تا برای تجارتشان فلان سیستم خارجی را بدهند. تجارت یعنی کلک. همین
یک بازار کهنه فروشی هم یک وقتی در پارکینگ زیر خیابان ناصر خسرو جدید بود که اونجام همین طور بود.
لااقل خوبه که همه عتیقه ها یک جا گرآوری میشه.
کفمان برید ;)
شایت آوردن عسکاتون تو یک وبلاگ کارتو راحت کنه ولی با وضعیت دوران نامردی نمیخونه قدیما باباهابه بچه هاشون میگفتن روله ترموغاته نل مین یه سوط
برگردان به پارسی دری
(دلبندم تخم مرغهایت را دریک سبد مگذار)
این را وقتی میگفتن که به باورامروزی ها
زمانه ی (دهانت رامیبویند مباداگفته باشی :دوستت ارم) میشد
حالا از صبح تاعصر از عصرتا صبه همش دهانت را میبویند مباداگفته باشی:دوستت دارم
ولی اینو میدونم که(دوستت دارم)گفتن عالی ترین راه عاشق شدنه به طوری که اگه یه بیگانه از عشق روزی چندبارفقط بگه دوست دارم عاشق میشه دردنیای ما هم مشکل عاشق شدنه عاشق که شدی همه ی کارا درس میشه
فهمستی؟؟؟
به همیبن دلیل(دوست دارم)
الاحقرحاج شیخ ابوغریب بخارائی ایدهم الله تعالی
یاهووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووو
قوم دیگری هممیگویند: همه پولهایت را در یک قلک نریز.
البت این نشان میدهد که پدران ما از این قوم قدیم تر بوده اند. چرا که پول رایج نداشتند. بعدها که پول هم آمد آن قوم هم برای خودش این را درآورد.
اگرادبیات قدیمه همان یک چیزک بامزه را ازناصرالدینشاه برایت رو کرده باشد رویش سفید است وزندگی را سرشاراززولوبیا بامیه میکند
یاهووووووووووووووووووووووووووووووووووو
کرده.
سلام
من تا به حال خبر بد به کسی ندادم یا اگر دادم یادم نمیاد
این خبر بد رو از من بپذیرید
فیله کار خودشو کرد وبه عکساتون تر زد
البته ما گودر داریم
اولترا هم داریم
غمیتون نباشه
حیف شد. ولی .... . بیخیال. شاید اینجوری یه جورایی بهترم شد. بهرحال انگار هیش وخت نبوده. ایشالله یه روزی میبینیمش.
یا شیخ سری به آستان ادبیات قدیمه زد وکیفها را گونی گونی وچمدان چمدان ذخیره ی روزهای دلتنگی کنید تا هرگزدرروزهای خاکستری به خاطر افسادیات وطنی لب مبارکتان تو ی هم نرود وچون پسته ی رفسنجان خندان باشد
انشاالهه تعالی فرجه
http://zirzamins.blogspot.com/2010/02/blog-post_8766.html
الاحقرشیخ ابوغریب بخارائی
یاهووووووووووووووووووووووووووووووووو
یا شیخ
ادبیات قدیمه ما را مدام یاد حماقت ها می اندازد و خاطر مبارکمان را آزرده می کند.
فقط جان تو یکبار یکی از این ادبیات قدیمه خواندیم. تا یادمان است اینجا هم نوشتیم.
ناصرالدین شاه در جایی با همان بیان خودش گفته بود:
اینکاش ماه رمضان زودتر بیایید تا ما یک زولبیا بامیه ای بخوریم.
*
و ما حیران در این هستیم که کسی در قد و قواره ناصرالدین شاه، قلدرترین قلدرآن زمان، نمی توانست به شیرینی پز دربار امر کند که برایش زولبیا بامیه درست بپزد؟
یک رو یک تا ضد یهوددیدم هیکل این هوا !!!
میگفت نسل یهودی ها باید منقرض بشه هر چی گفتم بابات خوب ننه جون خوب التخفیف التخفیف افاقه نکرد بش گفتم میدونی اگه قرارباشه یهودی هاآنچه را به بشریت دادن پس بگیرن وبرن چی میشه؟؟؟
گفت نمیدونم
گفتم بشریت از هزاران دانشمند وهنرمند محروم میشه
من گفتمکه بفهمه ولی افاقه نکرد که نکرد
یاهوووووووووووووووووووووووووووووو
شما شرط بلاغ با وی گفته ای. او میخواهد پند بگیرد یا نگیرد.
درود بر شما...یهودیان از اول هم به طراحی برنامه های اقتصادی کلان و پردرآمد معروف بودند و این شاید به خاطر مجموعه جریاناتی باشد که در طول تاریخ بر آنها رفته است. شاید هم علت برخوردهایی که با آنها می شد همین توانایی شان بود و حسادت و لجاجت دیگران ...! به هر حال پروتکل های اقتصادی خوبی دارند و ...
پست جالبی بود...
ممنون.
نویسنده اش کیه؟
خدا عالمه. ولی قدر مسلم اینه که از توی خود این قوم در اومده. پس هم خدا عالمه هم ما.
ای ول محشر بود
واقعا عالی بود
از طرف نویسنده اش تشکر می کنم.
می آموزیم ;)