بعد از بیست و سه

بعد از بیست و سه

همان اوقاتی که تب داریم و به مهتاب بد می گوییم. همه مان.
بعد از بیست و سه

بعد از بیست و سه

همان اوقاتی که تب داریم و به مهتاب بد می گوییم. همه مان.

و..... تولد.......و.......


دوازدهم شهریورماه نود خورشیدی





چهاردهم شهریورماه نود خورشیدی


و تولد

        و تکامل

                   و غرور...........


اندر مصائب من، سیگورنی ویور و سین دخت و  .............. رها

رها در زایشگاه.........

رها از تولد تا پرواز..........

نظرات 11 + ارسال نظر
محمد گائینی شنبه 23 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 09:07 http://www.beinabein.com

درووود
سپاس از این عکس های زیبا که سراسر بوی زندگی میداد

ممنون.

[ بدون نام ] سه‌شنبه 15 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 12:41

خوبه لااقل این با دوتاش جوجه شد

سارا خانوم دوشنبه 14 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 23:40

سلامی دوباره
رفیق سفر عالی بود........دریاچه هم رفتیم.........اسمشو چی میگین؟ چیچست ؟ اره اونجا هم عالی بود دلم کلی سوخت......جالب بدونید من در روز شلوغی ارومیه تبریز بودم ولی یک شنبش برگشتم و توی خیام در حال خرید کردن....شهر با حالیه....

همیشه به خوشی.
آره. اسم پارسیش چیچسته.

فلورا یکشنبه 13 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 18:55

اااای جاااان
آقای مهدی بهشت نوه دار شدن... مبارکا باشه...
اسمشون چیه بابا بزرگ؟

مادر بزرگم اعتقاد داشت که هروقت قمری ها جلوی پنجره ی خونه لونه بزارن شادی سراغ اهالی اون خونه میاد... قمری ها برای اهالی اون خونه برکت به ارمغان میارن...
امیدوارم همیشه چراغ امید تو دلها تون روشن و پرفروغ باشه...

چه اعتقاد قشنگی داشت مادر بزرگ شما........

فرناز یکشنبه 13 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 10:22

به پرنده ها حسودی می کنم چه بی دغدغه رندگی می کنند و..... این روزها دلم برای فرهاد تنک میشود وقتی با صدای خسته ای می گفت که از دنیا خسته است ...

البته خیلی هم ب دغدغه زندگی نمی کنند. موقع غذا خوردن مدام دور و برشونو نگاه می کنن و می ترسند. حالا اینا توی این وضعیت خب کمی فرق دارن و یک نگهبان خوب دارند.

فرهاد از اون آدمایی که آدم همیشه دلش براش تنگ می شه.

شهرزاد یکشنبه 13 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 09:56

نازی چقدر خوشگلن چه پناهگاه امنی هم دارن آفتاب‌گیر، جای راحت ... یاد شعری می افتم که درست هم یادم نیست ... نوبرگ‌های کوچک خورشید... آویخت بر پیچک کنار پنجره...
تولدشون مبارک

تازگیا سایبان هم دارند.

پروانه یکشنبه 13 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 08:57

چه زندگی راحتی!

کویت.

روزبه یکشنبه 13 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 00:40 http://hazrat-eshgh.blogsky.com

من به مکان این رها حسودیم می شود. چه جایی دارند آقا محسن

چند روز دیگه اینا پرواز می کنند و اینجا خالی میشه.

سارا خانوم یکشنبه 13 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 00:00

سلام رفیق
بابا این دخمل شما از پیشی گربه های منم که زرنگتر و عجولتر........شوهرم کرد؟؟؟؟؟؟ نی نی هم اورد؟؟؟؟؟؟؟؟ اسمشو تو کتاب گنیس ثبت کنید......وای چقدرم ماه....از همین جا میتونم حس کنم چقدر خونه با صفایی دارید.........خوش باشی رفیق

ممنون. سفر به چیچست خوش گذشت؟

[ بدون نام ] شنبه 12 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 22:59

مبارک باشه بابا بزرگ شدید ،

بیشتر. اینا نتیجه اند.

سروی شنبه 12 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 21:31 http://matrook.blogsky.com/

یعنی رها بزرگ شده ، رفته شوهر کرده و بچه دار شده؟
دوتا؟
یا من اشتباه می کنم؟

همه ی اینایی که گفتی درسته. یعنی تا امروز که قبلن بود و نوشته بودم. امروز روز زایمان بود.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد