بعد از بیست و سه

بعد از بیست و سه

همان اوقاتی که تب داریم و به مهتاب بد می گوییم. همه مان.
بعد از بیست و سه

بعد از بیست و سه

همان اوقاتی که تب داریم و به مهتاب بد می گوییم. همه مان.

رها، پر کشید و رفت


K.C.Shah هندی بود. می گفت:

"یک سال دو کبوتر وارد خانه ما شدند و روی تلویزیون خانه‌مان آشیانه‌ای ساختند. سه تخم گذاشتند. و تخم ها جوجه شدند و کمی بعد سه جوجه و پدر و مادر از آشیانه پر کشیدند و رفتند. و بعد از آن بود که ما روی تلویزیون را تمیز کردیم."

گفتم: "یعنی شما چندین ماه تحمل کردید که  دو کبوتر با جوجه هایشان روی تلویزیون خانه شما باشند؟"

گفت: "باعث مباهات ما بود که آن پرندگان، آرامش خانه ما را چون طبیعت می‌پنداشتند. این بهترین مقامی است که یک خانواده هندی می‌تواند داشته باشد."


رها، از تولد تا پرواز را ببینید.


این پرندگان هم آرامش خانه ما را تا پنجره تاب آوردند. تا همین جایش هم برای ما بس است.

رها، نامش رها بود، دیروز پر کشید و رفت. حالا ما هم می توانیم گلدان روی لبه ی پنجره را تمیز کنیم.

نظرات 23 + ارسال نظر
شیما شنبه 4 فروردین‌ماه سال 1397 ساعت 16:47

در بالکن رو باز کردم یکم هوا بیاد اومدم ببندم یا کریمم رفته بود .دو تا تخمم تو لونش داره .ایا برمیگرده .دارم از ناراحتی و عذاب وجدان دق میکنم

با یک کلینکس تخماشو بلند کنید و نگاه کنید. اگر نشکسته و ایرادی نمی بینید بر می گرده وگرنه نه، البته ممکنه خودشم دچار مشکلی شده باشه و هیچ وقت به هیچ جای دیگه ای برنگرده.

لیانا پنج‌شنبه 9 اردیبهشت‌ماه سال 1395 ساعت 10:21

یه دو سه روزی میشد یه یاکریم اومده بود لونه ساخته بود ولی جون ما یه بار رفتبم و اومدیم انگاری ترسید و دیگه نیست الان دقیقا یه نصفه روز نیومده خبلی ناراحتم

یا گریم خیلی اهلیه. نمی ترسه و فرار نمی کنه. به ویژه اگر لونه ای هم ساخته باشه. چون تنبل هم هست و حوصله ی ساختن لونه ی دیگه رو نداره. شاید زودتر از زایمانش دست به کار شده و هنگام زایمان برگرده. چون اونجا مال اونه و یاکریم دیگه ای اونجا رو اشغال نمی کنه. یا مشکلی برای زایمانش پیش اومده. یا ......... دچار حادثه ای شده.
بهرحال غیبتش از ترس نیست.
شما هم سعی کنید لانه را به حال خودش بگذارید. آن را جمع نکنید.

فروزان شنبه 1 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 13:17 http://narenj33.persianblog.ir

سلام مجدد
از لطف شما بی نهایت سپاسگزارم
بابت لینک
من از طریق وبلاگ پارسا میومدم
حالا بهتره از خونه خودم بیام
باور می کنین تازه امروز دیدم

ممنون از شما.

دارا جمعه 31 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 12:42

آقا تخم نه
بذر

بی ادفی ما را ببخشید.
چشم. دفه ی بعد.
سری به عسکامون بزنید شاید از دلتان در آمد.

نیره جمعه 31 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 09:46 http://bahareman.blogsky.com/

نمی خواهدی بگید؟!

آره.

روزبه جمعه 31 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 02:27 http://hazrat-eshgh.blogsky.com

خیلی مودب بوده پس. جای شکرش باقیه. من در دوران نونهالی و نوجوانی این کاره بوده ام سخت. و مثل شما، اون موقع همین دیالوگ فدای سرشون رو میگفتم. کل حیاط خونه و مادر رو من داغدار کرده بودم!

نیره پنج‌شنبه 30 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 16:53 http://bahareman.blogsky.com/

رها رهاست.... ب
ه رهایی بگو آره

من بگم آره؟

بابک پنج‌شنبه 30 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 09:10

همزیستی مسالمت آمیز به این می گویند - این عادت حرف زدن آدمهاست که این همه اختلاف بوجود میاورد - نه پرنده حرف مارا می فهمد و نه ما حرف او را :) زمین برای همه ماست .

روابط آدم ها رو دو چیز خراب می کند:
یک: نفهمیدن زبان یک دیگر.
دو: به وجود آمدن یک رابطه ی مالی بین آنها.

روزبه پنج‌شنبه 30 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 02:27 http://hazrat-eshgh.blogsky.com

خیلی کثیف کاری کردن نه؟!

فدای سرش. یکی دو روز دیگه عسک دیگه ای از تمیزکاری میزارم.

آرمین پنج‌شنبه 30 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 01:16 http://nagoftehaa.mihanblog.com/

یه خصوصیتی در آدما وجود داره که وقتی یه نفر بهشون کم محلی میکنه بیشتر دنبالش میرن یا وقتی طرف مقابلشون حکم معمارو واسشون داره بیشتر دنبالش میرن تا به جواب برسن...
این خصوصیتمون نسبت به حییونا هم صدق میکنه .همیشه دوس داریم با حیوونایی ارتباط برقرار کنیم که به هیچ انسانی محل نمیذارن حییونایی که انگار خودشونو واسمون میگیرن .
اگه دقت کنید هرچی طرف این حییونا برید و غذا بدید و زور بزنید که بهشون دست بزنید فرار میکنن مثل انسان ها ....
من امتحان کردم هرچه قدر نسبت به اینجور حیوونا بذارید بگم "حیونای خجالتی" کم محلی و بی توجهی کنید بیشتر سمتتون میان. حیوونا شاید زبون مارو متوجه نشن ولی چیزایی رو حس میکنن که ما آدما صد سال سیاه حسشون نمیکنیم اونا واسه زنده موندن به این حس احتیاج دارن چون قدرت تفکرشون ضعیفتر از انسانه پس تو بعضی چیزا از ما جلو میزنن . اونا به راحتی انرژِی مثبت یا منفی که از افکار و نیت ما خارج میشه حس میکنن .
این قدرت تو سگها خیلی قابله لمسه . سگها آدم خوب از بدو راحت تشخیص میدن .قشنگ از رفتارشون میتونی بفهمی که یه جای کار میلنگه

در مورد آدما که آدما عین سایه هستن. دنبالشون بری ازت فرار می کنن و همین که برگردی میفتن دنبالت. البته اینو در مورد عشقم می گن.

من اسمشو میزارم ترس. اونا از آدما می ترسن. اگر به سمتشون بری فرار می کنن. سگا پارس می کنن. حمله می کنن.
شده سگ دنبالت کنه؟ اگه یه چوب دستت باشه بدتر می کنه. اگه چوبو بندازی زمین تقریبن ول می کنه. اگرم بشینی که دیگه میاد میشینه بغلت و پارس کردنم تموم می کنه. پرنده هم همینه. اگه دورشی ازش خب نمیترسه و میاد به طرفت.
ها؟

بابک چهارشنبه 29 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 13:56

پرنده خصلتش پریدنه - تازه اگه اسمش رها باشه که دیگه از واجبات پرواز و رهائی - از اسم گذاشتن روی حیوانات خوم نمیاد انگار داریم انسانیته شون می کنیم :)

خب یعنی ما این همسایه مونو چطوری صدا بزنیم؟
بگیم: اوهوی.

شهرزاد چهارشنبه 29 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 10:59

پیشترها در بخش‌های مختلف ایران مکان‌هایی بوده به نام کبوترخانه برای آرام گرفتن و استراحت کبوتران من در اصفهان از این کبوترخانه‌ها دیده ام و متاسفانه آن چه از این بناهای زیبا بر جا مانده هم در حال ویرانی است ولی شنیده ام تعداد آن ها در گذشته به مراتب بیشتر بوده به هر حال در روزگاری که کبوترانی که نشانه‌های زیبای صلح و دوستی هستند، آرام جای خود را از دست می‌دهند حتمن آرامششان را در لحظه های سبز گلدانی زیبا و آرامش خانه‌ای پر مهر جستجو می‌کنند. بال‌های رهای کوچک پر توان ، آرامش سرای‌تان جاودان

خانه های قدیمی هم جاهای زیادی یرای پرندگان داشت. به ویژه زیر شیروانی و طاق ها که با حذف این شیوه ی معماری دیگر جایی برای آن ها نیست.

الی سه‌شنبه 28 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 17:19

پشت پنجره ی آتلیه هم فکر کنم شکل طبیعته...اما احتمالا من خیلی خوب نیستم چون تا پرده میره کنار کبوتر هام میرن... اما من بازم براشون غذا میریزم....

خب اینم چون کوچیک بود در نمی رفت. ولی خشمشو اظهار می کرد.

رشاد سه‌شنبه 28 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 17:13 http://rashad.aminus3.com

چند روز است کنجشکی در حیاط خانه‌ام است که نمی‌تواند بپرد. در واقع نمیدانم چرا بال راستش را نمی‌تواند باز کند. برخلاف تصور، کمی خودمانی شده و صبح تا مرا در حیاط می‌بیند به طرفم میدود و جلو پایم برای خوردن خرده نان می‌ایستد. یاد هم گرفته از گوشه توری پاره‌ی اشپزخانه داخل می‌آید و بیرون می‌رود. فعلاً که ترسش ریخته. تا ببینم کی می‌تواند پرواز کند. شاید هم در این فاصله طعمه‌ی گربه شود. اگر هم بخواهم داخل قفسش کنم که دیگر عمراً پرواز یاد بگیرد.

داخل قفس کردنش که عین خوردن توسط گربه است.

فریدون سه‌شنبه 28 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 14:32

سلام

رها رفت؟

من که در خواب و بیداری همش به یاد رها اهنگ کاروان با صدای
زنده یاد بنان ایام می گذرانم. باشد تا یکی هم به یاد من این اهنگ
را گوش دهذ.البته وقتی که پریدم ودیگر بازنگشتم.

بله رفت.
امیدوارم کسی باشه که به یادتو کاروان گوش بده. گیرم خودت ندونی.

فروزان سه‌شنبه 28 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 12:51

سلام برار
ببخشید که چن وخت نشد بیایم
یه مدت هر روز یه گنجشک از لای پنجرا میومد توی خونه همه جاشو گشت میزد
منم ذوق می کردم
از روی تلویزیون و روی میل و پرده و همه جا سر میزد
خیلی مشتاق بودم
ولی این بچه های ناز نازو اینقدر جیغ می زدند که می رفت
یه هفته ای میومد
منم پنجره رو باز میزاشتم
خودش دیگه نیومد
یه یاکریم لبه پنجره میومد یه سرک می کشید می رفت
البته به خاطر برنجهای لبه پنجره میومد
و منم میدیم مثل ننهام بالهاشو میزاشت زیر گلوشو و چپ چپ نیگا می کرد
خودش رفت ودیگه نیومد
خیلی بهش احترام میزاشتم

بنا به کامنت دوستی در اینجا عمرن گنجشک در خانه ی کسی لانه کند.
گنجشک شما هم همین جور.......

پروانه سه‌شنبه 28 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 11:39

چه جالب!
دو کبوتر روی تلویزیون! تازه جوجه هم بیارن!

خوش به حال K.C.Shah و خانواده اش.


لینک کی سی شاه را ببینید یادتان می افتد که او دیگر نیست. خودش و پسرش در شب عروسی دختر در تصادفی کشته شدند.

سلام رفیق سه‌شنبه 28 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 00:06

سلام رفیق
پارسال پنجره حمام باز مانده بود ........اومدم دیدم پرنده های با حال اومدن توی وان کلی خار و خاشاک ریختن......در واقع لبه دریچه کوچک حمام گذاشته بودن ریخته بود توی وان........اوم......میگن وجودشون در خانه ای شگون داره.......اصولا وجود هر موجود زنده ای ولو یک گلدان گل.....برکت

پرنده ها هر چه باحال تر باشند خر ترند. آخر در جایی که خار و خاشاک لانه بریزد توی وان هم جای خانه سازی است. این که از خانه سازی های محمود بدتراست.

سروی دوشنبه 27 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 23:25 http://matrook.blogsky.com/

رفت که رها باشد، آزاد.
یک روزی شاید برای بچه هاش تعریف کند که توی گلدانی در مجاورت خانه ای که توش عشق و مهربانی و مهمان نوازی موج می زد ، به دنیا آمده.
اصلن شاید یک روز بچه هاش را بیاورد دیدن خانه ی شما ... شاید هم آمد و لانه اش را همین جا ساخت.

خانه تان همیشه سبز و بهشتی.

ایشالله بیاید. ولی نمی آید.
ممنون از شما.

نیلوفر دوشنبه 27 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 21:15

انگار همتون زایشگاه قمری باز کردین تو خونه هاتون

شما کار بهتری سراغ داری؟ بفرمای تا آن کنیم.

رشاد دوشنبه 27 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 16:12 http://rashad.aminus3.com

اتفاقاً ما هم حیاط خلوتی داریم که هر ساله قمری‌ها در آنجا تخم میذارن. دو سه سال پیش برای جلوگیری از ریخت و پاششان سبدی برایشان گذاشتم که بعد از آن در سبد تخم میذارن و چون جای امنی است همیشه هم یکی دو تا بچه تولید میکنند. امسال یک تخم گذاشتند، ولی سراغش نیامدند، مثل این که مادر خوراک گربه شده باشد. تا حالا هم هر چه قمری می‌آید با دیدن آن تخم از آنجا می رود. لابد میگوید خانه یکی دیگر است.

سبد را تمیز کن. تخم را بردار بزار توی طاقچه خونه یادگاری. اون تخم بچه بشو نیست. من دیگه شده ام دانشمند قمری. خود صاحب تخم هم اگر بیاید فکر می کند مال کس دیگری است.
چه خوب که خانه شما و خانم پرواه عین طبیعت است.

آرمین دوشنبه 27 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 09:45 http://nagoftehaa.mihanblog.com/

البته یا کریم قضیه ش یکم فرق میکنه ها . شما هرکاری کنی نمیتونی دوتا گنجشکو بکشونی تو خونه ت . چون زاتن حیوونه وحشییه و حالا حالاها با انسان رابطه برقرار نمیکنه ولی یاکریم کلن زیادی اهلیه.
پارکینک آپارتمان دوست من پر سروصداترین و شلوغترین و آلوده ترین جای اون خون ست . روزی که دوتا یاکریم اومدن اوجا لونه ساختن ما یه ساعت خندیدیم. پیش خودمون گفتیم جا قهطی بود؟؟؟ . هرکاریم کردیم از اونجا برن نرفتن چون میدونستیم اذیت میشن. الان 8 ساله نسل در نسل تو همون لونه ای که تو پارکینگ ساختن دارن زندگی میکنن. هر سالم یکی دوتا تلفات میدن ینی بچه شون از لونه میوفته همسایه هاهم که صبح ها عجله دارن با ماشینشون زیر میگیرن و هنوزم که هست نهضت ادامه داره.

چه جالب. چون این ها معمولن به لانه ای که در آن زندگی کرده اند باز نمی گردند. حالا شاید رهای ما هم برگشت.

که ژال دوشنبه 27 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 08:42

یادش بخیر کیسی شاه. خدا بیامرزتش.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد