بعد از بیست و سه

بعد از بیست و سه

همان اوقاتی که تب داریم و به مهتاب بد می گوییم. همه مان.
بعد از بیست و سه

بعد از بیست و سه

همان اوقاتی که تب داریم و به مهتاب بد می گوییم. همه مان.

کاغذ باطله



کاغذ باطله معمولن به کاغذی می‌گوییم که نتوانیم چیزی روی آن بنویسیم. اگر فقط در این معنا به این بخش از فایده‌ی کاغذ فکر کنیم، به نظر من این تصور مردود است. شما در گوشه و کنار و حواشی کاغذ باطله و چه بسا پشت کاغذ که خیلی وقت‌ها چیزی رویش نوشته نشده است، می‌توانید یادداشت‌های بنویسید. شماره تلفنی، خطی از یک غزل، نام و واژه‌ای برای تکرار در ذهنتان که بماند، که فراموش نشود و ...... پس در این مورد کاغذ باطله بهتر است چیزی باشد که حتا نشود رویش یک کلمه نوشت. ها؟

بگذریم از این که در پروسه زندگی کاغذ، بعد از اینکه استفاده‌ی هم از آن شد و یا نشد و به صندوق زباله رفت، وقایع دیگری  پیش می‌آید، که می‌شود، کاغذ واقعن باطله.

البته یک کاغذهایی هست که گاه باطله‌اش از ناباطله‌اش ارزشمندتر است. و آن تمبر باطله است. تمبرهای باطله بسیار داستان‌ها و وقایع دیده‌اند و بعضن فقط آن یکبار پیش آمده و دیده‌اند و شوربختانه نمی‌توانند آن‌ها را به زبان بیاورند. تمبرهایی که بعضن در کلکسیون‌های محرمانه و شخصی، جا خوش کرده‌اند و باطل کننده و صاحب نامه و آدم‌های توی تمبرها و حتا کلکسیونر اولی که آن را به دست آورده، سال‌هاست در دل خاک جا خوش کرده‌اند.

نظرات 5 + ارسال نظر
سامورایی جمعه 17 دی‌ماه سال 1395 ساعت 22:23 http://samuraii84.persianblog.ir/

سلام بر محسن خان
فکر کنم اولین بارمه دارم اینجا نظر میذارم. شاید خواننده خاموش بودن خیلی خوب نباشه ولی گاهی وقتا لازمه!
یاد آلبوم تمبر داداشم افتادم. که سالها پیش گم و گور شد. حتا خودشم نمیدونه کجا گم شد و چجوری

ممنون.
من نه یکی که خیلی دارم. و مدتها بود سراغشون نرفته بودم. این یادداشت بهانه ای شد برای سرزدن و گرفتن این عکس..

زری مشفق پنج‌شنبه 16 دی‌ماه سال 1395 ساعت 14:45

ما تو مدرسه وقتی میخوایم پرینت بگیریم یا ورقه سوالاتو تکثیر کنیم یا... وقتی چاپ خوب انجام نمیشه به اون کاغذها نیگن باطله معمولا پشت این کاغذهارو برای خیلی از کارهای دیگه میشه استفاده کرد من که میدمشون به بچه هایی که دفترشونو جا گذاشتن
اما تمبر یادش بخیر زمان دانشجویی هفته ای یه نامه می نوشتم برای مادرم

خب پس باطله نیستن. استفاده ی دفتری میشن.
پست مادر شما باید کلکسیونی داشته باشه.

وروجک دوشنبه 6 دی‌ماه سال 1395 ساعت 15:14 http://voro-jak.blogsky.com

خوشبختانه در دوران کودکی ام، نامه زیاد میومد دم در خونمون به لطف زندگی کردن خاله م در شهر دیگه.
اما از این تمبراااا فقط عکساشونو دیدم تو اینترنت و کتاب ها. واقعیشو یادم نمیاد که دیدم یا نه.
فکر کنم خیلی جالب باید باشه، مثل نقاشی های دوران های قبل. کلاسیک قرون وسطی و رنسانس و خیلی دوره های دیگه که هر کدوم داستانی دارن.
چه خوبه شما ها تو دوره های متفاوت زندگی کردین.

معلوم نیست که شما وقتی به سن من برسید تجربه هایی این چنینی نداشته باشید. به طور مثال بگید که ما وبلاگ داشتیم. کلی طول می کشید لاگین کنیم و کامنت بزاریم و .......
من فکر می کنم جهان داره به سمت تصویری که در انیمیشن وال ای دیدیم حرکت می کنه.

وروجک یکشنبه 5 دی‌ماه سال 1395 ساعت 11:15 http://voro-jak.blogsky.com/

من هیچ وقت داستان تمبر ها رو نشنیدم...

شما جوانید. جوان ها هم از تاریخی که وسائل ارتباطی آدم ها از نامه به گوشی های همراه و برنامه های کامپیوتری تبدیل شد با نامه و به تبع آن تمبر آشنایی ندارند. و این روزها هم بسیاری از بسته های پستی نه با تمیر که با مهر تمبر رد و بدل می شوند.

sophia جمعه 3 دی‌ماه سال 1395 ساعت 10:26

سلام آقا محسن، مدتی این جا خاموش بود. خوب شد پست جدید گذاشتید.
من یه پشنهاد دارم که گمان دارم اصفهانی ها ازش استقبال کنن، نظرتون چیه روی یه کاغذ با مداد یادداشت بنویسم و بعدش اگه دیگه به اون یادداشت احتیاج نبود، پاکش کنیم ..اینطوری فقط یک کاغذ داریم و کاغذ باطله هم نداریم

اقا قضیه این مرزعه ی ماری چی شد؟! بالاخره چیزی کاشتین برداشتین و فروختین؟! قرار بود شما و زهرا خانم یه سهم مشاوره هم به ما بدین؟! پس کو

راستش در اینجا رو دیگه کسی نمی زنه. انگار ته یک کوچه ی بن بستی گیر کرده و رهگذران همین که می بینن کوچه بن بسته و احتمالن جای پارک هم نداره از جلوش رد می شن. چیزی هم اگه نوشته بشه عین یک صندوقه که پر از کاغذهای نوشته شده است. باطله هم نیست. نمیشه ریختش دور. باید نگهش داشت.

نه. کاری نکردیم و کماکان در تنگدستی روزگار می گذرونیم. وقتی که می تونستیم نکردیم حالا دیگه؟؟؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد