بعد از بیست و سه

بعد از بیست و سه

همان اوقاتی که تب داریم و به مهتاب بد می گوییم. همه مان.
بعد از بیست و سه

بعد از بیست و سه

همان اوقاتی که تب داریم و به مهتاب بد می گوییم. همه مان.

مرحمت فرمودیم!


 امضا و دستخط شاه سابق بر روی یکی از عکس های مرحتمتی اش 

***

اگر شاه خوبی بودی، امروز، رضاشاه دوم، از سلسله پهلویان، شاهنشاه ایران بود.

روزی که به کوروش گفتی: "آسوده بخواب. ما بیداریم" ، ما که جوانی بیش نبودیم، باور نکردیم. چه برسد به کوروش که آخر عقل و درایت و سیاست و فهم و شعور بود.

حال خود دانی . آسوده بخوابی یا آسوده نخوابی. ما که می گوییم:

آسوده نخواب.

نظرات 15 + ارسال نظر
شمس جمعه 14 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 14:19

شما باید هم تکذیب کنید
ولی در مورد اینکه اطلاق لفظ امام به استاد اعظم
خیلی منطقی است هرچه امام بیشتر شود مامومین پراکنده تر شده و از ابهتی که شاید این کلمه داشته باشد کم میشود
ما دوست داریم به عنوان جمعی از فعالین غرب کشور همه را امام خطاب کنیم اگر اجازه بدهید
و در امتداد این به شعر حافظ تمسک میجوییم که
واعظ شهر که مردم ملکش میخانند
قول ما نیز همین است که او ادم نیست

خب شما به عالم و آدم می توانید امام خطاب کنید. بر منکرش نعلت قربانت گردم.

حجت الق ابوغریب بخارائی پنج‌شنبه 13 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 18:45

یا شیخ احسنتماوسبحکم الله
ماکه اندرتوی نظامیه ی بغدادبودیم وفسوسا که شما به حج مشرف شده بودید.امام محمدغزالی بود وسعدی هم تازه ازکارگل خلاصی یافته درحجره ای گوشه ی اعتکاف گرفته وسردرجیب مکاشفت فروبرده به دنیای دون می اندیشید
شیخ آناتولفرانس فرانصوی پادشاه لسان فرنگی هم آنجارفت وآمدی داشت گاه که فرصتی دست میداد جلسه میکردندوما
هم برایشان یخ دربهشت درست میکردیم که مینوشیدندوگپ وگفت میکردند ازدین ودنیا (شیزیک وفیمی)هم میخواندندوچون
کاربه مجلس انس میکشیدشیخ آناتوالفرانس مزه پرانی میکردکردنی وهمه قاه قاه میخندیدندما نمیفهمیدیم ولی به خنده های دلنشین آنها خنده میکردیم وخوش بودیم حالا که کتاب ذهن را تورق میکنیم به یاددارم که هربارکه کاربه تواریخ میکشید شیخ آناتولفرانس میفرمود:
(تاریخ داستان هول انگیزیست وبشر حیوان شروریست)
این گفته بقدری به دل مینشست که چون از دهان مبارک ایشان درمی آمد همه زبان به کام میکشیدندودربحرتفکروتعقل وتخیل وسایرابواب تفعل فرو همی میرفتندی.چیزهای دیگرهم بود وکسان دیگر.که داستانهایش رامیگذارم برای بعدها.من نه شاه الهی بوده ام نه حزب الهی وحالا هم داردحالم ازسبزالهی ها به هم میخورد(سبزها نه ها)سبزالهی هارامیگویم.اگرچه خوب وبد را معیاردرستی نمیدانم ولی کتاب هائی دردست است ازجعفرشهری(شکرتلخ وتهران قدیم)(قدیم را به کسرقاف بخوانید)این دوکتاب نشان میدهد که رضا خانه چه ایرانی ازقاجاریه تحویل گرفت .سه جلد کتاب سانسورشده هم هست به اسم(شیربرنج)که نشان میدهد محمدرضا شاه چه ایرانی را ازپدرش تحویلات گرفت وباآن چه کرد.هرچه باشد حرف همان است که شیخ آنالتولفرانس فرانصوی فرمود:
(تاریخ داستان هول انگزیست وبشر حیوان شروریست)
به هرحال یادم باشدکه شاعرفرمود
فسانه گشت وکهن شد حدیث اسکندر
سخن نوآرکه نورا حلاوتیست دگر
خودمونیم امضاش امضای بدی نیست ها
الاحقرابوغریب بخارائی ایدهم الله تعالی شانه

این تاریخ داستان هول انگیزی است و بشر حیوان شروریست را ما هم خیلی دوست داشتیم و حظ بردیم. یادمان باشد که یادمان نرود این کلام از شیخ فرانسه.
در مرود امضا فرمودید. راست فرمایش می فرمایید. از آن امضاهای بی تاست و حرف ندارد. ما در دوران جوانی از بس به این امضا رشک بردیم که شکل کشیدن ی را از ایشان دزدیدیم و قاطی امصای خود کردیم ولی بعدها به جهت کشف خطوط دیگری در امضای مبارکمان، قبلی را کنار نهادیم. البت همین امضا را هم گاهی مشق می کنیم.

بابک پنج‌شنبه 13 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 13:07

همه قدرتمندان فاسدند
بعصی ها خون ملت های دیگر را می ریزند و بی عرصه هایشان خون ملت خود را می ریزند
شما یک پادشاه، حاکم و رئیس جمهور عادل نام ببر؟!

این پادشاه، حاکم، یا رییس جمهور اگر در راس حزبی باشد، شک نکن که میتوان پیدایش کرد.
مثال؟
خانم سونیا گاندی.

دارا پنج‌شنبه 13 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 11:51

نمیدونم چرا فکر می کنم ما که کار خودمونو کردیمِِ حالا نوبت نسل جدیده.

نه. ما تا وختی نمردیم کارمون تموم نشده. بدبختی قضیه هم همین جاست. ماهنوز شونصد سال دیگه باید باشیم. به کوری چشم اونایی که مرده ما رو میخوان.
دیووووووووووووووثا.

فرناز پنج‌شنبه 13 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 09:46 http://farnaz.aminus3.com/

شمس محترم : جسارت مرا ببخشید اما گاهی نمی توانم سکوت کنم ... به نظر من این جمله ی تکراری بادمجان دور قاب چین ها باعث نمی شود که اشتباهات شاه را فراموش کنیم .
آیا تا به حال از خود سوال کرده اید که چرا باید شاه یک مملکت لیاقت تشخیص راست و دروغ آدمهای اطراف خود را نداشته باشد ؟
این که می شود عذر بدتر از گناه !

شمس پنج‌شنبه 13 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 00:03

ما به عنوان یک روشنفکر سال ۱۳۵۷ تنها کاری که از دستمان بر می آمد سرنگونی رژیم مشروطه سلطنی بود
بنظرم ان روشنفکران از قانون اساسی مشروطه خبری نداشتند اگر ان قانون را میشناختند میدیدند که دوره مشروطه چه خدماتی به ملک ایران شد و مقصر هم بادمجان دور قاب چین های دور و بر شاه بودند و احساسی که یک فرد هنگام تلقین احساس بی عیب بودن بهش دست میدهد اتش بیار معرکه شد
شاه با طناب خودش به چاهی رفت و با همان طناب مارا هم به چاهی دیگر انداخت مشکل از زمانی شروع شد که فردی احساس کرد که بالاتر از قانون است همان رضا شاه
والا قانون اساسی مشروطه قانونی خوب بود
شماهم جوگیر خوشی های کاذب دوره خودتان بودید و لی یک نیاز اساسی ایران همین وضع موجود بود و من بسی خوشحالم
تیغ تیزی گر بدستت داد چرخ روزگار

وقتی قانونی توسط دیکتاتوری رعایت نمی شود باید بر قانون و دیکتاتورش باید ..د. در ضمن رژیم مشروطه سلطنتی فی نفسه اگر چیز خوبی بود الان خیلی از کشور ها آن را داشتند.
دور دور دمکراسی است و معمولن مشروطه خیلی دمکراسی ندارد. البت بیشتر در جهان ها عقب مانده ای چون ما.
ما جو گیر هیچ خوشی کاذبی نبودیم. کدام خوشی کاذب. می توانی بگویی شما هم خوشی زده بود زیر دلتان. این درست تر است وگرنه خوشی کاذب را نمی توانم برای خودم مثال بزنم.

ب چهارشنبه 12 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 04:00

به من که تو ج ا بزرگ شدم میگن یکی بوده که خون راه ننداخت و رفت تو آخرین لحظات که آدما انتقامجو میشن مخالف خودش بختیار ملی رو واسه اینکه همه چی ازهم نپاشه به قدرت رسوند اینکه از مجموع 12 پالایشگاه کشور 10 تاش زمان اون تاسیس شد و وقتی رفتنشو با رفتن صدام مقایسه می کنم میگم درسته بی نقص نبود ولی بازم ایولا داشت و سوای اینا یه حس نوستالژیکی به خاطر آخرین شاه ایران بودنش دارم بودن و رفتنش حس انزجار به تاریخ سلطنتی ایرانو واسم ایجاد نمیکنه

خب برای منم ایجاد نمی کنه. ولی در کشتار و دیکتاتوری که انگشت کوچیکه صدام هم نبود. بهرحال من که دیدم اون وقت رو، باید بگم که روز به روز بدتر می شد. واقعن تا اوائل دهه پنجاه خیلی هم دیکتاتور نبود. یهو شب خوابید و صب پاشد دو تا حزب فسقلی مثل پان ایرانیست و مردم رو هم منحل کرد و حتا ایران نوین خودشونو و بعدش گفت همه باید بیان توی حزب رستاخیز. از اون به بعد بود که فضا خیلی امینتی و پلیسی و ..... اینا شد.

ر و ز ب ه سه‌شنبه 11 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 17:20

گفتگوی شرق با بهمن فرمان آرا رو خوندید؟
دیروز و پریرزو.

نه. سعی می کنم بخوانمش.

نیلوفر سه‌شنبه 11 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 14:17

من این عکس را نمیتونم ببینم چرا ؟ جای عکس یک علامت سئوال هست فقط

عکس اصلی را برایت می فرستم. ولی چرا نمی بینی اش را نمی دانم.

پروانه سه‌شنبه 11 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 11:31 http://www.parvazbaparwane.blogspot.com

آقایی که سالمند هست و از دور و بری های رضا شاه شنیده بود که وقتی رضا شاه برکنار شده بود در اتاقش راه می رفت و بلند بلند می گفت: اعلیحضرت همایون بزرگ... رضا شاه کبیر- (با پوزش) یک شیشکی بلند و....خودتان تکرار و تصور کنید..
..
خوب اگر این حالتش برای پسر درسی میشد و از کورش یک کمی یاد می گرفت نه اینکه شعار بده...
.
.
یکی از دوستان می گفت رضا شاه تصمیم داشت زبان پهلوی را جایگزین زبان فارسی کند.
زبان پهلوی را نمی دانم ولی در وصفش که زبان بسیار کاملی است زیاد شنیده ام .واژه ها درست و با مفهوم خودشان خوانده میشوند. مثل مفهوم می برم در دو مفهوم برندن و برنده شدن و .. که خود بهتر می دانید.
فردوسی خواندن بلبل را به زبان پهلوی تشبیه کرده است:

نگه کن سحرگاه تا بشنوی
ز بلبل سخن گفتنی پهلوی



تا آنجایی که من می دانم نزدیک ترین زبان به زبان پهلوی زبان مردم نایین است. یک بار عبوری گذرم به نایین افتاد و الکی از مردم آدرس می پرسیدم که حرف بزنند و من بشنوم ولی کاملن فارسی جوابم را می دادند و چیزی در نتیجه دستگیرم نشد.

مریم سه‌شنبه 11 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 09:27

درود بر شما
راستش سن من اینقدر قد نمی ده که هردو برهه تاریخی رو درک کرده باشم اما اونچه رو که شنیدم و خوندم و با اونچه که دیدم و درک کردم از اتفاقی که اون سالها افتاد و اون رژیم مثلاْ مشروطه سلطنتی سرنگون شد به شخصه بسیار هم خرسندم و معتقدم که مردم اون زمان نه تنها شعله کوچیکی نبودن بلکه برعکس. شاید باید می گفتم که اشاره به بعضی نوروشنفکرانی ست در این زمونه که با پرسشگرایی مثل من در نما یک جورند و چون به خلوت میروند آن کار دیگر می کنند. بر اینکه کاری اثرگذار در راستای رسالتشون انجام می دن خیلی خیلی تاکید می کنن ولی فقط دور تسلسلی باطله/ هربار همون حرفا و دوباره فقط همون حرفا-
با احترام به تمامی متفکرین کلیه دوران پیش و پس

یک چیزی به نظر من الان اصلن درست نیست و اونم این که بیاییم و الان را با آن موقع مقایسه کنیم و احیانن نتیجه غلطی بگیریم که آن وقت اوضاع و احوال از حالا بهتر بود. کما این که شاه در کلام مردم اسمش شده اون خدا بیامرز. من این رو درست نمی دونم. البته خدا خودش می دونه که باهاش چه می کنه ولی من برایش آمرزشی آرزو نمی کنم.
من فقط خواستم اینو بگم. و بگم که هنوز که هنوزه یادم نرفته که او شاه نیکو سیری نبود.

بابک سه‌شنبه 11 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 09:02

شاید من و شما هم جای این بدبخت بودیم اصلا خدا را هم بنده نبودیم ، مگر سیاست و قدرت پدر و مادر دارد؟ هرکسی می خواهی باش، اصلا خود چه گوارا باش یا چه می دانم جمال الدین اسد ابادی باش، قدرت که بدستت رسید فاسد می شوی ، پس ببینید و عبرت بگیرید دوستان عزیز ، تا زمانی که ؛ تیغ تیزی داد دستت روزگار ...

یعنی که طبیعیه؟
یعنی تمامی رهبران و روسای جمهوری و پادشاهان جهان دیکتاتورند و خدا را بنده نیستند؟ تیغ تیز چرا در دست آنان نیست؟ اگر این طور بود که در تمام جهان عین اینجا می بایستی خونریزی میشد. چرا نمی شود؟
چگوارا شانس آورد مرد و مثل فیدل کاسترو دیکتاتور نشد. سیدجمال الدین هم اصلن عددی نیست که در موردش حرف بزنیم. یک انگلیسی و فراماسون هفت خط.

مخمل دوشنبه 10 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 15:12

منم یکی از اینها دیده ام که شاه نوشته به امیر هوشنگ دولو مرحمت فرمودیم زیرش فرح نوشته که ماهم مرحمت فرمودیم
اوج نخوت و تکبر الان هم نمونه هایش هست
مشرف شدم شدید شد شدیم و شدید و شدند مگه تو زیارتگاهی

دیکتاتور ها از هم درس نمیگیرند اسب هم سوار میشن و اسکی هم میکنند گیرهم بیفتند مثل موش خیس نمیدانند چه کنند یاعلی باز از خدا دستی بهمراه رضا

این همان است که شما دیده اید.

مریم دوشنبه 10 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 13:02

روزی خواهد آمد که ساده ترین مردم میهن ما
روشنفکران ابتر کشور را به استنطاق خواهند کشید
از آنها خواهند پرسید که
وقتی ملت به مانند آتش یک اجاق
کوچک و تنها
فرو می مرد،
به چه کار مشغول بودند ؟
( اتو رنه کاستیلو )

به جهت دفاع از خودمان و کلیه روشنفکران سال 57 باید عرض کنیم:
ما به عنوان یک روشنفکر سال ۱۳۵۷ تنها کاری که از دستمان بر می آمد سرنگونی رژیم مشروطه سلطنی بود. با شاه فوق الذکر. کار کمی هم نیود و تا کنون هم از این کار پشیمان نبوده ایم. بعدش دیگر مشکل بعدی ماست. اجاق؟ حالا که فکر می کنیم انگار یک اجاقی هم بود که بسیاری از روشنفکران سال 57 را هم سوزاند و خاکستر کرد. ولی ما ماندیم. اگر ببینید ما را ؟ از دود اجاق، قربانش بروم شده ایم عین لویی آرمسترانگ. خیلی وقت ها فکر می کنیم کاش ما هم سوخته بودیم.

مریم دوشنبه 10 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 12:43

آخی این نیم پهلوی طفلک اونقدر بیدار نموند که ملک کیان رو به وارث ( ربع پهلوی ) مرحمت بفرماید/ نا فرم خوابش برد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد