بعد از بیست و سه

بعد از بیست و سه

همان اوقاتی که تب داریم و به مهتاب بد می گوییم. همه مان.
بعد از بیست و سه

بعد از بیست و سه

همان اوقاتی که تب داریم و به مهتاب بد می گوییم. همه مان.

بهار ۸۹


نوروز هشتاد و نه

خورشید جرات نداشت از میان ابرها خودی نشان بدهد. همین که پیدایش می شد، بادها، لکه ابری بیکار را بلند می کردند و آن را یک راست می بردند و در برابرش، ول می کردند.

بادهای نامرد.

ابرهای نامردتر. 

*** 

عکس از: ترانه

نظرات 13 + ارسال نظر
فرشته پنج‌شنبه 19 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 10:53 http://freshblog.blogsky.com/

نه دیگه آخر زمستونه ...

بدتر. زمستان این قدر سردمان نشد که نوروز شد.

پرستوی سفید چهارشنبه 18 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 18:23 http://www.n-hoseini.persianblog.ir

درود بر شما. چند روزه مدام می یام و این عکس رو نگاه می کنم.. عکسی بی رحم و زیبا... بی رحم زیبا... این حسی است که این عکس به من می دهد و و امیدوارم ترانه ی گرامی عمق این حس را درک کند. بی رحمی آسما ننشین ها... ابر و باد و خورشید ...

اصلن آسمان نشین ها همه خبیثند. ابر و باد و مه و خورشید و فلک.
تازه شاعر میگه همه اینا در کارند که ما نانی به کف آریم و به غفلت نخوریم. ببین اگه توقعی نداشتند چقدر خباثت می کردند.

بابک چهارشنبه 18 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 17:08

از دیار ما هم رد شدین؟
ایمیلم رو جسباندم تا گوشه چشمی هم به ما داشته باشین :-)

نه متاسفانه. گوشه چیه. ما همه چشممان به شماست.

فرشته سه‌شنبه 17 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 12:18 http://freshblog.blogsky.com/

خیلی قشنگه !!! زمستون رو کاملا تداعی می کنه ...

آخه مثلن بهاره.

پروانه شنبه 14 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 15:53 http://www.parvazbaparwane.blogspot.com


ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند
اینجوری که شما نوشتید به نظرم دنباله ش باید این باشه:

تا نورزتو بارونی و ابری کنه...

(افسوس از نبود یک جو ذوق شاعری در من!..)

لااقل می گفتید:
تا نوروزتو بارونی و ابری کنند.

بابک شنبه 14 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 11:49

جاده هرازه یا چالوس؟
فکر کنم هراز باشه اگه اشتباه نکتم

حق با شماست. هرازه.

حسام شنبه 14 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 08:29 http://hessamm.blogsky.com

عکس از کیست؟ ترانه؟

ترانه.

ابوغریب بخارائی جمعه 13 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 23:53

یا ایهاالشیخ سلام علیکم
نوروزتووبانونیلوفرراکه مبارک بادگفتیم سیزدهتان هم بدرباشد
انشاالله تعالی ازابرگفتی وبادوخورشیدیکباره دهل مه وفلک راهم میزدی تا ننشینندوبگویند:
ابروبادومه وخورشیدوفلک درکارند تا تو نانی به کف آژی وبه غفلت نخوری
تابدانند همه ی اینها وقتی خلق شیخ ماراآبدوغ خیاری کنند به پشیزی نمی ارزند.واما درجواب به سوال درموردبیگانه ی کامو تو خودمیدانی که من عمری را با بیگانگان زیستم همه ی بیگانه های ترجمه شده راخواندم تا اندککی ازبیگانه نشینی خلاص شوم که نشد ولی اندرباب وظیفه بیگانه ی اون یارو آل احمد را میگویم به لعن خدا که نمی ارزد ولی تا بخواهی ترجمه ی بانو گلستان آبی خنک به جگرمان پاشید که کیفورشدیم ملازمان درگاه رابگوئید یک جلد ازآأن را ابتیاع کرده تقدیم دارند که بوسیار نیکوست
باقی بقایت جانم فدایت البت جان بی قابل ما فدای بانو نیلوفرهم بشود شدنی.چاق سلامت ماراروانه ی دیارش کنید وبرایش ازجانب ما آزوی سلامت کنید آرزو کردنی
الاحقر شیخ ابو غریب بخارائی ایدهم الله تعای

راستش ما هم ته دلمان هویجوری احساس می کردیم که باید ترجمه خانم لیلی بهتر باشد.
چنان خواهیم کرد که بر زفان مبارکتان برفت.

شمس جمعه 13 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 20:31

انجا ماهواره و خط تلفن همراه باکو میگیره هم ارزان است

اما لک لک مذکور در شعر اسماعیل حمیدیه مراغی
جریان اینگونه بوده که جفت لک لکی روی دودکش اجرژزی یک کارخانه متروک لانه میذارن و چند تخمی و سه چهار تا جوجه
از قضا همان زمان هم مالک کارخانه شروع بکار میکنند و کوره هم پس از چند روزی روشن میشه و جوجه ها جزغاله میشن لک لک مادر این جریان رو میبینه و میگه

میروم تا اشیان در گنبد مینا بسازم
دورازین دنیا بسازم
دور ازین دنیای دوزخ گونه قیرینه روزن
زشت و زهراگین زدامن تابه دامن
......
در بهشت ارزوها خانه ای زیبا بسازم

و حدود دویست بیت جالب و سوزناک و کاملن خاندی حیف که اولن کتاب دم دستم نیست و دومن تایپیست خوبی هم نیستم

شمس جمعه 13 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 20:29

ماهواره های اذربایجان دسترس میدن و موبایلش هم خطش هم ارزان است

اما لک لک مذکور در شعر اسماعیل حمیدیه مراغی
جریان اینگونه بوده که جفت لک لکی روی دودکش اجرژزی یک کارخانه متروک لانه میذارن و چند تخمی و سه چهار تا جوجه
از قضا همان زمان هم مالک کارخانه شروع بکار میکنند و کوره هم پس از چند روزی روشن میشه و جوجه ها جزغاله میشن لک لک مادر این جریان رو میبینه و میگه

میروم تا اشیان در گنبد مینا بسازم
دورازین دنیا بسازم
دور ازین دنیای دوزخ گونه قیرینه روزن
زشت و زهراگین زدامن تابه دامن
......
در بهشت ارزوها خانه ای زیبا بسازم

و حدود دویست بیت جالب و سوزناک و کاملن خاندی حیف که اولن کتاب دم دستم نیست و دومن تایپیست خوبی هم نیستم

افسوس مخور. گوگلش می کنیم پیدا می شود.

نیلوفر جمعه 13 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 19:20

قضییه این لک لک ها را من از رادیو ایران فکر میکنم آنکه آهنگ زیاد و ترافیک پخش میکند توی یک قهوه خونه شنیدم ،اما اینو نمیفهمم که از کی تا حالا لک لک ها هم همسر اختیار میکنند و لابد برای عقد به کلیسا و ثبت احوال مراجعه میکنند ،و به چه دلیل این لک لک مهاجر اینقدر زوج بیمارش را دوست دارد ؟و باقی قضایا ....

لکلکها از همان وختی همسر اختیار می کنند که آدمها اختیار میکنند. مگر لکلکها آدم نیستند؟
این لکلکهام خیلی نوشتنش سخت بود توی کتابهای ابتدایی. آن وخت ها که تا روز سیزده بدر مخش مینوشتیم.

شمس دو پنج‌شنبه 12 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 22:39

نقل از حیات خلوت دق نود
ماجرای عشق دو لک لک، "رودان و مالنا"

یک لک لک نر در عملی شگفت انگیز همه ساله 13 هزار کیلومتر را برای رسیدن به همسر بیمار و معلول خود پرواز می کند. به گزارش خبرگزاری مهر، با فرارسیدن بهار، "رودان" لک لک نر همانند سالهای گذشته امسال نیز پس از طی یک مسیر 13 هزار کیلومتری از آفریقای جنوبی به کرواسی بازگشت تا همسر بیمار خود را که "مالنا" نام دارد ملاقات کند. مالنا، لک لک ماده ای است که به سبب یک جراحت قدیمی قادر نیست مهاجرتی تا این حد طولانی را انجام دهد. "استیپان فوکیک" زیست شناسی که از سال 1993 به درمان لک لک ماده می پردازد در این خصوص توضیح داد: "رودان هر سال برای دیدن جفت خود به کرواسی باز می گردد و در طول تمام این سالها به مالنا وفادار بوده است. این پنجمین سال پیاپی است که شاهد این منظره بوده ام." یک بال مالنا در سال 1993 توسط چند شکارچی زخمی شد و به این ترتیب این لک لک ماده برای همیشه از پرواز باز ماند. امسال ماجرای عشق "رودان و مالنا" مورد توجه بسیار زیاد خبرنگاران و علاقه مندان قرار گرفته و به همین دلیل صدها نفر برای ثبت لحظه دیدار این زوج عاشق در دهکده "برودسکی واروس" در شرق کرواسی گرد هم آمده بودند اما "رودان" بدون توجه به این افراد مستقیما به سوی آشیانه، در جایی که مالنا انتظار او را می کشید پرواز کرد. براساس گزارش خبرگزاری ایتالیا، این زیست شناس کروات اظهار داشت: "سایر لک لکها به صورت جفت جفت ظرف پنج شش روز آینده به آشیانه های خود باز می گردند درحالی که "رودان" اولین لک لکی است که به مقصد می رسد چون "مالنا" در خانه بی صبرانه انتظار او را می کشد." به گفته این محقق، همانند پنج سال گذشته ظرف دو ماه آینده چهار پنج جوجه لک لک متولد خواهند شد و "رودان" وظیفه آموختن پرواز به آنها را به عهده خواهد گرفت، چون "مالنا" قادر به انجام آن نیست. سپس با فرا رسیدن زمستان، جوجه ها با پدر خود به سوی آفریقای جنوبی پرواز می کنند، درحالی که "مالنا" تا بهار آینده در انتظار بازگشت "رودان" وفادار خود در آشیانه خواهند ماند

الله و اکبر.
البته انگاری یک جوری باز این انسانها هستند که خالق این جلوه از طبیعت بوده اند. گیرم ناخودآگاه و هرهری.

شمس پنج‌شنبه 12 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 22:28

سلام
از کلیبر راهی هست که از میان جنگلهای شمال اذربایجان به هوراند میره
اکثر فصول بارانی کوهها در میان مه های سنگین گرفتارند و عجب حال و هوایی داردو بنظرم ممت اگر این مناطق را میدید ادرس جنت را میتوانست دقیقتر بدهد ارزشش را دارد ادمی سالی دو سه ماه اینجاها داخل چادر ایلات با دوستان خویش بگذراند کتابی و ربابی و شرابی و لب تابی با امکان اتصال به اینترنت
وای اگر این غم نان نبود راستی بای بک از انجا رفته یا خدا نکرده شما
دریغ از سر رسیدی

بای بک از اینجا رفته. کجایش را نمی دانم. گاهی با کامنتی در اینجا میبینمش.
آنجایی که می فرمایی ماهواره هم دارد؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد