بعد از بیست و سه

بعد از بیست و سه

همان اوقاتی که تب داریم و به مهتاب بد می گوییم. همه مان.
بعد از بیست و سه

بعد از بیست و سه

همان اوقاتی که تب داریم و به مهتاب بد می گوییم. همه مان.

ورم زبان

چند روزی هست که  یک معتاد را در تخت بغل دستم خوابوندن. انگار در اثر افراط در استفاده از  الکل طبی که این روزا در سوپری ها هم عرضه می شه کلیه هایش از کار افتاده.

امروز زبونش رو چسونده بود به لپش و به هر پرستاری که از کنارش رد می شد میگفت:

خانم پرستار زبونم ورم کرده. من هر وقت خمار میشم این اتفاق برام می افته. لطفن یک مسکن قوی به من ترزیق کنید که این ورم بخوابه.

پرستارام بنده خداها هرچی بهش می گفتن که دهنتو باز کن که زبونتو ببینم، می گفت:

نمی تونم دهنمو باز کنم، از بس زبونم ورم داره. یا یک کمی باز میکرد طوری که هیچچی دیده نمی شد.  این بود که بعد از مدتی یکی شون اومد و گفت:

با دکتر صحبت کردم. یه آمپول برات نوشته. ولی باید بزنم به نوک زبونت.  اگرم دهنت باز نشد ، روی لپت ترزیق می کنم. آماده باش تا برم و برگردم و بعد از مدتی با یک سرنگ آماده ترزیق برگشت.

بیمار گفت: تا شما اسم ترزیق و دکتر آوردین زبونم ورمش خوابید. دستتون درد نکنه.

بعد از رفتن پرستار برگشت و به پنجره خیره شد. خیلی سخت نبود که بفهمی داره نقشه دیگه ای برای یک ترزیق آرامبخش میکشه. ترزیقی مشتی و تو رگی.

نظرات 16 + ارسال نظر
ر و ز ب ه پنج‌شنبه 9 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 20:54

سوگسرودی برای؛ پرویز مشکاتیان

محمدرضا شفیعی کدکنی

ای دوست وقتً خفتن و خاموشی ات نبود
وز این دیار دورً فراموشی ات نبود
تو روشنا سرود وطن بودی و چو آب
با خاکً تیره روزً هماغوشی ات نبود
میخانه ها ز نعره تو مست می شدند
رندی حریفً مستی و می نوشی ات نبود
دودً چراغ موشیً دزدان ترا چنین
مدهوش کرد و موسمً خاموشی ات نبود
سهراب اضطراب وطن بودی و کسی
زینان به فکرً داروی بیهوشی ات نبود
در پرده ماند نغمه آزادیً وطن
کاندیشه جز به رفتن و چاوشی ات نبود
در چنگ تو سرود رهایی نهفته ماند
زین نغمه هیچ گاه فراموشی ات نبود
ای سوگوار صبح نشابورً سرمه گون
عصری چنین سزای سیه پوشی ات نبود

21 سپتامبر 2009، پرینستون

ابوغریب بخارائی پنج‌شنبه 9 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 12:43

بیگی منو
یادت باشد آن چیزی که باید دانلودکنی اجرای عالی شعرزهرارهنورده خیلی قشنگه باید هرطورشده دانلودش کنی وبشنوی اگرنشد بگو تا برایت روانه کنم

باری برایت یک شاهکاردیگه هشتن درمیان دقیقه نودبرو گیرش بیار اینو نبایت ازدس بدی
یاهوووووووووووووووووووووووووووو

برایمان روانه کنید. چرا که دانلودش سی چهل سانیه بیشتر نیست.

ابوغریب بخارائی چهارشنبه 8 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 16:52

بیگی منو...

اله فکرنمکنم کسی این روزا
دلش بخوادیه نماهنگ بشنوه وجزاین چیز دیگه ای انتخاب بکنه:

البته به یک فیلترشکن ناب برو به جنگش:

http://www.mowjcamp.com/article/id/38987

یاهوووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووو

رفتیم با سیوتیوب دانلودش کنیم. دیدیم که سیم سانیه دانلود شد. نگو فقط بخش مربوط به مزرعه و صدای باد بوده. دانستیم که تا آخرش هم به همین زیبایی است. امید است بتوانیم تا آخرش را ببینیم.

شیخ ابواغریب بخارائی چهارشنبه 8 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 16:10

بیگی منو

یاابهالشیخ حالونا واحوالونا

امیداست وجودغضیض ازحمیع بلایای سماوی وارضی مثون باشد.آن شیخ گرامی نیک بداند که این بنده ی هقیر هیچوقت بدون وضو خدمت آن وجود عضیض نرصیده وهرگزپاازدایره ی ادب بیرون نگضاشته ام.باری اموراتی دربلاد مسلمین ومسلمات میگذرد که برای اینکه اخبارات را بدون دخالت خود ارصال کنم مجبورم ادبیات ویژه را عینا منتطقل کنم امیداست آنشیخ ببخشد
جدیدند یک خبری رسیده مبنی بر ببخشید بازم ببخشید....
اندرفواید گه خوردن!!!
این خبرآنچنان شگفت انگیز اشت که مجبورم آن را به شکل رمز زیر جهتتان روانه کنم این رمز:
http://picasion.com/pic13/76632ba446760c556907a1dcab9c6f03.gif
چنانچه درارسال این فقره ازاخبارات ادب رعایت نشده پوزش مرا بپظیرید

الاحقرحاج شیخ ابوغریب بخارائی
یاهووووووووووووووووووووووووووووووووووووووو

پروانه سه‌شنبه 7 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 10:29 http://www.parvazbaparwane.blogspot.com

نتیجه می گیریم برای پرستار شدن باید روانشناس و جامعه شناس بود .

دقیقن.

محمد سه‌شنبه 7 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 08:45 http://mohamed.blogsky.com/

اولن بهش بگو نگه ورم کرده و فقط بگه درد میکنه! اصلا خیییلی درد میکنه!
دیمن حالا هیچ چیز هم براش نداشته باشه همین که یه خانم پرستار ماتحتش رو ویزیت کنه خودش یه لطفی داره برا مریض.))از هیچی که بهتره.)

خماری که این چیزا حالیش نیست.

ر و ز ب ه دوشنبه 6 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 19:36 http://hazrat-eshgh.com

آره بیدار شد پس اون سی ساعت خوابه.
به روز هستم.

چه خوب.

محمد دوشنبه 6 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 17:31 http://mohamed.blogsky.com/

سلام
بالاخره بعد از مدتها اولین پست اجتماعی و غیر سیاسی رو نوشتین و ما هم که خیلی دلمون برا شما تنگ شده بود زود اومدیم پیشتون !
بابا این بغل دستی شما هم عجب عقل کلیه ها! آخه زبون و لپ هم شد جا برا درد گرفتن و ورم کردن! بهش پیشنهاد بده همین روشش رو دوباره تکرار کنه ولی به جای لپ بگه ماتحتم درد میکنه ! نهایت اون خانم پرستاره یه آمپول میخواد بزنه به ماتحتش دیگه! حتما بهش بگو ناامید نشه تا اون تزریقه ورم زبونش رو بخوابونه.))

راستش دست خودمان نیست. از هرجا شروع می کنیم به یک جا می رسیم.
خب ماتحتش را معاینه می کنند و می بینند که ورم نکرده. آن وقت چی؟

ابوغریب بخارائی دوشنبه 6 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 15:05

حالا که بستری نیستی

بیگی منو

ناموسن
باوردارم که دودازکنده برمیخیزدوتوهنوز که هنوزاست صدتا جوان رعناراسری
باری بازم ناموسن

بگم که هیچوقت بی دون تو چیزی راحت ازگلوی ما پائین نمیرود
همیشه اینورآنوررا دیدمیزنم بلکم که چیزی باب دندانهای آن شیخ عزیزبیابم وروانه ی درگاه کنم بگذریم که آن سلیقه ی بالا وذائقه ی تواناواشتیاق آتشین را کسی حریف نیست
الخلاصه چیزکی یافته ام که آدرسش را برایت اینجا میگذارم و
ناموسن خواهش میکنم تو وهرکه مثل تو تخم نقد پدرش هست وکوچکترین شک وشبهه ای درکارش نیست آدرس آن را اولا دروبلاگش بگذاردوصانین ازروی آدرس آن چهل بارروی چهل تکه کاغذ نوشته دراقصی نقاطی که میرود ومی آید بپراکندتا بلکم انشاالله رستگارشود لازم هم نیست طبق آدرس آن کاره باشدیانباشداگر هست فبها اگر نیست فبههاهااگرهست چه خوش اگرهم نیست آن را از نوع بهشتیش تلقی فرماید
دیگر اضافات نمیکنم واین تو واین این آدرس
http://meysara.blogspot.com

یاهوووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووو

حسب الامر خواستیم نگاه کنیم گویا یک جایش درست نبود. البته
هرچه هست از قامت ناساز بی اندام ماست
ورنه این آدرس همانا هست درست درست

ابوغریب بخارائی دوشنبه 6 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 09:55

بیگی منو...

ناموسن بنوشته باشم که
ماازشنیدن خبرسلامت شما بسی شادمان گردیدیمی
خداآن وجودعزیزراهمیشه سلامت بداردداشتنی
بلکم ما که سریک رجیم !!!شاهنشاهی رابخوریم سررجیمهای دیگرراهم بخوریم وبرای دوبارسره خوربشویم شدنی که گفته اند:
کفی آب خوردن پس بدسگال
به ازعمرهفتادوهشتادسال

اوندن سوراما بمانیم وتبرخنده وشوخی جهت شکستن بت های سنگی وسنگین بت ها وتابوهاوبرای اینی که نیمه ی دوم عمرمان هم به بادفنانروددستا ن بشنویم ازسازهای خوش داخلکی وخارجکی ودست بیفشانیم ومست دست درگردن هم درخیابانهای سوت وکورپیلی پیلی بخوریم وهی برای هم هپورچپوربگوئیم هپورچپورگفتنی.

فدای شما بشود این:
الاحقرحاج شیخ هپورچپورابواغریب بخارائی
یاهووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووو

من آخرش معنی
کفی آب خوردن پس بدسگال
به ازعمرهفتادوهشتادسال

یعنی چه؟ یعنی نیم بیت دوم را می فهمم.

حسام دوشنبه 6 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 07:51 http://hessamm.blogsky.com

چرا همه فکر کردن شما توی بیمارستان بستری هستین؟
نگفتن پس این پست رو از کجا آپ کردین؟
شاید با لپ تاپ و به کمک سیستم اینترنت وایرلس بیمارستان؟!

تو فکر می کنی که بیمارستان ها از این اینترنت و اینا ندارن؟
تازه شایدم فک کردن یک روزه مرخص شده ام و ... اینا.

نینا دوشنبه 6 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 07:08 http://sogan.blogfa.com

عجب مخی داشته


ببخشید سلام یادم رفت


سر زده اومدن هم عالمی داره واسه خود ش

راستی این کسی که این همه از مخش کار می کشه و نقشه می کشه نمی تونه تو راه درست تری از ش استفاده کنه

هر چند خماری هم انگار بد دردیه

تا راه درست و نادرست کدام باشد؟

فرشته دوشنبه 6 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 06:39 http://freshblog.blogsky.com

هاهاهاهااااااااا...... چقد رخندیدم ! امیدوارم که همیشه سلامت باشین.

خیلی شیرین نوشتین.

سلامت باشین.

ر و ز ب ه دوشنبه 6 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 01:16 http://hazrat-eshgh.com

یه روز یه دوستی (که نمیدونم از کجا دوست ما شد!) به شوند نداشتن پول و نبود امکانات و نوشیدنی های غ.مجاز به همین اتانول ۹۸٪ روی آورد!
یه شب یکی از اونها رو زد بالا شاید باورتون نشه بیش از سی ساعت خواب بود!
و زمانی هم که بیدار شد خواب بود!
تا یه چند روزی در حال خواب بودن بود که نمی دونم چگونه بیدارش کردند دوستان دیگر !!‌ (به احتمال زیاد با نوشیدنی های خوب بیدار شد!)

+ امان از درد تو ایران بودن !!

حالا چی؟ بالاخره بیدار شد؟

ابوغریب بخارائی یکشنبه 5 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 12:58

بیگی من!!!
نمیدونم حالشو داری یانه؟؟؟آخه ازبیمارستان بنوشته ای ومراسخت نگران کرده ای که بگذریم به همه ی بیماران وپرستاران ودکطرهای آن بیمارستان حصودیم میشود که آنهاازتو فیض میببرندوماسماغ می بمکیم مکیدنی باری امیداست یه خورده کوچولوشوخی فرموده باشید ووجودعزیزازهمه ی بلایای صماوی وعرضی مصون ومهفوذ باشداگرم راست است بگو ما هم مریض شویم بلکم بیائیم نزدشما جای آن محتاط بغل دست شمارااشغال کنیم
زودتندسریع جواب بدهید وماراازنگرانی برحانید

باری اندرمقامات عدم تشرشرروبه قبله استفتا فرموده بودید روی به قبله باشد وسربول ریز روبه قبله نباشد ارتحالا واحتیاطا
عیب نباشدخیالتان راحت که همه ی دستورات برای راحت کردن امورات نزول فرموده انددرصت هم همین اصت رویت را میکنی به قبله وکافیست سرفنری آن حضرت را به هرطرف که میخواهی بچرخانی الا قبله اصلا فنریت آن عضوشریف راهمین علت باشدساخته اند تا به هرجهت که بخواهدوبخواهی بچرخاند وچرخانی چرخاندنی

اینهارا که درموردفتوا مینویسم دلم لک زده که بودم وبودی مینشستیدیم وبا هم ازهرطرفی هپورچپورمیکردیم
بعد فقاع وتشرشرهپورچپورکردن بوصیاربوصیارلذت بخش است

یاهوووووووووووووووووووووووووووووووووووووووو

من بستری نیستم. این خاطرات یک مادام البستریه. چند تا دیگه ام قبلند نوشته ام. روی کتگوری کلیک کنی میتونی اونارم ببینی.
امیدوارم پرسشگر آن سئوال این متن گویا را ببیند.

پت یکشنبه 5 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 11:48 http://iampat.keykoja.com

مگه شما بستری هستید

نه این خاطرات یک آدمیه که همیشه بستریه.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد