ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 |
14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 |
21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 |
28 | 29 | 30 |
باغبان گر پنج روزی صحبت گل بایدش / بر جفای خار هجران صبر بلبل بایدش
ای دل اندر بند زلفش از پریشانی منال / مرغ زیرک چون به دام افتد تحمل بایدش
نازها زان نرگس مستانهاش باید کشید / این دل شوریده، گر آن جعد کاکل بایدش
با چنین زلف و رخی بادش نظر بازی حرام / هر که روی یاسمین و جعد سنبل بایدش
تکیه بر تقوا و دانش، در طریقت کافری است / راهرو گر صد هنر دارد، توکل بایدش
رند عالم سوز را با مصلحت بینی چه کار؟ / کار ملک است آن که تدبیر و تامل بایدش
ساقیا! در گردش ساغر تعلل تا به چند؟ / دور چون با عاشقان افتد تسلسل بایدش
کیست حافظ تا ننوشد باده بی آواز رود؟ / عاشق مسکین، چرا چندین تجمل بایدش؟
***
ای صاحب فال ..........
ای صاحب فال بدان و آگاه باش که می خواهی، البته خیلی هم نه و یعنی فقط پنج روز در کنار گل باشی، این پنج روز در واقع یعنی مثلن پنجاه سال. میدانی که در قدیم روزها خیلی بلند بودند و هر روزی یک دهسالی درازی داشت. بهرحال اگر می خواهی یک پنجاه سالی در کنار یار باشی باید تحمل خارهایش را بکنی. نمی بینی که بلبل چقدر تحمل خار می کند بنده خد.ا اگر یک روزی یک بلبلی دیدی بگیرش و زیر پایش رانگاه کن و ببین که آن قدر خار کف پایش رازخم کرده که اصلن پایش مثل استخوان خشک شده است. تو هم همین طور. مگر بروی و بر روی گل هایی بنشینی که خار ندارند. مثل لاله مثلن. ولی به علت کمبود عقل و درایت تو می گویم که می بینی که لاله می شکند و در آنی پرپر میشود و میمیرد. فهمیدی؟
در سال آینده آنچنان در بند زلف یار گیر میکنی که سر و تهت یکی میشود. این است که باید تحمل کنی عین آن مرغی که در دامی گرفتار شد و تحمل کرد تا این که صیاد آمد و مرغ کلکی زد و از بند وی رهایی یافت. داستانش چیزی شبیه همین بود که گفتم. توی نخ جزییات نرو. تمام این ها راکه گفتم فقط به شرطی بود که بخواهی از بند یار برهی و اگر نخواهی برهی، خود دانی هر کاری که دلت میخواهد بکن.
وای! این یکی را ببین. الله و اکبر. حضرت می فرماید: بایدآن قدر ناز چشمهای یار را بکشی و فدای نرگس مستش بشوی که جانت به لبت برسد. خیال کردی با یک بله گفتن قضیه تمام است. هیهات، کور خواندهای. کجای کاری تازه اول راهی.
نظر بازی را هم بگذار کنار. در اسلام نظر بازی آزاد است ولی فقط یک بار. دست از نظر بازی بردار و زود تر کار را تمام کن. بعد تا دلت میخواهد نظر بازی کن. آن قدر نظر بازی کن که چشمانت از حدقه درآید.
حضرت بو برده که تو بسیار بر علم و دانش و هنرهایی که داری میبالی. زهی خیال باطل. اگر میخواهی به راه طریقت و اینها بروی علم و دانش وهنرها را باید بگذاری کنار. اگر هم نمیخواهی که هیچ. برو و به کسب علم و دانش ادامه بده تا نوبل بگیری. حضرت که بخیل نیست. ولی بعدن گله نکنی و وای و آی و اینها نکنی.
شنیدهام که تصمیم داری عالم سوزی بکنی. میل خودت است ولی مصلحت بینی نباید بکنی. -با مجمع تشخیص مصلحت نظام قاطی نکنی ها. این با آن فرق دارد. مسائل را با هم قاطی نکن-. عالم سوزی که مصلت بردار نیست که. نمیبینی این همه تروریست ها بدون مصلحت بینی عالم و آدم را به آتش میکشند. تو هم یکی از آنها. و بعد از آن باید با تدبیر ملک را اداره کنی. حالا عالم سوز چگونه میتواند با تدبیر باشد، دیگر والله و اعلم. اگر هم تدبیر نداری و میدانم که نداری، سال آینده در انتخابات شرکت کن و کسی را که تدبیر دارد، برای اداره ملک انتخاب کن.
در پایان بگویم که ای صاحب فال بدان و آگاه باش که در سال آینده میگساری زیاد میکنی. حالا از بدبختی است یا خوشبختی باید بگویم از خوشبختی است. بهرحال آنقدر میگساری میکنی که ساقی بدبخت را دق مرگ میکنی. چرا که مدام به او میگوی ساقی بده پیاله. لااقل در حین میگساری یک سازی و آوازی و چیزی گوش بده. مثلن پر کن پیاله را گوش بده. و نیز همین طور بیخودی کیسه برای اموالی که به دست میآوری ندوز. کشور در فقر اقتصادی مفرطی خواهد افتاد که تا اتاق خواب همه هم میرود. و در مورد تو یکی که برایت این فال را گرفتم بدتر است. چرا؟ چون که عاشقی و عاشق ذاتن مسکین است. میدانی مفلس یعنی چه؟ برو و کامنت شهبارا را بخوان. با این مسکینی اگر بخواهی به دنبال تجملات هم بروی و خانه و زندگیی فراهم کنی که مانند خانه تروریستهای اقتصادی متجمل باشد، وای بر تو. میدانی که؟ همان داستان باخه و .......... نگذار دهانم را بیشتر باز کنم.
این است که علی الحساب نرد عشق بباز. برای تجملات تا همان پنجاه سالی که در اول نوشتم وقت داری.
بهرحال اگر تا سال آینده مرا ندیدی حلالم کن. ولی در این آخرین پست به تو می گویم:
آهای با توام. حواست کجاست عاشق؟ مگر عاشق نیستی؟ گوش بده ببین چه میگویم:
سال پراز عشقی برایت آرزو میکنم.
این فال شب یلدای کسی بود که دوسش دارم اتفاقا اسم منو توی فالش هست ولی رفت و فعلا ازش خبری نیس و من خیلی ناراحتم دعاکنید برام برگرده
چشم.
به افتخار اینکه عکسش رو می بینم و کلی بهم حس داد باید بنویسم .. من یک حافظ شاملو دارم که به جونم بسته است . صد تا گوشه مثل این یکی شما داره و خیلی کهنه ی خوبیه .
اما صبر بلبل ؟ بلبل اصلا صبور به نظر نمیاد !
صبور به نظر نمی آید. ولی کسی هم نمی داند که از پایان بهار تا بهار آینده کجا می رود؟
ای نیکمرد
باشد که در این نو سال آپ دیت کردن این وزین وبلاق از سوی تو باشد و خواندن و محظوظ شدنش از آن ما
سالی بس نکو داشته باشی
چنین باد.
من هم از کجا بخانم و به که بنویسم که
زنده باد استبداد که اگر نباشد ارزش ازادی
شناخته نمیشود
مانند تعطیلی. که اگر کار نباشد مزه ندارد.
صد سال به از این سال ها
یا صد سال به اون سال ها.
در ضمن خدا عالم است شاید به از سال ها را تا زنده ایم نداشته باشیم.
ترانه ای به یاد ثمین باغچه بان، تقدیمی به امیدرضا میرصیافی،
به تلخی صدای خواهرش شاید. به یادشان بخوان. منتظرم.
از کجا بخوانمش برادر؟
به نظر بنده این ها را شما با علم کامل به وضعیت روز انتخاب میکنید
شاید هم من زیادی تو حس ناراحتی خانواده جوان وبلاق نویس رفتم که امسال که نه بل مادر امید رزا تا اخر عمرش عید نخاهد داشت
اللهم العن اول ظالم ظلم حق دوستداران ازادی و اجعل اخرهم اینها
و بر انها که باعث هستند
هم نشین شان همیشه ماتم باد
مرگشان دردناک و کم کم باد
و
کام همگان باد روا کام شما نع
نوروز به کام همه بر کام شما نع
و
دلم گرفت خدایا از این هوای غروب
سکوت پشت سکوت است انتهای غروب
و اما شما که با افراشتن این علم جمعی برای سینه زنی بر گردش فراهم اورده اید دوستدارتان هستم
امید دارم سالی را که همگان ارزویش دارند پیش رو داشته باشید
روزگار انچنان به کامتان باشد که بازنشستگی را در جایی که دوست دارید بگذرانید و با انها که دوستشان دارید
همیشه قللک فرزندهایتان پر باد
ونان دشمنتان
هرکه هست
آجر باد
سال نو بر همه ازادمردان و شیر زنان ایران زمین مبارک باد
یک بار دیگر در جایی فرمایش فرمودیم که ما عمرن حافظ را ورق بزنیم تا چیزی بیابیم. بی ورق زدن ان صفحه خود را با عزلی نشان می دهد که با فرو کردن ناخن در بین اوراق کتاب انتخابش می کنیم. البته اول کمی با این ناخن و ان کتاب ور می رویم تا ارتباطات معنوی ببینیم.
آوردن مسائل روز به پی تفسیر شعر می آید نه این که مسائل روز شعر را انتخاب کند.
سال خوبی را برایت آرزو می کنم. هر چند به قول حافظ سال دیگر را که می داند حساب؟
اگر این فال هایی را که گرفته اید و تفسیر کرده اید به انتشاراتی چیزی بدهید برایتان چاپ کند اگر به چاپ هزارم نرسد یقینا به چاپ نهصد و نود و نهم خواهد رسید
در این سال جدید و مبارک!!! شاد باشید...
زیر هزار تا را ما اصلن عمرن قبول کنیم. برای همین هم هست که چاپش نمی کنیم.
سال جدید شما هم مبارک. امیدوارم که سال بعد بیشتر هم را ببینیم.
سلام.
سال نو پیشاپیش مبارک. سال خوب و خوشی داشته باشید. بدرود تا بعد.
ممنون. عید شما هم مبارک.
دورِ گردون گر دو روزی بر مُراد ما نرفت
دائماً یکسان نباشد حالِ دوران غم مخور
حافظ
از پیام شهرام گرامی هم سود جستم.
این شعر را هم خیلی دوست دارم.
به به حسابی کیف کردم . اونم حافظ شاملو و تفسیرهای شاعرانه !!! ی شما هم البته کلی جای کیف داشت .
شا و خرسند باشید و پر از عشق .
البته شعر حافظ بدون تفسیر های ما رنگ و بویی ندارد. این را خودش هم می داند و گاهی با هم می نشینیم و می خندیم.
درود بر تو.
خوشحالم که این یادداشت آخرین بود..
خوشحالم..
من هم پایان سال را با روزگار گذشته به پایان بردم که شاید درسی شود برای آینده خودم !!
امسال بدترین بود.. بدترین.. بدترین این نوزده سال..
چه می دونم شاید هم بهترین بود از بدترین ها !!
+ اما آشنایی کوچک من با شما و هموند دیگر خانواده شما رو به فال نیک می گیرم صاحب فال!
خرسندم که دوست های خوبی دارم..
شاید این روزها هم بنویسم.. شاید..
بهترین ها را برای شما و خانواده ات آرزومندم :)
جاوید ایران. روزبه.
.....
پراگنده افگند پند او سی
همه چرم پند او سی پارسی
جز از باژ و دینار هندوستان
جز از کشور روم و جا دوستان
جز از باژ وز ساو هر کشوری
ز هر نامداری و هر مهتری
جز از رسم و آیین نوروز و مهر
از اسپان وز بندهی خوب چهر
جز از جوشن و خود و گوپال و تیغ
ز ما این نبودی کسی را دریغ
جز از مشک و کافور و خز و سمور
سیاه و سپید و ز کیمال بور
هران کس که ما را بدی زیردست
چنین باژها بر هیونان مست......
نوروزت پیروز و بهارات خجسته باد. و چه خوب که پایان سال را دیدی و به پایان بردی. امیدوارم که در زندگیت پارسال بدترین سال بوده باشد.
شعر بسیار زیبایی است . یکی از غزل های ناب حافظ است . ممنون از حسن انتخاب تان اما مصرع دوم بیت ششم اشتباه است . درست اش این است : کار ملک است آن که تدبیر و تامل بایدش و بیت آخر که شاملوی بزرگ " عاشق مفلس " ضبط کرده را من نمی پسندم . به نظرم "عاشق مسکین " که در نسخه ی غنی / قزوینی و بیشتر نسخه های معتبر آمده درست تر باشد . یکی آن که به نظرم واژه ی مسکین از لحاظ فرم کلمه و ضرب آهنگ و موسیقی واژگان زیبا تر است و دیگر از لحاظ محتوایی و معنای واژه ، " مسکین " با " مفلس " اگر چه مترادف است اما تفاوت باریک و ظریفی دارد که به عنوان صفت برای عاشق مناسب تر است . مسکین به معنای فقیر و بی چیز و ندار است که معمولن عاشق های ادبیات ما و شاید تمام عاشقان جهان اینگونه باشند اما این آدم فقیر و بی چیز کسی است که با همه فقر و مسکنت اش بسیار مغرور است و مناعت طبع دارد و زیر بار فلک هم نمی رود . مسکین کسی است که دست جلوی احدی دراز نمی کند و آن چنان که یکی از کاراکتر های معروف و برجسته ی دیوان حافظ است و او بهش ارادت زیادی دارد بسیار به او اشاره می کند . او همان رند است که گل سر سبد دیوان حافظ است و به یقین شخصیت خودش هم همان است و همان طور که گفتم با همه فقر و نداری زیر بار فلک هم نمی رود ، او همان رند قلندر است که حافظ در غزل دیگری می گوید :
بر در میکده رندان قلندر باشند
که ستانند و دهند افسر شاهنشاهی
خشت زیر سر و بر تارک هفت اختر پای
دست دولت نگر و منصب صاحب جاهی
اما مفلس کسی است که از بس بی تدبیر و بی عقل بوده است و حساب و کتاب زندگی اش را نداشته و بی رویه ریخت و پاش کرده است به مفلسی و گدایی افتاده است و اصلن بی آبرو و بی حیا است و هیچ غرور و مناعت طبع ندارد و به اصطلاح دنده پهن و کلاش است و دائم دست اش پیش هر کس و ناکسی دراز است و گدایی می کند . پس به نظرم در چنین غزل با شکوهی عاشق که همان شخصیت محبوب و دوست داشتنی حافظ است و در چند بیت قبل از او به عنوان رند عالم سوز یاد کرده است نمی تواند مفلس باشد بل که مسکین است .
و اما بهار زیبا بر شما هم مبارک . و نوروز هم با همه اندوهی که به دل داریم باید جشن بگیریم ؛ چاره ای نیست ، نوروز می آید و قدم اش روی چشم . همه ی هستی ما که نشان بودن و حضور ما در این جهان است چیزهای زیبا و عزیزی مثل همین نوروز خجسته است . به قول امیر منصور سامانی چنان که در تاریخ بیهقی آمده است : با این همه غم اندکی شادی باید .
ممنون از راهنمایی های خیلی خوبتان. آن ها را چنان که گفتید درست می کنم. نسخه ما می شود نسخه شاملو - غنی - قزوینی
در ضمن آن را انتخاب نکردم که حافظ خود انتخاب کرد.
با اندکی شادی هم خوشیم.
چند وقت پیشا یه شعر برام فرستادین ولی نگفتین فال حافظتون بوده!
چرا فال حافظ بود. توشم نوشته بود که حافظ میگه. ولی یک کم حال نداره.
Khaste nabashi bad az yek sal neveshtan . Dasteton dard nakone . Ba tabrik sal jadid be shoma sali por az mataleb jaleb va axha va Film haye didani va Ketabaye khondani baraton arezou daram.
Eyde Shoma Ham Mobarak
dar zemn shoma ham khoob zerangi ke ba 1 comment sar o tah hameye weblogamoono ham awordid
این حافظ چقدر بداخلاق و بی حوصله شده!
حالا...
عید شما مبارک!
ببین به حافظ بد بگی باهات بد میشه و تا آخر عمرت روی خوش بهت نشون نمیده. فردا اگه شب عیدی دیوانشو بداشتی و دیدی داره بهت بد و بیرا میگه دلخور نشی ها؟ از من گفتن. بیا و برگرد و اظهار ندامت کن و ازش معذرت بخواه والا یک شعری که چن وخت پیشا برای خودم فرستاده بود با اس ام اس برات می فرستم. انگار برات فرستادمش نه؟
پیش خودم گفتم حتما آقای مهدی بهشت برای این روز باید یه فال و شعر حافظ گذاشته باشه!
که خب عجب فالی ها بود ... بسی کیف کردیم . سپاسگذارم.
ممنون.