بعد از بیست و سه

بعد از بیست و سه

همان اوقاتی که تب داریم و به مهتاب بد می گوییم. همه مان.
بعد از بیست و سه

بعد از بیست و سه

همان اوقاتی که تب داریم و به مهتاب بد می گوییم. همه مان.

فال اسفندماه ۱۳۸۷

دیدار شد میسر و بوس و کنار هم / از بخت شکر دارم و از روزگار هم

آن شد که چشم بد نگران بودی از کمین / خصم از میان برفت و سرشک از کنار هم

زاهد! برو که طالع اگر طالع من است / جامم به دست باشد و زلف نگار هم

خاطر به دست تفرقه دادن، نه زیرکی است / مجموعه‌ای بخواه و صراحی بیار هم

ما عیب کس به رندی و مستی نمی‌کنیم / لعل بتان خوش است و می خوشگوار هم

ای دل! بشارتی دهمت، محتسب نماند / وز می جهان پر است و، بت می‌گسار هم

***

ای صاحب فال بدان و آگاه باش که اگر ما بخواهیم هر آن‌چه که در این چند بیت آمده را برای تو تفسیر کنیم باید این‌جا را تعطیل کنیم. یعنی نه این‌که تعطیل کنیم بلکه به جرم اشاعه بی ناموسی و این‌ها تعطیلمان می‌کنند. بنابراین سعی می‌کنیم تا آن‌جایی که مفسده در عالم نکنیم این ابیات را برایت معنی کنیم.

ای صاحب فال بدان و آگاه باش که یارت را می بینی. بلکه بیشتر از دیدن که خودت باید سکه ات-دیگر دو ریالی نداریم و الا می‌گفتیم دو زاریت- بیافتد که بوس و کنار هم یعنی چه. اگر نمی‌دانی باید بروی از یکی که از تو بزرگ‌تر است بپرسی. اگر به طور خصوصی هم برایم ایمیل بزنی برایت معنی می‌کنم. بهرحال بختت هم اگر بسته بوده یا باز بوده –فرقی نمی‌کند- باز هم شکر گزار باید باشی و هیچ گله‌ای از روزگار نکنی. یعنی که زور است که گله نباید بکنی. و این که یادت است که مدام می گفتی چشمت زده اند یا چشمت می زنند؟ یا یادت نیست اگر یادت نیست که بی خیال ولی اگر یادت است به تو می گویم که دشمنت نابود شده و چشمه اشکت هم خشک شده و تمام شده و رفته و اگر از این به بعد گریه کنی و سرشک بباری در مورد یار و این‌ها نیست. شاید دندانت درد می‌کند و خودت فکر می کنی درمورد یار داری فکر و سرشک می باری. در ضمن بدان و آگاه باش که باید به زاهد بگویی که  باید برود. چرا؟ چرا ندارد چون اگر طالع مال من است خودم می دانم که چه می کنم و صلاح کار خودم را خودم می دانم. زلف نگارت را در یک دست می گیری و جامی در دست دیگرت. چه شود!

ای صاحب فال بدان و آگاه باش که در این آخر سالی فکر نکن که زیرکی و تفرقه می اندازی و حکومت می کنی. باید در یک مجموعه بنشینی و بگویی که صراحی بیاورند. و نیز همیشه این را آویزه گوش خودت کن که کسی را به جرم این که مست است و رند عیب نکنی و نگویی که: آقا را باش مست است. خودت هم باید مست بشوی و در این میان می خوشگوار نقش اصلی را دارد که نباید فراموش شود و در ضمن خیالت هم از محتسب راحت باشد که اصلن دیگر اثری از ایشان نمانده و جهان هم تا دلت بخواهد پر از می شده است. کجا؟ اولین سوپری محله که بروی و بگویی برای ناف بچچه الکل می خواهم یک بطری می خوشگوار به تو می‌دهد. یعنی فقط خیال نکن مانند فیلم داش آکل باید بروی به شراب‌خانه اسحق یهودی. این روزها همه اسحاقند و الزامن نه یهودی.

بنابراین و در مجموع خیالت از بابت آن چه که در اسفند برتو می‌گذرد تخت باشد. هیچ حادثه‌ای تو را تهدید نمی‌کند. البته اگر به دستوراتی که حضرت حافظ به تو داد توجه کنی و الا..... و الا چی؟ بارها و بارها برایت نوشته ام و تو گوش نیوش نداری و آن این است که، برتو آن رود که بر باخه رفت.

و حالا برو و حال این فال را ببر.

نظرات 14 + ارسال نظر
نازی دوشنبه 18 دی‌ماه سال 1396 ساعت 10:48

سلام من نیت کرده بودم که به اون کسی که دوستش دارم میرسم؟ که این اومد و با تعبیر شما معلوم شد میرسم ...حالا یعنی واقعا میرسم؟؟

حافظ که میگه بله. من هم عمرن روی حرف حافظ چیزی بگم.

تینا جمعه 16 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 01:05

ای کاش حضرت حافظ در کنار سعادت کمی هم ثروت به ما می دادند!!!
ان شاا..برای فروردین ماه مجددا خدمت می رسیم تا شاید بعد از عید لطفشان بیشتر شامل حال ما شود.

خانم تینا خانم عزیز. ما سگ کی باشیم که لطفمان شامل حال کسی بشود یا نشود. حضرت حافظ در این وسط میدان دارند.
ولی من باز با ایشان تماس گرفتم و ایشان فرمودند که به دنبال ثروت نباشید. اگر قرار باشد که به شما مرحمت شود حتمن می شود و اگر قرار باشد که نشود. عمرن هم نمی شود.
در ضمن در کنار سعادت اگر کمی هم ثروت باشد باید به آن مقدار از آن سعادت کم شود. چون قضیه به شکل جمع جبری است. نمی شود که از یک عددی بیشتر شود. یعنی جمع جبری ثروت و سعادت عددی است ثابت. شما هر چقدر که ثروت بخواهید به ازای آن از سعادتتان کم می شود. این جبر زمانه است.
دوست دارید؟
بسم الله.

لاله چهارشنبه 14 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 19:17 http://barani.ca

سلام
چند تا عکس گذاشتم تو پست آخرم.
دوست دارم ببینید
:)

حتمن می آیم.

تینا چهارشنبه 14 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 14:01 http://redlife.blogsky.com/

خیلی عالی بود...شما اگر درخواست کنیم فال اختصاصی هم می گیرید یا خیر؟؟؟

البته که ما فال اختصاصی هم می گیریم.
نیت کنید.
کردید؟
ای صاحب فال بدان و آگاه باش که شما ممکن است در زندگی انسان ثروتمندی نشوید ولی شک نکنید که سعادتمند خواهید شد.
این را حضرت حافظ در گوشی همین حالا به ما گفت.
باز هم در نوبتی دیگر اگر فالی خواستید برایتان می گیریم.

شهبارا چهارشنبه 14 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 01:41 http://www.shahbara.blogfa.com

حالا که توبه نامه نوشته اید و از گذشته ی خود پشیمانید کمی از جرم تان می گذریم و تخفیف می دهیم . حالا جمعه به دادسرا بیایید تا ببینیم چه می شود . حالا گوش تان را بیاورید جلو ... این چند جمله را می خواهم یواشکی بگویم که کسی نشنود .... ( بین خودمان بماندها ! تو رو خدا قول بدهید نظام ما را بر نیندازید ، گناه داریم به خدا ، آخه ما با این همه تهدید علیه نظام مقدس مان به کی پناه ببریم ؟ آن همه هارت و پورت ما خارج از پرانتز است می خواهیم به قول معروف ترس و رعب در دل خلایق بیندازیم اگر نه داخل پرانتز حرفی برای گفتن نداریم . در ضمن جمعه که می آیید دسته چک تان یادتان نرود . این مورد خیلی لازم است چون در دادن تخفیف در جرم موثر است ) .... خب قول بدهید دیگر تکرار نشود . از آن شاعر معلوم الحال فاسد الخلاق هم به شدت تبری بجویید و روی یک مقوا درشت بنویسید : مرگ بر .... و با خودتان بیاورید تا فکری به حال تان بکنیم . می دهیم آن شاعر را بر سر در دارالحکومه دار بزنند تا دیگر به محتسب فحش ناموسی ندهد باشد که خلق عبرت گیرند . و اعتبرو یا اولو الافسار !

ما این همه به زمین و زمان بد گفتیم که به دادسرا نیاییم. آن هم جمعه که روز نماز است. چون آمدنمان با خودمان است و رفتنمان با والله و اعلم. نه برادر. چک را سفید برایتان پیشتاز می کنیم. ولی بالاغیرتن شب عیدی فکر زن و بچه ما هم باشید. گناه داریم.
ما عمرن بخواهیم کمر به تهدید علیه نظام ببنیدیم. خیر سرمان خودمان به سهم خودمان یکی از فعالان به روی کار آوردن این نظام در سال ۵۷ بودیم. نکنه بلا نسبت می خواهید به ما تهمت بزنید که داریم تف سربالا می اندازیم. هیهات از تف سر بالا. حالا داخل پرانتز هم ما عرض کنیم که اگر به قول همان شاعر معلوم الحال گیریم دور گردون هم دو روزی بر مراد ما نرفت. نرفت که نرفت چه بکنیم. می نشینیم و صبر پیش می گیریم تا بر مراد ما هم برود. فلذا جان هر کس که دوست دارید شب عیدی به ما رحم کنید.
در ضمن ما در آن ندامت نامه فراموش کردیم این بیت شعر را که خودمان فرمایش کرده ایم عرض کینم که:
انرژی هسته ای حق مسلم ماست.
ماهواره امید هم آخر تکنولوژی ماست.
ببخشید اگر توی نیم بیت دوم لنگ می زنیم ولی برای همینش هم تا همی جایش جان کندیم.

شهبارا سه‌شنبه 13 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 16:22 http://www.shahbara.blogfa.com

شما باید روز جمعه راس ساعت 8 به شعبه 1410 دادسرای انقلاب اسلامی مراجعه کنید . جرم های شما را پیشاپیش اعلام می کنیم تا اگر می خواهید از خودتان دفاع کنید بنشینید فکری به حال خودتان بکنید چون شما حق گرفتن وکیل مدافع ندارید . خبر نگار هم غلط می کند به دادگاه بیاید ، اگر بیاید به صورت اش قندان پرتاب می کنیم و گردن اش را گاز می گیریم ! .... و اما جرم های حضرت عالی :

1- هم دستی با یک شاعر معلوم الحال و فاسد که از عناصر ضد انقلاب است و ستون پنجم دشمن و ضد انقلاب خارج نشین محسوب می شود ( جرم این شاعر فاسد واضح و مبرهن است که اشاعه ی فحشا و ابتذال می نماید و با توهین به زاهد مومن و خداجو پایه های دین مبین را می لرزاند . در ضمن شراب خوار و بت پرست هم هست چون دائم از لعل بتان ( نعوذ بالله ) صحبت به میان می آورد ) .
2- اهانت به مقدسات و تشویش اذهان عمومی
3- روشن کردن موتور تهاجم فرهنگی
4- اقدام به بستر سازی برای بر اندازی نرم

آقا ما را ببخشید. ما نمی دانستیم که این شاعر معلوم الحال باشد. اگر این طور است چرا دیوانش را چپ و راست چاپ می کنند؟ ما فکر کردیم که شاعر خوبی است و در خط انقلاب است. قول می دهیم که ماه آینده از شاعر شیرین سخن و مجهول الحال یعنی سنایی غزنوی فال بگیریم. تا بلکه مختصری از گناه خود را بشوییم. قبول است یا ابراز ندامت دیگر فایده ای ندارد؟
شانس آوردیم که خودمان پستمان را فیلتری آپ کردیم و الا خونمان هم مباح بود. جهت تنویر افکار عمومی:
مرگ بر بوس و کنار. لعنت بر لعل بتان. شکسته باد خم های شراب. مرگ بر براندازی از نرمش گرفته تا سختش. خاموش باد موتور تهاجم فرهنگی. مرگ بر تشویش اذهان عمومی و اشاعه بی ناموسی. مرگ بر کانال های ماهواره ای براندازی. هیهات من الذله.

انفرادی دوشنبه 12 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 13:12

حالی بردیم مبسوط یا شیخ! :)

چه خوب. مبسوط باشید.

فرشته دوشنبه 12 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 04:16 http://freshblog.blogsky.com

چرا صاحبان فال باید بدانند و آگاه باشن؟!

خب نباشند. ما داریم آن ها به آن چه که بر آن ها قرار است بگذرد آگاه می کنیم. خب می گوییم بدانند و آگاه باشند.

محمد شنبه 10 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 14:52 http://mohamed.blogsky.com/

ما ان بشارت آخر را هر چه میخواهیم به فال نیک بگیریم و حالشو ببریم ، از غیب ندا میرسد که زرشک!
البته ما سعیمان را میکنیم و به حضرت حافظ اطمینان میکنیم و دهانمان را میبندیم و باخه را بی خیال میشویم.
راستی خود کلمه باخه مثل یه فحش ناموسی میمونه ها! اصلا کلمش ادم رو تحریک میکنه! باخه! ) اگه چند بار تکرارش کنید احتمالا متوجه منظورم میشید!)

عرب ها این جوریند. همه چیزشان باید به همه چیزشان بیاید. مثل این که به لاک پشت می گویند باخه.
آن ندای غیب را بی خیال. خوش باشید.

حسام جمعه 9 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 19:21 http://hessamm.blogsky.com

من داستان لاک پشت را می دانستم اما اسمش را نه!
یادمان باشد دفعه بعد درباره باخه بحث و تبادل نظر کنیم.

حتمن.

نیما پنج‌شنبه 8 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 22:23

ایول
حالی‌ بردیم بردنی

لاله پنج‌شنبه 8 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 18:57 http://barani.ca

چه شعر منکراتی بود :)
البته شاید هم این فال میگه که ای صاحب فال بدان و اگاه باش که محرم و صفر برفت و حالا میتوانی بروی و از عزا در بیایی.
جالبه که اینجا با اینکه کسی بابت می خوش گوار مجبور نیست قایم موشک بازی در بیاره اما به ندرت آدم مست و پاتیل میبینیم. راستش رو بگم تا به حال ندیدم اصلا. جز یه بار که اونم یه مهمونی بود تو روز ویکتوریا(تولد ملکه) که رو کشتی بود و همه هم هموطنان عزیز بودن که این می خوشگار رو خیلی نوش کردن و بعدش هم شروع کردن کتک کاری. از اون به بعد دیگه ما تصمیم گرفتیم تو هیچ پارتی ایرانی این مدلی حضور به هم نرسانیم. وگرنه احتمالا برا ما همان رود که بر باخه برفت.

هر کس را که از کاری منع کنن پاش که بیافته تلاقی می کنه. ایرانی جماعت هم که کلن اهل افراط تفریطه. مثلن تا سال ۵۷ هر چی زدن توی سرش جیک نزد. تا اینکه رژیم را کن فیکون کرد. و به جای شاه شراب خوار ملای شراب نخوار گذاشت. حالام همین که فضایی پیدا میکنه گندش را در می آره.
به طور کلی ملت کم ظرفیتی هستیم. و روی هم رفته غیر قابل تحملیم.

فرناز پنج‌شنبه 8 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 09:20

سلام عرض شد . فکر می کنم تازگی ها هر جا که می خوام برم روحم قبل از من میره !! یکیش هم اینجا . امروز صبح قبل از اینترنت گردی حافظ باز کرده بودم و شاهد اول همین شعر بود و من کلی به قول شما در حال سرشک باریدن بودم !!! که کلی خندیدم .. آخرش هم نفهمیدم که چیکار دارم می کنم . فکر کردم بهتره کمی کارهای مفید انجام بدم برای همین اومدم اینجا و تنها قسمت مفیدش این بود که هم از دیدن این شعر در اینجا و هم از دست تفسیر شما به اندازه ای حتی بیش از مفید خندیدم و ضمنا سرشک هم باریدم !!
پاینده باشید / برقرار باشید و از این حرفها .

امیدوارم که از خنده زیاد سرشک باریده باشید.

حسام چهارشنبه 7 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 08:18 http://hessamm.blogsky.com

ما کل فال را فهمیدیم و حالا می خواهیم برویم حالش را ببریم اما یک نکته را متوجه نمی شویم هر بار.
اینکه می گویید بر تو همان برود که بر باخه رفت یعنی چه؟ مگر بر باخه چه رفته؟ چکارش کرده اند مگر؟
لطفا زودتر ما را از گمراهی خارج سازید تا افکار بی ناموسی بیشتری درباره باخه از ذهنمان نگذرد!

داستان باخه را در کتابهای دوران کودکی یا نوجوانی ندیده ای؟
باخه همان لاک پشت است که گویا در کتاب کلیله و دمنه آمده است که لاک پشت با دو پرنده دوست می شود و از آن ها در خواست می کند که او را با خودشان به پرواز درآورند. آن ها هم می آیند و نقشه ای می کشند که یک چوب می آورند و هر کدام دو سر آن را به نوکشان می گیرند و از باخه هم می خواهند که با دهانش وسط چوب را بگیرد. ولی مواظب باشد که در آن بالا تحت هیچ شرایطی دهانش را باز نکند. و بعدش به پرواز در می آیند.
مردمی که این پاییین هستند وقتی این ترکیب را می بینند شروع به مسخره کردن باخه می کنند و او هم یکی را ندید میگیرد و دو تا و سه تا .... تا آخرش جان به لب می شود و همین که دهانش را باز می کند تا پاسخ یاوه گویان را بدهد از آن بالا سقوط میکند. حالا می میرد یا نمی میرد و الله و اعلم. ولی تا آن جایی که یادم است می میرد.
پایان این داستان با نقل به مضمون این طور است که
اگر در وقتی که باید سخن نگویی سخن بگویی بر تو آن رود که بر باخه رفت. یعنی بلایی که سر لاک پشت امد بر سر تو هم می آید.
این داستان بسیار پند آموزی است که وقتی با هم بودیم یادم بیانداز که دیتیله تر همراه با کمی تاقسمتی بی ناموسی در مورد آن بحث های کارشناسانه هم بکنیم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد