ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 |
14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 |
21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 |
28 | 29 | 30 |
یلدای ۱۳۸۷
امشب تفالی بر دیوان حضرت حافظ برای کسی زدم. و نیز به نیت این لوح. این بود فال او و فال دی ماه ۱۳۸۷:
چو قسمت ازلی بی حضور ما کردند
اگر اندکی نه به وفق رضاست، خرده مگیر
***
یعنی ای صاحب فال، بدان و آگاه باش که همین است که هست. افتاد؟ نه؟ یعنی این که به قول اسلنگی در زبان فارسی در این دوران:
برو حالشو ببر.
***
برویم و باقی یلدامان را به در کنیم. صب نمی شود لامصصب. هنوز ساعت دوازده نشده. هر شب این وقت ساعت دو بود. بلکم سه.
شما کجایین؟
چرا آپ نمی کنین؟
دلمان تنگیده است برای طنازی پُست هاتان و خودتان
امروز و فردا می کنم.
حالا که همه فالشون رو گذاشتن من هم فال شب یلدام رو می نویسم:
صحبت حکام ظلمت شب یلداست
نور زخورشید خواه بو که در آید
حتمن بر می آید.
...
یه کارت دعوت داشتیم از طرف خونه همسایه !
جاوید ایران.
؟
حاصل کارگه کون و مکان این همه نیست
باده پیش آر که اسباب جهان این همه نیست
پنج روزی که در این مرحله مهلت داری
خوش بیاسای زمانی که زمان این همه نیست
انگار شعر شب یلدای همه قشنگ بود و تمامی مشکلات و مصائب ایرانیان تا شب چله آینده ختم به خیر خواهد شد.
چه خوب.
سلام محسن عزیز
یلدای شما گرامی باد
یلدای ما هم در پادگان گذشت و از آداب و رسوم و سنن خبری نبود فقط امیدوار بودیم که تو بلند ترین شب سال بشه بیشتر از ساعت 4.30 خوابید، همین
بدرود
حالا جیم فنگ می زدی. نمی شد؟ هنوز یاد نگرفته ای؟
فال شب یلدای من این بود:
زاهد برو که طالع اگر طالع من است
جامم به دست باشد و زلف نگار هم
حالا میخواستم ببینم که این جام و زلف نگار رو میارن دم خونه تحویل میدن، یا باید خودمون بریم دنبالشون؟ این زاهد این وسط چیکارست، اول باید اینو دست به سر کنم؟ نزنه کاسه کوزهٔ ما رو خراب کنه. صدقه چی؟ اونم باید بدم، یا این ماه تخفیف خوردیم؟
هیچ چیزی را دم خانه تحویل نمی دهند. مگر این هم پول نفت است که بیاورند و در دم در خانه تحویل بدهند. ولی فال خوبی گیرتان آمده. حداقل می توانید فعلن تا گیرتان بیاید حداقل حالش را ببرید.
هر وقت هم که اعلام شد که صدقه بدهید صدقه بدهید. این ماه صدقه را بی خیالش باشید.
..
من رو یاد جمشید مشایخی می اندازی!
وقتی می یام اینجا و اون گوشه سمت چپ فرتور رو می بینم!)
راستی کلاغه بهمون خبر رسونده! که شما هم شیر هستین! پوزش می خوام شما هم طالع شیر دارین!
درسته ؟؟
۵ روز زودتر از روز من!
جالب شد!
جاوید ایران.
بزرگان همه طالع شیر دارند. ما طالعمان شیر است و سالمان اژدها. خودمان هم...... یادم رفت. آها خودمان هم شیر.
خاستم بگم چرا ما اینهمه با قدیم حال میکنیم حتا هم شب یلدا و هم زمستان هم زمستان و یلداهای قدیم
به نزر شما این یک ایراد روانشناختی است یا هر روز حالمان انقدر بد میشود که همیشه به دنبال گذشته ها هستیم
ایا روزی هم خاهد رسید که حسرت این روزهای سیاه رابکشیم
و بگیم کاش زمان اقای احمدی نجاد بود و ای کاش و......
لطفن جواب
راستی خاتم فیروزه بو اسحاقی
خوش درخشید ولی دولت مستعجل بود
ما همیشه حسرت گذشته را می خوریم. از ابتدای تاریخ خلقت قوم ما. چرا باید چند سال دیگر حسرت حالا را نخوریم. من فکر می کنم که اگر این آقای حاج دکتر محمود رییس یک دور دیگر بشود رییس آن وقت حسرت این روزها را می خوریم.
دولت های مستعجل هم گاهی بد نیستند. قضیه را بر میگردانم به قضیه ماتحت و شیشه کانادادرای.
من شب یلدا را جشن می گیرم و به پیشینه ی تاریخی آن در « آیین مهر» افتخار می کنم.
زمستان هم در طبیعت برای از بین بردن بسیاری آفت ها ضروری است.
شکل ها گوناگون طبیعت را دوست دارم.
البته در مورد زمستان اگر کمی و فقط کمی سردتر نبود خیلی خوب بود.
جای آپ کردن جوجه هاتو میشمردی....
منم از زمستون بدم میاد.... کاش زودتر تموم بشه...
کاش یلدای بعد در کنار شوهر فارغ از دغدغه ها در خانه یخودمان باشیم
همین که سقفی بالای سرت است خودش یعنی خانه. مهم این است که در سرمای زمستان جایی باشی که کمی تا قسمتی گرم باشد. خانه هم خواهی داشت. شک نداشته باش. مثبت اندیشان می گویند فقط کافیست که بخواهی.
اگه آقای حافظ زنده بود بهش نامه می دادم و می گفتم:
کسی که قسمت ازلی را بی حضور ما کرد می دانست که رضای ما در چیست
پس هی شونه خالی نکنیم
و بگوییم گر اندکی نه به وقف رضاست خودمان مقصریم (اشاره به جامعه شناسی خودمانی)
و این دفعه بی شک از ماست که بر ماست
اونم از نوع پرچربش
چه خوب که جامعه شناسی خودمانی را خواندیم. و چه خوب که توی این سن خواندی. دید خیلی خوبی در سال های آینده از ملتت خواهی داشت.
میدونین من که حافظ رو باز کردم فالم این بود:
شراب تلخ مى خواهم که مرد افکن بود زورش
که تا یکدم بیاسایم ز دنیا و شر و شورش
فکر کنم اینم یعنی همون برو حالشو ببر شما !))
قربانت شوم می فرمایی می خواهم نه این که دارم.
معنی این شعر این است که ای صاحب فال بدان و آگاه باش که درست است که یک دم ز دنیا و شر و شورش بیاسایی ولی بعدش باید بروی و هفتاد ضربه شلاق بخوری یا نه جریمه اش را بدهی. که آن را نمی دانم چقدر است. فمیدم خبرت می کنم.
اولا یلدای شما مبارک باشه . زمستون گرمی را در پناه شوفاژ و بخاری گازی براتون آرزومندم .دوما این فصل زمستان بیچاره آنقدر ها هم بد نیست . اسمش بد در رفته و همه بدشون میاد . البته پیش ما ها وگر نه این خارجی های خبیث پولدار که در این فصل عیدشونه و کلی بابا نویل براشون هدیه میآره و برای تعطیلات میرن توی کوههای پر برف اسکی میکنند و هزار چیز دیگه اگه ازشون بپرسی بهترین فصل کدومه؟ میگن زمستون. البته منم خوشم میآمد برای تعطیلی های پی در پی مدرسه در روزهای برفی
در واقع خارجی ها بلا نسبت آدم نیستند آخر آدم آمدن زمستان سرد و یخبندان و لیز خوردن و شکستن لگن قاصره و اینا را جشن می گیرد؟ در واقع ما هم شب چله را جشن نمی گیریم بلکه یک جوری با پاییز خداحافظی می کنیم. دیر هم می خوابیم که خسته باشیم و خوابی را هم که می بینیم فراموش کنیم. چون خواب یخ می بینیم.
فدا
یلدا را به خودی خود نه اینکه دوست نداشته باشم اما شروع زمستان و مهم تر پایان پاییز خوشایندم نیست . برای انرژی داشتن تلاشی بیش از پاییز لازم دارم که انرژی هایم فوران میکرد ! فال دیماه شما برای حال من خوبست : برای اینکه یادم باشد که خورده نگیرم .
من هم متنفرم از زمستان. این را در وبلاگم توی یاهو سیصد و شصت هم نوشتم.