ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 |
14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 |
21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 |
28 | 29 | 30 |
یکی از افتخارات این آقای صائب تبریزی این است که ما خیلی او را دوست می داریم.تک بیتی های زیبایی دارند. چندی پیش در یادداشت هایمان به یکی از آن ها برخوردیم.
ما از این هستی ده روزه به جان آمده ایم
وای بر خضر که زندانی عمر ابدی ست.
شما هم اگر چیزی از ایشان را دوست دارید و از بهرید! بفرمایید تا این زیر درج کنیم و فیضی ببریم. هم خودمان هم دیگران. کار نیکی است. نیست؟ مگر این که ندانید. که عذر بدتر از گناه است.
بسم الله.
***
سعید از صائب نوشت:
سربه هم آورده دیدم برگهای غنچه را / اجتماع دوستان یک دلم آمد به یاد
حسام از صائب نوشت:
ما زنده به آنیم که آرام نگیریم / موجیم که آسودگی ما عدم ماست
شهرزاد از صائب نوشت:
زشت در سلک نکویان می نماید زشت تر / پای طاووس از پر طاووس رسوا می شود
نیلوفر از صائب نوشت:
من از بیقدری خار سر دیوار دانستم / که ناکس کس نمیگردد از این بالانشینی ها
(البته گویا این بیت از صائب نیست.)
بعد از این بیت هم:
من از افتادن سوسن به روی خاک دانستم / ک کس ناکس نمی گردد به این افتان و خیزان ها
فیروز از صائب نوشت:
مستمع صاحبسخن را بر سر ذوق آورد / غنچه خاموش بلبل را به گفتار آورد
نیست پروا تلخکامان را ز تلخیهای عشق / آب دریا در مذاق ماهی دریا خوش است
روزبه از صائب نوشت:
در سر مستی گر از زانوی من بالین کنی / بوسه در لعل شراب آلود نگذارم ترا
فرناز از صائب نوشت:
نه همین موج ز آمد شد خود بی خبر است / هیچکس را خبر از آمدن و رفتن نیست
حسین طاهری از صائب نوشت:
این خط جاده ها که به صحرا نوشته اند / یاران رفته با قلم پا نوشته اند
شمس از صائب نوشت:
برق را در خرمن مردم تماشا کرده است / انکه پندارد که حال مردم دنیا خوش است
باران از صائب نوشت:
زلف مشکین تو یک عمر تأمل دارد / نتوان سرسری از معنی پیچیده گذشت
چون وا نمی کنی گره ای خود گره مباش / ابرو گشاده باش اگر دستت گشاده نیست
درود برشما
زلف مشکین تو یک عمر تأمل دارد
نتوان سرسری از معنی پیچیده گذشت
.
.
.
تک بیتی صائب؛
چون وا نمی کنی گره ای خود گره مباش
ابرو گشاده باش اگر دستت گشاده نیست
سپاسگزارم. این دو بیت هم در متن آوردم.
من همون کسی هستم که در آخرین نظر وبلاگی که درمورد فیلم دارین نظر گذاشتم.
گفته بودم برای پیدا کردن شاعر واقعی یک شعر راهم به این جا خورد.
قضیه اینه که شعر
من از بیقدری خار سر دیوار دانستم / که ناکس کس نمیگردد از این بالانشینی ها
از صائب نیست. من متاسفانه نتونستم شاعر واقعیشو پیدا کنم.
کلا داشتم رو یک پست کار میکردم دربارهٔ جملات جعلی.
http://serendipity.blog.ir/post/fake-quotes
همین. پاسختون رو وقتی دیدم به نظر قبلیم گفتم بیام بگم قضیه از چه قرار بود.
من هم باور دارم که این بیت از صائب نیست. چیزی هم که در می بینید از خوانندگان نقل شده و من نوشته ام. البته همیشه می خواستم این تذکر رو بنویسم که فراموش می کنم. فکر کنم الان بهترین وقتیه که این کار را بکنم. و کردم. سپاسگزارم.
ضمن سلام
با درود بیکران به خودم و دوستان
قال صایب رحمت الله
برق را در خرمن مردم تماشا کرده است
انکه پندارد که حال مردم دنیا خوش است
راستی فهمیده میشود که این مطالب از نت بوک تقدیم میشود
اگه نمشه بگین یه جوری اعلام کنیم
این را در متن به ثبت رساندیم. دیده هم می شود. اصلن نوت بوک خود به خود حضور خودش را اعلام می کند.
سلام
این خط جاده ها که به صحرا نوشته اند
یاران رفته با قلم پا نوشته اند
به به.
...
من که این جور فکر نمی کنم!
به هر حال به جاش صحبت می کنیم.
این خط آخرت باعث شد به گنجه برم!
این رو دیدم:
در سر مستی گر از زانوی من بالین کنی
بوسه در لعل شراب آلود نگذارم ترا
من یک پیشنهاد خیلی خوب دارم. یکی دو پست پیش توی کتابامون دوستی از جامعه شناسی خودمانی نوشت. سعی کن اگر کتاب را نخوندیش به زور هم که شده بخونیش. من دارم می خونمش.
اینم لینکش
http://ketabamoon.blogsky.com/1387/08/23/post-87/
..
با محصولی چطوری ؟؟!!
نه با تقلب چطوری ؟!!
دیدی بهت گفتم همه این کارها سناریوای بیش نیستند!
آوردن.. استیضاح یه فرد به اصطلاح نالایق!
حمایت دولت از مجلس!
و آخر سر هم کسی رو آوردن که انتخابات در پیش رو واس شون تضمین کنه!
+ چه خوشتیپه این پاسدار!
برای تقلب کردن در انتخابات محصولی انگشت کوچیکه عوضعلی کردان هم نیست.
یک بار دیگر هم گفتم بازم میگم که اگر همه چی طبق سناریو بود وضعمان خیلی بهتر از این بود.
اصلن مرده شور ببردشون. از صائب چرا ننوشتی؟
نیست پروا تلخکامان را ز تلخیهای عشق
آب دریا در مذاق ماهی دریا خوش است
راست میگی. من آب دریا خورده ام اصلن خوشمزه نیست.
مستمع صاحبسخن را بر سر کار آورد
غنچه خاموش بلبل را به گفتار آورد
یعنی ما هستیم که باعث می شویم یکی این قدر حرف بزند. سرکاریه؟
اخوی ماشاالله در حاضر جوابی شما .تصور نمیکردم شعر مرد نکو نام را اینگونه پاسخ دهید. ضمنا ما رفتیم و با تقلب این شعر را پیدا کرده اینجا نوشتیم .فقط میترسم اینم مال یکی دیگه باشه آخه هزار ماشاالله آنچه در آن هیچ کم و کسری نداریم شاعر است .
من از بیقدری خار سر دیوار دانستم
که ناکس کس نمیگردد از این بالانشینیها
این یکی را درست نوشتید. تقلب هم خودمان در کامنت حسام نوشتیم که جایز است. اصلن وقتی که دکترا را می شود خرید تقلب برای یافتن تک بیتی های صائب که عین صداقت است.
آقا شما چه سوالهای سخت سخت میپرسید . منکه تمام اشعاری که حفظ بودم یا یادم رفته یا با هم قاطی شده اند . مثلا این شعر سعدیا مرد نکو نام نمیرد هرگز مال سعدی است یا مال مرد نکونام ؟ یا یکی از بزرگان اهل تمیز // زترس مادر زن افتاد زیر میز و... چیزی یادم نمیاد فقط انگار شاید این شهر مال آقای تبریزی اصفهانی زاده باشد .
ای دل اگر عاشقی در پی دلدار باش // بر در دل روز و شب منتظر یار باش
فقط نمیدونم اگر این شعر واقعا مال ایشان باشد چون شما نوشته اید از اشعار این شاعر خوشتان میآید آنرا برای من معنی کنید .که چگونه در این دنیایی که این همه کار برای آدم ها هست که باید انجام دهند تا یک لقمه نان برای خوردن گیر بیارند چه کسی اینقدر وقت دارد که شب و روز جلوی در دل بنشیند تا ببیند یار کی هوس آمدن میکند ؟
اولن: سعدیا مرد نکو نام نمیرد هرگز نه مال سعدیه و نه مال مرد نکونام بلکه نام شاعر یعنی مرده در بیت بعدی برده می شود. آن جا که میفرماید:
مرده آن است که نامش به نگویی نبرند..
دویمن:
نه خیر همشیره. این بیتی که اینجا نوشته اید مال آقای صائب تبریزی اصفهانی زاده نیست. مال عطار نیشابوری است.
عطار هم بیکار بود و می نشست و روز و شب انتظار یار بود. فکر میکنی که عطار در آن زمان کارش چه بود؟
تازه عطار می فرماید:
ای دل اگر عاشقی ... فلان و بهمان. اگر نیستی که نه.
تازه می گویند این عشق و یاری که عطار گفته منظور خدا بوده و عطار روز و شب در پی خدا بود.
والله و اعلم.
زشت در سلک نکویان می نماید زشت تر
پای طاووس از پر طاووس رسوا می شود
به به.
این هم یک لینک خوب درباره صائب:
http://243.blogfa.com/post-131.aspx
این لینکم اینجا تایید کردم که ملت بروند و تقلب کنند.
ما فقط یکی بلدیم آنرا هم اینجا می نویسیم:
ما زنده به آنیم که آرام نگیریم
موجیم که آسودگی ما عدم ماست
فکر کردی ما چند تا بلدیم؟
آقا سلام و عرض ادب
حسب الامر:
سر هم آورده دیدم برگهای غنچه را / اجتماع دوستان یکدلم آمد به یاد
ببخشید اگر به محتوی شهر نوشته ی شما ربط مستقیم ندارد
ارادتمند
بیت زیبایی است از صائب. ما بیشتر از این ربطی نخواسته ایم. و اصلن حضور شما در این صفحه گرمی بخش دل ماست.
ممنون.