بعد از بیست و سه

بعد از بیست و سه

همان اوقاتی که تب داریم و به مهتاب بد می گوییم. همه مان.
بعد از بیست و سه

بعد از بیست و سه

همان اوقاتی که تب داریم و به مهتاب بد می گوییم. همه مان.

روز احمد شاملو

احمد شاملو - کاریکاتور از نیک آهنگ کوثر

اگر حمله نیروهای انتظامی به کسانی که به مناسبت دوم مردادماه سال روز درگذشت احمد شاملو، گرد مزار او جمع شده بودند نبود، عمرن این پست را این‌جا می‌گذاشتم. راستش را بخواهید من که روزانه یک و حداکثر دو روزنامه می‌خوانم و چندین ساعت در سایت‌ها و وبلاگ‌ها پرسه می‌زنم،  به این مناسبت برخورد نکرده بودم. نه دوم مردادی یادم بود و نه اطلاعی از گردهم‌آیی به مناسبت این روز داشتم. و نه اگر می‌دانستم می‌کوبیدم و تا امام‌زاده طاهر کرج می‌رفتم. ولی خوشبختانه این حمله، خبر اول کلیه خبرگزاری‌ها و تیتر اول روزنامه‌های جهان و تارنمای سایت‌های اینترنتی شد و آن‌ها ضمن محکوم کردن

این حمله، من‌ را هم مطلع کردند و من‌هم سوژه‌ای برای وبلاگم پیدا کردم.

الله و اکبر. جمهوری اسلامی کی می‌خواهد بفهمد که این حرکات جز درست کردن خوراک تبلیغاتی برای کسانی که آن‌ها را دشمن می‌نامد و آن‌ها وی را دشمن می‌نامند نتیجه دیگری در بر ندارد و حاصل  این شیوه برخورد با پدیده های اجتماعی جز مهر تاییدی بر شعری که در ادامه متن آورده‌ام نیست؟ سی سال بس نیست؟

کسی نیست که بگوید: "آخه پدرت خوب، مادرت خوب، سر قبر رفتنم مجوز می‌خواد؟"

یک‌بار و فقط یک‌بار ول کنید و نتیجه‌اش را ببینید.

بروم توی اینترنت و بگردم و ببینم چه کسانی را گرفته‌اند و چند نفر زخمی شده‌اند و از کم کیف کار بیشترمطلع شوم.

علی الحساب از نیک آهنگ کوثر کاریکاتوری که همین جا چسبانده‌ام پیدا کرده‌ام.

***

در این بن بست

دهانت را می بویند

مبادا گفته باشی دوستت می دارم

دلت را می بویند

روزگار غریبی ست، نازنین

و عشق را کنار تیرک ِ راه بند

تازیانه می زنند

عشق را در پستوی خانه نهان باید کرد

در این بن بستِ کج و پیچِ سرما

به اندیشیدن خطر مکن

روزگار غریبی ست،نازنین

آنکه بر در می کوبد شباهنگام

به کشتن ِ چراغ آمده است

نور را در پستوی خانه نهان باید کرد

آنک قصابان‌اند

بر گذرگاه‌ها مستقر

با کنده و ساتوری خون آلود

روزگار غریبی ست نازنین

و تبسم را بر لب ها جراحی می کنند

و ترانه را بر دهان

شوق را در پستوی خانه نهان باید کرد

کباب ِ قناری

بر آتش ِ سوسن ویاس

روزگار غریبی ست، نازنین

ابلیس ِ پیروزمست

سور عزای ما را به سفره نشسته است

خدای را در پستوی خانه نهان باید کرد.

***

خوب شد؟ این را می‌خواستید؟ بفرمایید.

نظرات 9 + ارسال نظر
سارا شنبه 12 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 09:59

من سال ۷۹ اونجا بودم. با پدرم. از دم بیمارستان تو شریعتی تا امام زاده طاهر. نمی دونین چه جمعیتی اونجا بود. خیابون شریعتی رو بسته بودم و مردم شعرهای شاملو رو میخوندن و براش دست میزدن. بیشتر شبیه بزرگداشت بود تا تشییع جنازه. اون وسط کلی شعر های انقلابی خوندن و شعار دادن ولی من هر چی فکر می کنم پلیس و نیروی انتظامی یادم نمی آد اونجا بود. حتی تو خود امام زاده طاهر هم بگیر ببندی نبود. حالا بعد ۸ سال حتما آدما خلاف تر شدن که باید کنترل شن وگرنه رژیم که تکاملشو طی می کنه!!!!!!!!!!!

سال دیگه احتمالن باقیمانده استخوان های شاملو را از قبر بیرون میاورند و میبرند یک جایی سربه نیست میکنن.

مهدی چهارشنبه 9 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 10:52 http://panjeh-avaz.blogfa.com

اول از اینکه به وبلاگم سر زدید خیلی ممنون.
بابت این کار زشت و همیشگی نیروی انتظامی هم نمیدونم چی میشه گفت.....
راستی من جز این وبلاگ 2 تا وبلاگ دیگه هم دارم ممنون می شم به اونها هم سر بزنید.

http://parsittech.blogsky.com
http://parsilive.blogfa.com

چشم.

عمو سعید سه‌شنبه 8 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 19:34

خیلی ممنونم استاد....موافق باشید

ممنون.

یکنفر از شرق یکشنبه 6 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 22:26

با طنابی که خودم بافتم اویخت مرا
با درختی که خودم کاشتم اعدامم کرد
امروز هم از اعدام انها ناراحت هم از اینکه سیف فرغانی وعده دادا خوشحال شاملو هم که دو سه روز پیش گفت که دهانت را میبویند مبادا گفته باشی دوستت دارم الان سرمست همان کلامی هستم که گفتم که سرمستم دهانم را چگونه میبویند خدا داند
شونصد سال بعد
نه کسی مرا میشناسد نه تورا نه محتسب را ولی همه تلخی این روزگار با اشعار شاملو هاست که در ان روزگار همچون حافظ خاهد گفت هر انچه که میبینیم
در میخانه ببستند خدایا مپسند
که در خانه تزویر و ریا بگشایند
و او خاهد ماند اگرچه که در طول هشت سال شش سنگ قبرش را شکستند انها شناسنامه ما هستند
میدانید که در روسیه محبوب ترین چهره کی است
خانواده رومانوف ها که به حکم حزرت لنین تیرباران شده و با اسید گوشت اجسادشان سوخته شده بود تاریخ همیشه یک کمی هم عقب است

سر زدم. باز هم سر می زنم.

فریدون شنبه 5 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 16:06

سلام

گاهی اشکالات حکومت را به یک صافی برنج تشبع می کنم.

گاهی صافی برنج با لب و لوچه اویزون به خوابم می اید با قریاد اعتراض!!

حق دارد. من هم جای صافی برنج بودم نه با فریاد اعتراض که چون کابوسی نیمه شب بر شما فرود می آمدم.

بابک.پ.25 جمعه 4 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 22:28 http://bishehsar.blogsky.com

سلام
راستش من شاملو نمی شناسم، اصلا هم دور بر سیوست میوست نمی رم. خوشمم نمیاد.
اما عجب معرکه ای هست این کاست رباعیات خیام
با دکلمه ی همون که نمی شناسمش و آواز شجریان با شعر اهورائی خیام، اهورائی که نه ولی تو همین مایه ها
بدرود محسن عزیز

حیف نیست ساکن بیشه سر شاملو را نشناسد؟ ربطی هم به سیوست و میوست ندارد. مثل قطعه زیر:
بالا بلند
بر جلو خان منظرم
چون گردش اطلسی ابر
قدم بردار.
....

حسام جمعه 4 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 10:35 http://hessamm.blogsky.com/

اینجور خبرها بیشتر از اینکه ناراحتم کنه منو امیدوار می کنه. اگه دولت تا این حد از اجتماع مردم (اونهم یک همچین اجتماعی) وحشت داره، مطمئنن از میزان مقبولیت و محبوبیت پایین خودش آگاهی پیدا کرده و می دونه هر گونه اجتماع مردم ناراضی چه عواقبی در پی خواهد داشت. بنابراین با هر وسیله غیرمنطقی و غیرقانونی که شده سعی داره جلوشو بگیره. در صورتیکه اگر دولت به خودش و آینده اش مطمئن باشه تا این حد به مردم امر و نهی نمی کنه...

کاملند حرف درستیه. رهنمود من به مقامات هم از سر دلسوزی برای این مهجور بودنشان است. میدونی که من خیلی رقیق القلب هستم.

پت جمعه 4 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 02:19 http://iampat.blogfa.com

روزگار غریبیست

نازنین.

نیلوفر جمعه 4 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 00:44

این شعر را صدای آمریکا در برنامه فکر میکنم تفسیر خبر به مناسبت سالگرد ابر مرد شعر معاصر ایران با صدای خودش پخش کرد . لابد باز هم میگویند ماهواره فساد آفرین است . نگاه نکنید .

ماهواره را هم از ترسشان پارازیتی کرده اند. اصلن کلی از بودجه کشور به جای نوسازی نیروگاههای برق صرف پارازیت انداختن روی کانالهای ماهواره و تقویت قوانی انتظامی برای مقابله با خواست های اجتماعی شده است.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد