بعد از بیست و سه

بعد از بیست و سه

همان اوقاتی که تب داریم و به مهتاب بد می گوییم. همه مان.
بعد از بیست و سه

بعد از بیست و سه

همان اوقاتی که تب داریم و به مهتاب بد می گوییم. همه مان.

16 آذر ۱۳۸۶

ای رفیقان، سرفرازان، جان در ره میهن خود بدهیم می مهابا...

.....

چه کسی میخاهد من و تو ما نشویم، خانه اش ویران باد.

......

هی! فلانی رو ندیدی؟

-گرفتنش

فلانی چی؟

اونم گرفتن.

فلانی؟

فلانی؟

فلانی؟

.....

این گارد دانشگاهی اخراج باید گردد.

.....

ساواکی گنده لاته ته کوچه سر خیابون قایم شده بپا از اون ورا که میری نبینتت.

بدو. گاردیا.

......

من اگر بنشینم، تو اگر بنشینی، .....

.....

یاران خوب ما را آزاد اگر نسازید، تا آخرین دقایق نهضت ادامه دارد.

.....

.....

یاد و خاطره 16 آذر 1332، روزی که دانشگاه با خون قندچی، بزرگ نیا و شریعت رضوی گلگون شد، گرامی باد.  سه تنی که سمبل کلیه کسانی هستند که جان باختند تا ما امروز، در این جایی که می بینید، باشیم!

نظرات 11 + ارسال نظر
سیامک چهارشنبه 12 دی‌ماه سال 1386 ساعت 01:19 http://morghegereftar.persianblog.ir

بعید میدونم حسام اینجارو بخونه اما اون قضیه به علم و صنعت ربطی نداشت. ماله دانشگاه تهرانه. هرچند که اگه علم و صنعت میومد... این آقای خوشگل شما همونیه که تیر ۷۸ بعد ۳-۴ روز به دانشجوهایی که پشتش ایستاده بودن گفت آشوبگر و اراذل و اوباش. همونیه که تو دوره وزارتش به کتابهای سعیدی سیرجانی مجوز نداد. همونیه که... ولش!

اگه علم صنعت هم میومد این آقای خوشگل ما باز هم استقبال ازش میشد.... ولش.

ودود نطاقی ازمراغه سال۱۳۴۱ یکشنبه 25 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 13:22

سلام اقامحسن من حدود چهل وچند سال پیش در مراغه دوستی داشتم که هنوز خاطره لبخندهای ملیح ومهربانش ازخاطرم نرفته وهرزمان سفری دور دراز به زمان ودوران معصومیت کودکی میکنم درذهنم لبخند همکلاسی خودرادیده وخوشحال میشوم وهمیشه ارزوی تجدید دیدار راداشتم من الان در تبریز هستم وشماره تماس من۰۹۱۴۱۱۵۷۳۷۰هست خیلی خوشحال می شوم از شما شماره تماس داشته باشم تلفن منزل ۳۳۳۸۵۳۳ومحل کار۵۵۴۴۸۷۲میباشد

نامه ای توسط پست القترونیکی برایت فرستادم. شاید یاهوی تو مرا نشناسد و به درون بالک ایمیلت برود. منظر جوابش هستم

فرشته یکشنبه 25 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 11:27 http://freshblog.blogsky.com

۱۶ آذر ما با گرفتن نگذشت... با باتوم برقی و چکمه و کشتن و ... گذشت. شما ها اون موقع بازم اوضاتون بهتر بود ۱۶ آذر سال ۷۹ رو هیچ وقت فراموش نمیکنم که با ضربه باتوم برقی یه سرباز وظیفه بی سواد لپ گلی تا یک هفته گردنم میلرزید...

آن گرفتن ها هم با همین گرفتن تمام نمی شد.
من یه سهم خودم آرزو میکنم که مرده شوری آن سرباز بی سواد لبت گلی را بشوید.

nilofar جمعه 23 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 13:45

bebakhshid in computer farsi neminvise shayadam man balad nistam.hayfam omad nagam ke rozi ke film tazahorat emsal daneshgah ra didam va shoare *marg bar dictator *geryam gereft ke yani hanoz sahne daneshgah haman zaman 16 Azar sal 1349 ast?yad tamami be khon khoftegan gerami bad.

بابک جمعه 23 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 04:36

این سه تن که نام بردید که بوده اند؟و چه کرده اند؟ وقتی هیچ راهی برای گلگون کردن دانشگاه باقی نماند بعضی با خون اینکار را می کنند.

در ۱۶ آذر سال ۳۲ در تضاهراتی که در مخالفت با سفر ریچارد نیکسون معاون ریاست جمهوری آمریکا به ایران شد این سه نفر کشته شدند.

پروانه چهارشنبه 21 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 09:52 http://www.parvazbaparwane.blogspot.com

چه راحت از دست رفتند ! حیف !
یاد همه ی آزاداندیشان که در این راه تلاش کردند گرامی باد

سارا دوشنبه 19 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 12:44

دیدن بعضی ها تو این روز به هم کادو میدن؟ البته اگه دانشجو باشن؟ شما میتونین درک کنید علت رو؟ مثلا دوستها به هم عروسک میدن! تو روزی که خون ریخته شده! قضیه چیه؟ شاید من خیلی پرتم!!

من که نه شنیده ام و نه دیده ام. واقعن توی روز ۱۶ آذر دانشجوها به هم کادو میدن؟ حالا روز مادری، پدری، کودکی، والنتاینی، واقعن که ما همه چیزمان باید به همه چیزمان بیاید.

فیروزه شنبه 17 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 15:58

میگن ادما اگه از تاریخ کشورشون مطلع باشن نمی زارن که تکرار بشه چرا تاریخه ما اینقدر وقایع تکراری داره ؟؟

برای اینکه مردم ما از تاریخ اطلاع ندارند.

شمس شنبه 17 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 13:18

باسلام به همگی بزرگان
در امتداد روزهای بی خورشید
ما منتزریم تا محرم گردد هنگامه امتحان میسر گردد
ما میدانیم و تیغ و حلقوم شما یک مو ز زمینمان مکدر گردد
به یاد انانکه در کلیه این سالهای ازادیخاهی در ایران خونشان زمین را سرخ کرد انانکه دانسته و ندانسته اب در اسیاب اهریمنان ریخته و خود پرواز کردند
به یاد انانکه با دست خودشان گور کندد و داخلش رفتند
و با لباس های پلاستیکی اتش زدندشان و جلز و ولز سوختن لباس صدایشان را خاموش کرد
به یاد مجید شریف واقفی
به یاد هزاران جوان رعنایی که ...............
دیدی که خون ناحق پروانه شمع را
چندان امان نداد که شب را سحر کند

دارا جمعه 16 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 19:36

زنده باد جوانی
زنده باد ۱۶ آذر........

حسام جمعه 16 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 11:07 http://hessamm.blogsky.com

۱۶ آذر برای من بیشتر از واقعه اصلیش یادآور سال ۸۳ هست، روزی که برنامه خاصی رو در دانشگاه علم و صنعت برای خاتمی تدارک دیده بودن تا با اون طرز وقاحت بار باهاش برخورد کنن...
راستی، مگه ما الان کجاییم؟

من که عرض کردم در پست بنیاد باران که مردم شتر گاو پلنگ ایران احمدن نژاد از سرشان هم زیاد تر است. ما را چه به خاتمی؟
ما هم الان آقای جهانیم. معلوم نیست مگه؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد