ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 |
14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 |
21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 |
28 | 29 | 30 |
دفترهای گذشته موضوع بندی جدیدی است در این وبلاگ. با مناسبت و بی مناسبت پست های وبلاگ های گذشته است. دسترسی به آنها سخت شده -به همین دلیل است که حالا اینجا هستم- و برای گم نشدن در دنیای مجازی-واقعی یکی یکی آنها را در اینجا نقل می کنم. هرچند گم نمیشود.ولی در دسترس نبودن همانا گم شدن است. لینک این پست ها برای کسی ارسال نمی شود چرا که یکبار شده. اولین پست هم به یاد صادق هدایت است. از وبلاگ ترانه های شبانه.
عکس از سایت صادق هدایت است.
*****
انتشارات امیرکبیر قدیمها کتابهایی چاپ میکرد به نام کتابهای پرستو و یک سری از مشهورترینهایش کتابهای صادق هدایت بود.پشت این کتابها متن زیبایی بود که دو سه سطر آخرش اینست:
همیه امیدها و ناامیدیهای ما را شناخت و دفتری برای ما گشود که شاید وسیله تفال باشد. تفال برای اینکه ببینند ملتی چگونه میزیسته است.
با عکسی از یکی از نقاشیهای وی. پیوست همین پست.
غرض؟ : یار گرمابه و گلستانی می گوید:
با سلام و احترام
دوست عزیز شما می دانید که متن پشت کتاب های هدایت (سری پرستو) چه کسی نوشته است؟ این سوال را جستجو کردم و وبلاگ شما را پیدا کردم.
نه. متاسفام.
در مورد باز سازی ایران از روی آثار هدایت چه خوب گفتید
این را یکی از دوستان دانشمندم گفته.
یکبار دیگه یکجور دیگه فیلم لاست هایوی را ببینید. چرا؟ چون داستانش شبیه بوف کوره.
حتمن.
یه اسم دیگه انتخاب کنین... مثلا بازخوانی ترانه های شبانه. مثلا.
آره . این کارم خوبه. ممنون
ایده جالبیه. فقط کاش ایمیل بفرستین و بگین که پست جدید گذاشتین چون این نوشته ها ارزش چند بار خوندن رو دارن.
مگه توشون بنویسم تکراری.
راستی این ایده دفترهای گذشته خیلی کار خوبیه ها . منو یاد قصه های پدربزرگ برای نوه هاش میتدازه. انقده دلم میخواد پدربزرگ دار بشم :)
پادرا! پسرم. تو کی میخای یاد بگیری؟ آدم پدربزرگ بدست نمیآره . اونو از دست میده. مثل تو که داشتی ولی از دست دادیش. خودت میتونی یک روزی پدربزرگ بشی ولی این جوری که تو داری جلو میری -عین خودم- بچه ات وقتی بره مدرسه قسمش به ارواح خاک بابامه. پدربزرگ؟
تصور دوباره سازی ایران از رو نوشته های هدایت خودش یه کابوسه. شادروان فردوسی هم همین هدفو داشت ولی جدا هدایت برای ما ملموس تره.
فردوسی که به سهم خودش و شاید بگیم خیلی بیشتر از سهم خودش دم ادبیات این عربای شیر شتر و سوسمار خور را چید.
زشیر شتر خوردن و سوسمار
عرب را به جایی رسیده است کار
که تاج کیانی کند آرزو
تفو برتو ای چرخ گردون تفو