بعد از بیست و سه

بعد از بیست و سه

همان اوقاتی که تب داریم و به مهتاب بد می گوییم. همه مان.
بعد از بیست و سه

بعد از بیست و سه

همان اوقاتی که تب داریم و به مهتاب بد می گوییم. همه مان.

بر سر آنم

حضرت حافظ حدود بیش از هفت صد سال پیش، درست گفتم؟ بیش از هفت صد سال پیش در یکی از غزل های مبارکش فرموده اند:  

بر سر آنم که گر ز دست برآید 

دست به کاری زنم که غصه سر آید  

و ما اکنون در عصر حاضر کماکان این بیت را زمزمه می کنیم.  

این بیت را بیشتر اگر باز کنیم در می یابیم که، مشکل کجاست؟ 

انگار قبل از حضرت هم بوده است. چرا که این بیت یک "گر" دارد. گر، ینی اگر. 

انگار در این بیش از هفت صد سال پیش هم،  هیچ گرهی از کار ما گشوده می بنشده است. 

ینی کار ما از غصه سر نیامده است. 

بهتر نیست که برویم و کشک خود را بسابیم؟ 

ها؟ 

نظرات 12 + ارسال نظر
محبووب جمعه 27 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 03:10 http://mahboob-mahboob.blogsky.com

بربری ها به دستتان رسید؟ دادم پیک بیاورد البته اگه تا برسد پیش شما نخورده باشدشان!

ینی فریز نکردید؟ پس تا حالا خورده و تموم شده و یه آبم روش.
روی بسته نوشتید محتوی نان بربری؟
بهرحال ممنون. خیر ببینید. الاهی به این سوی چراغ هر چی از خدا بخواید بهتون بده.

فرناز چهارشنبه 25 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 00:37 http://farn-sighs.blogsky.com

دوست ندارم اما تما م حرفهای خانم فروزان را بشدت قبول دارم . با هیچکس کاری ندارم اما اعلام می کنم که من عین همان که او می گوید هستم و بشدت خسته ام از اینکه سعی کنم جور دیگری نگاه کنم به چیزی که نیست .

شما کاملن محق هستید همان گونه که خانم فروزان محق هستند که هر جوری که می خواهید فکر کنید.
بر منکرش نعلت.
بر کسانی که می خواهند بگویند همین است و جز این نیست نعلت.
من از نظر خودم فقط خواستم که تف سربالا نکرده باشم. اگر نه خودم هم خیلی مسیرم از شما جدا نیست.
هم شما و هم خانم فروزان را می بینم که حدود صد متر آن طرف طر دارید حرکت می کنید. آن هم در یک مسیر موازی با من و نه زاویه دار که فکر کنیم هر چه می گذرد فاصله مان بیشتر می شود.

فروزان سه‌شنبه 24 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 18:24

حال وحوصله کشک ساییدن هم نداریم
مشکل ما زمان نیست
مشکل ما ترس است
مردم ایران عادت کرده اند
یکی دیگه براشون کاری کنه
و ما بهش اعتنا نکنیم
وقتی کار ردیف شد
بیاییم وسط وحرف بزنیم که ما کاری کردیم و بالاخره از رشادتها
و همه افتخارات حرف بزنیم
درد ما تنبلی است
درد ما دنیای جبن وحسادت است
فکر می کنید
ما همون ایرانیهای عهد قدیمیم
نه به خدا
همه چیمون عوض شده
بنده خدا حافظم همینو گفته
گفته کاری کنید
و اینقده ترسو نباشید
چون اون موقع مغولها خون مردم را در شیشه کرده بودن
ما از همون موقع ترسو شدیم
می خوایم بچه مون بزرگ شه وشادیشو ببینیم
به خاطر همین می گیم
به تو چه!
اینو نگی ها
این کارو نکنی ها
این از ما
حالا بقیه هم همینن
مشکل از کشک نیست
مشکل از ترس و جبن ماست که موروثی شده!!

نگویید خانم فروزان
مردم ایران حاکمان اشغالگر عرب و مغول ایران را مجبور کردند که به پارسی سخن بگویند.
مردم ایران حاکمان مغول و عرب را ایرانی کردند. نه ایرانی که حتا از نظر مذهبی شیعه کردند.

سلطان محمدخدابنده بزرگترین سازه موجود در جهان را -در عصر خود- ساخت که بکند مقبره ی شهدای کربلا. و وقتی کارش به پایان رسید با لشکری به عراق رفت تا نبش قبر کند و شهدای کربلا را به ایران آورده و در گنبد سلطانیه دفن کند که خودش در میان راه مرد و برش گرداندند و در سلطانیه دفن کردند. و مقبره ی شهدای کربلا شد مقبره ی خودش. باور می کنید؟ یک حاکم مغول؟
ملت ایرن اولین انقلابیون دوران معاصر بودند که حاکمیت مشروطه را -در عصر خود-در کشور ایران بنا نهادند.
ملت ایران حاکمانی چون امیر انکیانو را در دامن خود پروراندند که سعدی که مدح هیچ حاکمی را نگفته بود، مدح او را بگفت.
ملت ایران یکی از اولین انقلابیون جهان بودند در سال1953 به جهان اعلام کردند که دیکتاتوری نمی خواهند.
ملت ایرن آخرین انقلاب کلاسیک تاریخ جهان را در سال 1979 رقم زدند.
این ها را دست کم نگیرید.
ملت ایران در سال 2009 به همه ی جهان اعلام کردند که مدنی ترین انسانهای تاریخ معاصرند. ملتی که فقط و فقط خواهان تغییر وضعیت خود به مدنی ترین شکل ممکنه هستند و این را فقط در دمکراسی ترین شکل ممکنه می خواهند. ینی از درون صندوق های رای در حاکمیتی که به شکلی در اداره ی جامعه غیر از آن ها فکر می کند.
تاریخ بر حقانیت ملت ایران قضاوت خواهد کرد.
چیزی که امروز شما در کشوری چون سوریه می بینید، ایرانی است در سال 1979 و به تاریخ خودمان ینی 1357 خورشیدی.
من نمی دانم شما چند سال دارید. ولی من به خوبی به یاد دارم که در سال 1979 یا همان 1357 روزی نبود که اخباری از شهادت ده ها تن از جانبازان ایران زمین بشنویم. از تهران و مشهد و زنجان و نجف آباد و تویسرکان و همدان و اهواز و ........... جانبازانی که خواهان برچیدن دیکتاتوری برخواسته از مشروطه ی حاکم بر ایران باشند.
کشورهای منطفه برای رسیدن به امروز ایران، راه درازی در پیش دارند.
....................
در این آخرین جمله ی من شک نکنید و ملت ایران را بزرگ بدارید.

حمید سه‌شنبه 24 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 03:21 http://shaiadkeaiande.blogfa.com

خب البته با امید به آینده کشک هایمان را می سابیم حداقل

خودش بالاخره کاری مثبت است. شکی در آن نیست.

رشاد دوشنبه 23 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 22:05

بخندید یا جدی بگیرید یا مسخره کنید، هر طور میلتان است، ولی از حدود دو ماه پیش تصمیم گرفتم «دست به کاری زنم که غصه سر آید» و شروع کردم و یک سال مهلت به خودم دادم. اگر از پسش بر نیایم دیگر همه چیز را ول میکنم و میروم کشکم را بسابم.

چه خوب.
نه می خندم و نه مسخره می کنم. کالمن هم جدی می گیرم.
تا باشد دست زدن به کاری باشد که غصه را به سر آورد.
من به شخصه امیدوارم که اصلن به کشک سابی نیفتی.

فلورا دوشنبه 23 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 14:24

دکتر مرتضی مردیها رو به گمانم میشناسید...آخرین مطلب صفحه ی فیس بوکشون همین موضوع رو باز کردن... بسیار خواندنی ست... نمیتونم اونچنان که باید، موضوع رو منتقل کنم اینجا، لینکش رو براتون میزارم
https://www.facebook.com/morteza.mardiha?ref=ts#!/morteza.mardiha/posts/250886528363634

ممنون.
میروم که بخوانم.

پروانه دوشنبه 23 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 10:44

سر آوردن غصه ها همیشه مایه پیشرفت بوده ولی باز غصه به یک شکل دیگه از یه جای دیگه سر در میاره.
مانند داستان آفرینش میماند.

اصلن آفرینش خودش غصه است.

فلورا دوشنبه 23 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 00:49

نیز حضرت میفرمایند:
دست از طلب ندارم تا کام من برآید
یا تن رسد به جانان، یا جان زتن برآید
بگشای تربتم را بعد از وفات و بنگر
کز آتش درونم دود از کفن برآید

"زین معما هیچ دانا در جهان آگاه نیست" قربان!!

زین معما هیچ دانا در جهان آگاه نیست
لیک کل ناگاهان همه آگه به اینند نیست؟

این نیست؟ در نیم بیت دوم در راستای تنگی قافیه به اینجا آمده. وگر نه بدون نیست؟ بیت دوم شعر کامل و تمام است. نیست؟

محبووب دوشنبه 23 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 00:42

دروووووووووووووووود

ناز نفس حافظ! مرحبا به تجزیه و تحلیل این بیت! گرچه نمیشه گفت که هیچ گرهی باز نشده. گره ها شاید باز شدن اما به سرعت جاشون و به یه گره دیگه دادن! غصه که تمام نمی شود! باید به جای تلاش برای تمام کردن غصه، میزان شادیهامان را زیادتر کنیم، تا این طرف به آن طرف بچربد و غصه از یادمان برود و جایش را شادی بگیرد. البته این یک فرضیه است و خود بنده در عمل نتوانستم دو روز متداوم اینطوری باشم که گفتم. خوش به حال آنهایی که می توانند! پس، نقدا بروم کشکم را بسابم. "ها؟"

بنده به شوخی معامله را فسخ کردم. هنوز هم سر حرفم هستم. میماند اینکه چطور بربری ها و پنیر را به دستتان برسانم؟؟!!

من فکر کنم اصلن خود کشک سابیدن می تواند خیلی تمرکز ذهن بدهد. چیزی است مانند شکستن قند. یکی از مشکلات بشر امروز این است که کشک راسابیده می خرند و قند را شکسته.
بعد می گویند این کار را برای این می کنیم و وقت نداریم.
بعدش اوقات اضافی را غصه می خورند.
پسر عجب کشفی کردم.
ها؟

فرمودید بربری ها؟ ینی بیشتر از یک عدد؟
آشنایی چیزی ندارید طرفای ما؟ یا پیکی، آژانسی، چیزی. می ترسم ماه مبارک تمام شود حسرت این روزه خواری به دل ما بماند.
تمام بشود که نمی توانیم روزه خواری بکنیم. مییییییییییرود تا سال دیگر.

فرناز دوشنبه 23 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 00:36 http://farn-sighs.blogsky.com

وای بر من . داشتم کشک می سابیدم فکر کردم به اینجا بیایم و چیزهای خوب ببینم . می بینم اینجا هم پر از واقعیت است و نه چیزهای خوب . برای واقعیت احترام زیادی قائلم .
می روم کشکم را بسابم .

خدمت خانم ساحل هم عرض کردم که اصلن کشک سابیدن کار خیلی مثبت و با ارزشی است. به ویژه در ماه مبارک.
بروید و به این کار مثبت خود برسید. تا افطار نشده.

ساحل دوشنبه 23 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 00:35 http://lizard0077.blogfa.com/

بریم کشک بسابیم. وختی کاری ازمون برنمیاد بریم کشک بسابیم، اصن من همین کشک سابیدنم ازم برنمیاد این روزا. هیچی اصن. ینی در این حد از خودم و دنیا ناامید شدم. هی می رم توی این سایتا، عکس این بچه های نیمه مدفون رو می بینم، هی این دست های بیرون مونده از خاک رو می بینم، هی آوار، آوار ... هی آوار ... هی تمام دنیا آوار می شه روی سرم.

خب این ها باید بشوند اننگیزه که شما بروید و خدمت به خلق کنید.
من ولی اصلن نمی دانم چرا کشک سابیدن ینی یک کار بد. یا بی ارزش. کشک را که از آش رشته مثلن بگیرید حال کل روزه داران ماه مبارک را می گیرید. این کم کاری است؟
.............
سانسور.

آرام یکشنبه 22 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 18:49 http://bahare2mehraban.blogfa.com/

سلام.
نکته جالبی بود, ولی فکر کنم بهتره که فکر کنیم اون "گر" ه احتمالش کم نیست و دستی به کاری بزنیم, هر چند کوچیک. واقعاً هم اثر داره ها. بهتر از کشک سابیدن نیست؟

شاید باشد ولی از زمان حافظ تا به حال که نبوده.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد