ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 |
14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 |
21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 |
28 | 29 | 30 |
برای اولین بار وجود "مخاطب" را ازمادرم یاد گرفتم که وقتی کاسه یا بشقابی (البت ازجنس چینی) میخرید با تلنگر به آن میزد. وقتی ازاو میپرسیدم: " چرا این کار را میکنی؟ " میگفت: "به تو میگوید که سالم است یا شکسته" و من در تعجب که مگر کاسه و بشقاب هم حرف میزنند؟ سالها گذشت که با تجربه آموختم که بله حتی اجسام بی جانی مثل کاسه بشقاب هم از خود واکنش نشان میدهند. آیا از این قضیهی ساده نمیتوان نتیجه گرفت که شان آدمهائی که با پدیدهای روبرو میشوند و کر و کور و لال باقی میمانند ازکاسه بشقاب هم کمتر است؟
داستان گِلهی غم انگیز صادق هدایت را بیاد میآورم که با اندوه گفته بود: "هرچه مینویسم یا نمیخانند که به درک! یامیخانند ونمیفهمند که آنهم به درک! ولی آنها هم که میخانند و میفهمند هم خفقان میگیرند!"
آدمی برکهی کوچکی است که براساس صیانت ذات برای اینکه نخشکد میکوشد از باریکترین راهها و بیراههها خود را به دریای لایزال مردم برساند. لازم نیست ازثروت بیکرانی برخوردار بود تا اینکه نسبت به هم بی تفاوت نباشیم و همدیگر را ببینیم و نسبت به نیک و بد یکدیگر از خود واکنش نشان دهیم. شکوه و جلال دریا هم از دست در دست هم گذاشتن همین خُردک چشمهها و رودها و برکهها حاصل میشود. که اگر به هم نپیوندند جای دریا را کویرسوزانی خواهد گرفت که بی شباهت به جهنم نیست.
ابوغریب بخارایی
این بی واکنشی بیشتر آدما ، در وجودم یک گلوله عقده شده.
آنهایی هم که واکنش نشان میدهند اگر غریبه باشند کلماتی از این قبیل دارند:
خیلی حال کردیم.
با تبادل لینک موافقی.
با حال بود.
من آپم بهم سربزن.
.....
آخ از سکوت همدلان نگو که تنها رنج دنیا همینه ! ولی من سکوت نخواهم کرد. حالا ببین !
تو تا حالاشم سکوت نکرده ای. دیده ایم.
خیلی ها که از صفحه آدم می گذرن یه یادداشتی کامنتی چیزی می ذارن که خب به متن مربوطه. اما آدم وقتی لجش می گیره که می بینه از ۷-۸ تا کامنتی که هست، ۴-۵ تاش از این هاییه که کپی پیست شده: وبلاگ جالبی داری، دوست داشتی به من هم سر بزن... با تبادل لینک چطوری؟... من آپم بیا منتظرم...!
یا اینکه:
خدایش حال کردیم. صفاتو. بهت نمیاد اینقدر باحال باشی. حالا. آره؟
یک جمله هم از آوینی تو اتوبان شیخ فضل ا... : انسان در چه غفلتی می زید گر روشن گردد ظلمات قیامت است.
متن جالبی بود. مثل همیشه و همه کارها اولش فکر میکنی چقدر سخته که از کاسه و بشقاب شما کمتر نبود. ولی بعدش که یه ذره سعی کنی میبینی یه کم همت میخاد. خدا به هممون این یه ذره همت را بده که بی تفاوت نگذریم. یه کم فکر و بعدش انجام عملی که فکر میکنیم درسته.
بحث جالبیه . تو دنیایی که به قول شما اشیا هم از خودشون عکس العمل نشون میدین وقتی میبینی که آدما بی تفاوت شدن و هیچ احساسی از خودشون نشون نمیدن بی انگیزه میشی .
چقدر من صادق هدایت رو دوست دارم و چقدر حس تنهایشو درک می کنم در نقل قولی که ازش گذاشتی