بعد از بیست و سه

بعد از بیست و سه

همان اوقاتی که تب داریم و به مهتاب بد می گوییم. همه مان.
بعد از بیست و سه

بعد از بیست و سه

همان اوقاتی که تب داریم و به مهتاب بد می گوییم. همه مان.

سیف فرغانی

هر آنچه که در این یادداشت می خوانید درست یا غلط از اینترنت گرفته شده است. مگر آن چه که خودم خوانده ام. مشهورترین قطعه ی او را.


مولانا سِیف‌ُالدّین ابوالمَحامِد محمّد فَرغانی از شاعران ایرانی قرن هفتم و هشتم خورشیدی بود، وی اصلاً ازفرغانه ی ماورای نهر بود که در دورهٔ سلطهٔ ی ایلخانان و مغولان در آسیای صغیر می‌زیست. وی در حالی که نزدیک به هشتاد سال داشت در سال ۷۴۹ خورشیدی وفات یافت.


غزل‌های سیف بیشترشان موعظه‌ها و انتقادهای اجتماعی و بیان حقیقت‌های عرفانی‌است و به شاعران دیگر نیز سفارش می‌کند که از مدیحه‌گویی پرهیز کنند و قناعت پیشه کنند یا طبع خود را به غزل‌گویی و ستایش معشوق و یا وعظ و اندرز بگمارند.

بیان نقیصه‌های اجتماعی و برشمردن زشتی‌ها و پلیدی‌های طبقهٔ فاسد جامعه، در اشعار سیف دیده می‌شود. این نقدهای صریح و جدّی، خالی از هزل و مطایبه‌ است. سیف فرغانی مسلمان و از اهل سنت بود و در فقه، مذهب حنفی داشت. در عین حال از قدیم‌ترین سخنورانی‌است که در مرثیهٔ شهیدان کربلا شعر گفته‌است. این قصیده، یکی از معروف‌ترین واکنش‌های اجتماعی اوست که در زمان حمله‌ی مغول‌ها به ایران سروده شده است.

هم مرگ بر جهان شما نیز بگذرد
هم رونق زمان شما نیز بگذرد
وین بوِم محنت از پی آن تا کند خراب
بر دولت آشیان شما نیز بگذرد
باد خزان نکبت ایّام ناگهان
برباغ و بوستان شمانیز بگذرد
آب اجل که هست گلوگیر خاص و عام
برحلق و بردهانِ شمانیز بگذرد
ای تیغتان چو نیزه برای ستم دراز
این تیزی سنان شما نیز بگذرد
چون داد عادلان به جهان در بقا نکرد
بیداد ظالمان شما نیز بگذرد
در مملکت چو غُرّش شیران گذشت و رفت
این عوعو سگان شما نیز بگذرد
آن کس که اسب داشت غُبارش فرونشست
گرد سُم خران شما نیز بگذرد
بادی که در زمانه بسی شمع ها بکُشت
هم بر چراغدان شما نیز بگذرد
زین کاروان سرای بسی کاروان گذشت
ناچار کاروان شما نیز بگذرد
ای مُفتخر به طالعِ مسعود خویشتن
تاثیر اختران شما نیز بگذرد
این نوبت از کسان به شماناکسان رسید
نوبت ز ناکسان شما نیز بگذرد
بیش از دو روز بود از آن دگر کسان
بعداز دوروزاز آن شمانیز بگذرد
بر تیر جورتان ز تحمّل سپر کنیم
تا سختیِ کمان شما نیز بگذرد
در باغ دولت دگران بود مدّتی
این گُل، ز گُلستان شما نیز بگذرد
آبیست ایستاده دراین خانه مال وجاه
این آب ناروان شما نیز بگذرد
ای تو رمه سپُرده به چوپان گرگ طبع
این گُرگیِ شبان شما نیز بگذرد
پیل فنا که شاه بقا مات حُکم اوست
هم بر پیادگان شما نیز بگذرد
ای دوستان خواهم که به نیکی دُعای سیف
یک روز بر زبان شما نیز بگذرد

این قطعه را در ....... اینجا...... بشنوید.


نظرات 7 + ارسال نظر
مجتبی کریمی چهارشنبه 23 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 15:38 http://mojtaba-karimi.blogfa.com/

وقتی توی شعر الف و نون وی و نون و.... که نشانه های جمع هستند و متعلق به خود کلمه نیستند (به عبارتی قافیه نیستند) به کلمه اضافه میشه و به عنوان قافیه از کلمه استفاده میشه به این جور قوافی میگن قوافی شایگان
که البته در گذشته به نوعی نشانه ضعف شاعر در قافیه پردازی بوده. حتی توی قصیده های بلند هم با اکراه اگر 2 قافیه ی شایگان پیا میکردی بیشتر از این نمیتونست قابل قبول باشه
در این شعر هم کلماتی مثل: (ظالمان، سگان، خران، اختران، ناکسان،پیادگان) که دارای الف و نون جمع هستند با کمان و آشیان و زمان و ... هم قافیه شدند که این در کل اشتباهه.
----------------------------
[ ی َ / ی ِ ی ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) قافیه ای که مشتمل باشد بر ایطای جلی که حرف زائد را با اصلی قافیه گردانند چنانکه دلیران و مردمان را با جان و زمان یا آهنین و رنگین را با نسرین و چین یا خندان و گریان را با کمان و مکان یا خوردن و خفتن را با گلشن و سوسن قافیه آرند و شایگان در فارسی کاری که بحکم حاکم کنند بی مزد و منت و بهندی بیگار گویند چون کار بیگار زشت و خراب باشد همچنین این قسم قوافی نیز بسبب بی اهتمامی و زشتی به آن کار شباهت دارد لهذا این را نیز شایگان نام نهادند. (آنندراج ) (غیاث ). آن قسم از پس آوند که در آن حرف زائد را با حرف اصلی قافیه کنندمانند دلیران با جان و رنگین با نسرین و خفتن با گلشن و جز آن . (ناظم الاطباء). و رجوع به شایگان شود.
لغت نامه دهخدا
ببخشید آقا محسن که پر چونگی کردم
و ببخشید آقا محسن که دیر پر چونگی کردم

خیلی ممنونم. من اصلن این ها را نمی دانستم. دیر و زودش اشکالی نداشت همین که نوشتید بزرگواری کردید.
حالا باید برم وخودم مثال هایی از این دست پیدا کنم.

مجتبی کریمی یکشنبه 6 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 09:55 http://mojtaba-karimi.blogfa.com/

درود بر آقا محسن عزیز
مرسی
انتخابت واقعا زیباست
با اینکه قافیه ی شایگان زیاد داره اما شاهکاره
و آدم دوست نداره هیچ جاش عوض میشد.
مرسی

ممنون.
من منظور شما رو از قافیه ی شایگان نمی فهمم. ممکنه توضیح بدید؟

اقای صورتی پنج‌شنبه 20 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 23:34

این عکس گوشه شما هستید ایا؟!
بسیار بسیار ترسیدیم
از شما میخواهیم اگر صلاح میدانید بیایید و عضو جنبش شنگولان شوید
باشد ک از شما استفاده ببریم

خب خودمم. ولی فکر نمی کردم ترسناک باشم.
:)
از لطفت ممنونم. فعلن که دچار تعدد وبلاق شده ام و نای فعالیت بیشتر ندارم.
:)

نیره پنج‌شنبه 20 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 21:09 http://bahareman.blogsky.com/

درووود بعد از هزار سال
من این آقای سیف جان غمناک را نمی شناختم... مرسی
شعرش هم غم آلود بود
مدتی است آلرژی پیدا کردم به هر چی شعر قرن 5 و 6 و فضای قناعت و بریدن از دنیا و دلزدگی و رهبانگی و ...
چسبیدم به دنیا ... هویجور...

من هم نمی شناختم. به نظر من اگر تنها همین شعر را سرود باشد هم برای همیشه در تاریخ ادبیات پارسی نامش جاودانه است.
این چسبیدن به دنیا هم خوبست. چرا که آن دنیا را کسی ندیده. بعد از صد و بیست سال از حالا به بعد اگر به دیار باقی شتافتید، تازه باید چرت بزنید تا روز رستاخیر که می گویند شونصد میلیون و نود وهشتادهزار سال بعد است.
البته به فتوای من به بهشت می روید. شک نکنید.
در بهشت می بینمتان.
آدرس من این است.
بولوار پردیس. خیابان بیست و سه. بن بست محسن. ته بن بست. شماره بیست و سه. طبقه ی یکصد و بیست و سه. واحد یک.
قبل از آمدن زنگ بزنید. لطفن. باید حوری های پیرامونم را دو در کنم. :)

اقای صورتی سه‌شنبه 18 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 13:14 http://normandy.blogfa.com

سلام
با اولین پست جدی وبلاگ خود ب روز هستم
خوشحال میشم تشریف بیارین
حتما بیایا
نظرت خیلی برام مهمه

چشم.

فروزان سه‌شنبه 18 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 11:05

پس با این حساب روش گاندی رو در پیش می خواهید بگیرید
می دونید
اون هم روشی است
ولی در ایران که خون همه داره می جوشه از رگ گردنشون میزنه بیرون
عملی نیست
گرچه یادمون دادن دهنمونو ببندیم
اونقدر شاکیم که مزه کردن حرفامم یادم رفته

این که رگ گردن ملت میزنه بیرون باعث نمیشه که منم همراهی شون کنم. من کاری که به نظرم درسته می کنم. ذهنم رو هم نمی بندم. کی بود یک جمله ی مشهوری گفت که:
من می اندیشم پس من هستم؟
حالا فحش نده خب. :)

اقای صورتی دوشنبه 17 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 14:50 http://normandy.blogfa.com

سلام بر اقا محسن سکولار
استفاده کردیم
خیلی از این شاعر اطلاع خاصی ندارم ولی خوب الان توی گوگل سرچ کردیم و چیزهای متوجه شدیم
راستی این شعر خیلی عالی بود

درود بر آقای صورتی
این سیف را راستش خود ما هم نمی شناختیم. با این شعرش با او آشنا شدیم که همین شعرش هم ز گلستان جهان ما را بس.
:)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد