بعد از بیست و سه

بعد از بیست و سه

همان اوقاتی که تب داریم و به مهتاب بد می گوییم. همه مان.
بعد از بیست و سه

بعد از بیست و سه

همان اوقاتی که تب داریم و به مهتاب بد می گوییم. همه مان.

قمه


تا کمر در صندوق زباله خم شده بود. داشت دلم برایش می سوخت که یکی دیگر هم به او پیوست. داشت برای این یکی دلم بیشتر می سوخت که اولی سرش را از صندوق بیرون آورد و دستش به کمرش رفت و قمه ای بیرون کشید و فریاد زد:

بزن به چاک بچه .... اگر نه این قمه رو تا دسته فرو می کنم توی .... این صندوق مال منه. افتاد؟

او هم بی هیچ حرف و حدیثی زد به چاک. قمه غلاف شد و کار ادامه یافت. فکر می کردم به قول ختان صندوق های زبال مال گربه هاست و از آنها به فرزندانشان به ارث می رسد.

یاد قمه کش های شهری افتادم که دیگر خیلی از آن دورم. وقتی قمه را بر سر می زدند در روز عاشورا و شاخسین می گفتند. شاخسینی که بعد ها فهمیدم ینی شاه حسین.

شاید این هم یکی از کسانی است که روز عاشورا قمه بر سر می زند و شاخسین می گوید.

نظرات 12 + ارسال نظر
رضا یکشنبه 12 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 22:34 http://screedwall.blogsky.com/

این قمه زنها که آبروی هرچی آدمه بردن.. کاش حداقل با اعتقاد بزنن.. خودنمایی همش

این مراسم عاشورا غریب تر از شاخسین شما ندارد

فک نکنم این قمه زنی رو خونده باشی. تمام داستان مستنده:
http://after23.blogsky.com/1386/06/04/post-28/

نیره جمعه 10 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 23:29 http://bahareman.blogsky.com/

ای پاسخ دهنده ی وزین...!
من در انبوهی از خجالت فرو رفته ام...

هیهات من الذله.

نیره جمعه 10 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 22:51 http://bahareman.blogsky.com/

راستی یادتون میاد چند سال پیش با هم از مشهد راه افتادیم رفتیم بوشهر... من پشت فرمون بودم، بی انصافی کردین هر وقت خسته بودم می خواستم بگم بیا جاها عوض یکم شما فرمون رو دست بگیر هی خدتو می زدی به خواب...؟! یادتونه سر هر پیچ و گردنه و گذری من راهنما می زدم، هز اعتراض می کردین چه خبرته؟ بی خیال1 راهنما واسه چی؟ واسه کی؟! آره؟!

پسر چه خوب یادته. الله و اکبر. من خیلی نامرد بودم در آن سفر. بعدها خیلی به آن سفر فکر کردم ولی نمی دانستم که چرا فرمان را از دست شما در نمی آوردم. راستش را بخواهید شما را بهتر از خودم می دیدم در رانندگی .در عمر پر بارم کس را چون شما با چنان دست به فرمانی ندیدم. مرا ببخشید که در ان سفر طولانی به شما کمک نکردم. و سالهاست که از این بی مبالاتی خودم، خود را سرزنش می کنم. ای راننده ی همیشه سبز........

نیره جمعه 10 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 20:43 http://bahareman.blogsky.com/

می گم... محسن گرامی!
من رو که رسمن آب کردید... ذوب کردید... اصلن دیگه نیستم... تمام شدم رفت...

من به عمر جد و آبادم بخندم که بخواهم کسی را آب کنم و تمامش کنم ک اصلن دیگر نباشد. من یک قطعه از ساقه ی گندمی که یک کشاورزی در ناکجا آبادترین نقطه ی ایران که می د ِ رَ و َد هم نیستم.
و ای کاش بودم.............

فرانک پنج‌شنبه 9 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 16:09

اولین بار که مراسم قمه زنی را دیدم از آن متنفر شدم بعدها هم قمه کشی یکی از همسایه ها را دیدم و مدام بین این و آن دنبال ارتباط می گشتم . بعدها که بزرگتر شدم در همه ی این ها مازوخیسم و سادیسم و خشونت و حقارت دیدم و چه چیزها هم که هنوز ندیدم. حالا این قمه زنی به هر بهانه ای که می خواهد باشد کریه است.

نیره چهارشنبه 8 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 15:15 http://bahareman.blogsky.com/

آقای مهران!
به به چه خوب که شما غیب گویی هم می کنید!!! آن هم بی تردید!!!
عیب نداره شما منو مقصر بدون... اونایی که به چشم ظاهر دیدن و نه مثل شما با چشم دلشون، نظر دیگری دارن!...
حالامهم نیست ولش کنید...
شما خوبی؟

پاسخی بر این قامنت وزین:
آقای مهران، با شناختی که من از رانندگی خانم نیره دارم -البته با چشم دل- عرض کنم که حق با ایشان است.
ایشان یک راننده ی کاملن سبز هستند. بی برو برگرد.
شک ندارم. شک نکنید.

اقای صورتی سه‌شنبه 7 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 19:41 http://normandy.blogfa.com

رود بر شما و درود بر قلم شما
خیلی خوشمان امد از لحن بیان شما
خوشحال میشم بزروگوار ب وب ما هم سر بزنید
مشتاقانه منتظر نظر شما هستم
راستی شما رو لینک کردم
تمایل داشتین لینک کنین

ممنون.
هر کس ما را لینک کند، چشممان کور که ما هم لینکش می کنیم.
به شما سر می زنم.

آرام دوشنبه 6 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 23:59 http://bahare2mehraban.blogfa.com/

چی بگم والا. هیشکی از گشتن نو صندوق زباله و اینکه "صندوق زباله" مال و اموالش تو این دنیا باشه خوشش نمیاد

بهرحال هست.

مهران دوشنبه 6 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 09:19

خانم نیره !

شما بی تردید در رانندگی مقصری . یعنی من تا حالا راننده خانم ندیدم درست رانندگی کنه .
ببخشید مربوط به پست قبل بود که چون دیر رسیدم مجبور شدم اینجا بنویسم تا ببینید.

حالا هر چند به من ربطی نداره ولی بنویسم که من خانم های زیادی را دیده ام که درست رانندگی می کنند.

فلورا یکشنبه 5 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 23:42

ظرف آشغالهای شهرداری مامن و محمل خوبی برای جاسازی مواد مخدر هم شدن!
اون قمه دارهاش این کاره ن! پول جنش رو دادن گاهی یکی زرنگی میکنه برش میداره ازونجاییکه جنش سند خورده نیست طرف متضرر میشه!

چقدر حالم بد شد به این موجودات فکر کردم... هرچند از سیاستمدارها بدتر نیستن

شاید. شاید این یکی از اون نوع بود. ولی دومی به نظر نمی اومد دنبال جنش اومده باشه. هر چند اولی هم.

نیره یکشنبه 5 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 14:54 http://bahareman.blogsky.com/

خیلی تص.یر بدیه
از این جور حرکات و رفتارها متنفرم...!

ینی از این فداکاری در راه امام حسین متنفرید؟
استغفار کنید.

بیتا شنبه 4 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 21:16

قمه
ق
م
ه
من هم نگاهت را هر روز و هنوز بر تن کشیده ام
غلافش نکن

غلاف شد. تا عاشورا.
مگر این که سر از صندوق زباله بر نگیری.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد