بعد از بیست و سه

همان اوقاتی که تب داریم و به مهتاب بد می گوییم. همه مان.

بعد از بیست و سه

همان اوقاتی که تب داریم و به مهتاب بد می گوییم. همه مان.

شاهین نجفی

با این که دین و ایمان درست و حسابی ندارم، ولی این دلیلی نمی شود که این جا اعلام نکنم که من دیگر به ترانه های شاهین نجفی گوش نمی کنم.

ترسیدم بمیرم و فراموش کرده باشم که این را در این وبلاق وزین اعلام کنم.

محسن مهدی بهشت شنبه 20 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 18:21

نظرات 12 + ارسال نظر

صادق دوشنبه 9 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 11:23

حسام جان، به نگر من،تمثیلی که ارائه کردید قابل پذیرش نیست چرا که اندیشه و عقاید اکتسابی هستند و مثل نژاد و رنگ پوست و ... انتسابی نیستند! به سخره گرفتن صفات انتسابی، غیر انسانیست، چون اون ها هیچ اختیاری از این جهت نداشتن! اما به سخره گرفتن خرافات و زدودن تقدس ساختگی از این بت ها که حتی توانایی دفاع از خودشون رو هم ندارن (تخریب مقبره) و آلتی شدن برای استحمار و استثمار انسان ها، چندان مذموم نیست! هم اکنون در بسیاری کشورهای با اکثریت مسیحی، گروه های موسیقی مختلفی وچود داره که بدترین رفتارها رو با مقدسات اکثریت انجام میدن،کسی هم فتوای ترورشون نمیده ...

حسام دوشنبه 29 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 21:35 http://hessamm.blogsky.com

اصلا به دین و ایمون داشتن نیست. مهم توهینیه که به گروهی از مردم - حالا با هر اعتقادی که دارن و براشون محترمه و کم هم نیستن - شده. جالبه خیلی ها که مدعی آزادی و حقوق بشر و دموکراسی هستن به آهنگش گوش می دن و طرفداریشو می کنن. اما همین ها اگه مثلا یکی بیاد همچین آهنگی رو برای ترک ها بخونه دادشون میره هوا و تظاهرات راه می ندازن که آی به ما توهین شده!

منم برای اون بخش از آهنگش نوشتم اینو.
خیلی آدمایی که من دوستشون دارم و الان بعضن به خاطر من توی زندان هستن باورهای مذهبی دارند. اونا اگه به باورهاشون توهین بشه خب من اذیت میشم.
این آقا آیا میتونه در جایی که زندگی میکنه -نمی دونم کجاست- بر خلاف اعتقادات مردم اونجا آهنگ بخونه؟
اون بخش ترکی اش رو هم شدیدن باهات موافقم.

آروین سه‌شنبه 23 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 22:26

ببخشید این عبارات مفهوم نیست
مگر بی دین و ایمان ها اعلام می کنند به شاهین گوش نمی دهند که شما به عنوان یکی از آنها دلیلی نمی بینید اعلام کنید که البته کردید!

منظورم اینه که، بی دین و ایمان ها گوش می دهند. خوششونم میاد.
درست نتونستم یگم؟

تازه فهمیدم. من به جای نکنم گفته ام کنم.
مرسی.
افتاد.
درستش کردم.

فلورا سه‌شنبه 23 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 22:11

چیز زیادی رو از دست نمیدین... من هم تا حالا به آهنگ هاش گوش ندادم خودم هم نمیدونم چرا...حتی نمیدونم چرا کنجکاو هم نشدم که بدونم این نعره ی آخرش چی بوده... یادمه زمانی که ماجرای کتاب "آیات شیطانی" پیش اومده بود با اینکه نوجوان بودم اما در پوست نمیگنجیدم... تا اینکه نقد کتابش رو اون سالها و خود کتابش رو این سالها خوندم!

یکی دوتایی خوب خوند.
اون کتابم من نخوندم.

آرمین دوشنبه 22 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 22:18 http://nagoftehaa.ir

منظورتان را خوب فهمیدم. شاید اگه 50تا کتاب معرفی میکردید به اندازه این روشنم نمیکرد. البته 100سال تنهاییو یکمشو خوندم بهم نچسبید. خیلی گشتم تا پیداش کردم ولی بعد که خوندم بهم نچسبید. من تو رمان خیلی بد سلیقه م. بیشتر رمانایی که خوندم همه نصفه نصفه بودن( به خاطر لطافت بیش از حدشون ).
ولی آگاتا کریستی. با اینکه یه نویسنده زن بود نوشته هاش خیلی مردونه بود. خیلی باهاش حال میکردم اصلا یه چیزی میگم یه چیزی میشنوید. متاسفانه کتاباش بد گیر میاد

خب خیلی خوبه.

صدسال تنهایی رو باید بزرگتر بشی تا خوشت بیاد. هرچند ممکنه هیچ وقت سراغش نری. ولی بالای سی سعی کن بازم بخونیش. پشت جلدش یک جمله ی خیلی درستی هست که میگه:
همه برخیزیم و به آخرین رمان کلاسیک تاریخ سلام کنیم.
یا چیزی شبیه این.

نگار دوشنبه 22 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 11:47 http:// chekehjohar.blogfa.com/

سلام
اگر وقت کنید صحبتهای لزلی هازلتون یهودی را گوش کنید بعد صد در صد دین وایمان درست وحسابی پیدا میکنید کر چند حتما الان هم دارید و شکست نفسی میکنید

من لزلی هازلتون یهودی را نمی شناسم. البته شک دارم که این آدم بتواند دین و ایمان مرا از این که هست بیش تر بکند. چرایش را نمی دانم.

ممنون از نوشابه ای که در آخر کامنتان برایم باز کردید.

آروین دوشنبه 22 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 02:09

منظورتون اینه که:
با این که دین و ایمان درست و حسابی ندارم، ولی این دلیلی نمی شود که این جا اعلام "نکنم" که من دیگر به ترانه های شاهین نجفی گوش نمی کنم.

نه دیگه آروین. قرار نشد که متن یادداشت وبلاق وزین منو تحریف کنی و بر سبیل خود بروی. من منظورم اینه که:
با این که دین و ایمان درست و حسابی ندارم، ولی این دلیلی نمی شود که این جا اعلام کنم که من دیگر به ترانه های شاهین نجفی گوش نمی کنم.
ترسیدم بمیرم و فراموش کرده باشم که این را در این وبلاق وزین اعلام کنم.

آرمین یکشنبه 21 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 21:46 http://nagoftehaa.ir

ما مخلص شماییم.
حالا برای اینکه به ما بدهکار نباشید یه رمان مردونه کت و کلفت معرفی کنید که ما تو دوران آموزشی بخونیم. تاکید میکنم مردونه باشه

توی دوران آموزشی از صب تا شب اونقدر تو رو میدوونن که شب ساعت نه خسته و کوفته عین یه تیکه گوشت میفتی توی تخت و میخوابی. حالا اگرم نه و تو خیلی قوی هستی بگم که:
من از رمان هایی که خوندی خبر ندارم. ولی
پیشنهاد اول من صد سال تنهایی گابریل گارسیا مارکزه. نسخه ی بی سانسور و البته زیراکسی رمان اصلی. اگر هم در دسترس نیست همان نسخه ی سانسوری. دو سه جاشو به سلیقه ی خودشو سانسور کردن که از پایین تنه حرف می زنه. ولی حرف اول و آخر من این که:
سربازی بهترین دورانیه که می تونی کنابهایی بخونی که نه تنها بعدها نخواهی خوند، بلکه به عمر جد و آباد کسانی که زوم کردن روی تو نرسه که چرا داری اینارو میخونی. ولی بخون. بخون که از تاریخ ادبیات ایران اگر آگاه نیستی آگاه بشی.
به قول گل آقا هیچ استبعادی ندارد که تو مثلن تاریخ طبری بخوی. قابوس نامه ی عنصر المعالی کیکاووس ابن قابوس ابن وشمگیر بخونی. کلیات سعدی بخونی، غزلیات شمس بخونی، شاهنامه بخونی -البته شاهنامه از همه ی اینا سخت تره- میدونی چی میگم؟ چیزی بخون که بعد از سربازی نمی خونی. این هایی که برای تو نوشتم البته غیر از صدسال تنهایی ، کتابهایی هست که خودم در دوران سربازی خوندم. بعدها هم هیچ وقت به شکل جدی سراغشون نرفتم. غیر از شاهنامه البته که الان و این روزا هفته ای یک بند از بندهاشو دارم میخونم و ضفت میکنم.
جواب این کامنتو بده تا وقت هست. ایشاللا بازم اگه بتونم کمکت کنم.
ولی کل قضیه اینه که کتابی رو نخون که دوسال بعد هم بتونی بخونی.
می فهمیم منظورمو؟

آرمین یکشنبه 21 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 11:14 http://nagoftehaa.ir

http://www.wikiseda.biz/play.php?id=999&bitrate=default
آهنگ پیاده میشم از "یاس"