بعد از بیست و سه

بعد از بیست و سه

همان اوقاتی که تب داریم و به مهتاب بد می گوییم. همه مان.
بعد از بیست و سه

بعد از بیست و سه

همان اوقاتی که تب داریم و به مهتاب بد می گوییم. همه مان.

خاموشی ایرانی ترین صدای ایران

محمد نوری - ایرانی ترین صدای ایران 

محمد نوری

ایرانی ترین صدای ایران، خاموش شد

۱۳۰۸-۱۳۸۹

ای ایران، ایران


در روح و جان من

می مانی ای وطن

به زیر پا فتد آن دلی

که بهر تو نلرزد

شرح این عاشقی

ننشیند در سخن

که بهر عشق والای تو

همه جهان نیرزد

ای ایران، ایران

دور از دامان پاکت دست دگران

بد گهران

ای عشق سوزان

ای شیرین ترین رویای من

تو بمان

در دل و جان

ای ایران، ایران

گلزار سبزت دور از تاراج زمان، جور زمان

ای مهر رخشان

ای روشن گر رویای من به جهان

تو بمان

سبزی صد چمن

سرخی خون من

سپیدی طلوع سحر

به پرچمت نشسته

شرح این عاشقی

ننشیند در سخن

بمان

که تا ابد

هستیم، به هستی تو بسته

***

آهنگ را از اینجا دانلود کرده و بشنوید.

اگر این آهنگ، حس میهن دوستی را در شما زنده نکند، و اشکی در چشم های شما نیاورد، شما را ایرانی نمی دانیم. مگر از ایرانی بودن خودتان شرم داشته باشید. نگویید نه.  چه دوست داشته باشید و چه دوست نداشته باشید، در زمان ساسانیان ایران دو دستی تقدیم اعراب بدوی و بیابانی شد. اعرابی که بعدها به آن ها گفتیم سوسمار خور. آنها درست است که سوسمار خور بودند ولی شاهان ساسانی همراه مغ های زرتشی آن چنان دین را با سیاست درهم آمیخته بودند و آن چنان خون ملت را در شیشه کرده بودند که  آنچه که نباید می شد، شد. آن چنان که دیدیم. بعد ها و با گذر زمان تاریخ را فراموش کردیم. بیم آن داریم که این کار تکرار شود. و مباد.

البته تنها این مورد نبود که تسلیم شدیم. زمان مغول ها هم بود. و نیز افغان ها  و رومی  ها و یونانیان و روس ها و اینگیلیسیای خبیث و .... اینا. به هر حال خواستیم که یادآوری کرده باشیم که ایران همیشه ایران بوده، هست، و خواهد بود. لطفن کلاس نگذارید که نه. ما جهان وطنیم. و نیز کسانی که از ایران فقط این را به یاد دارند که ما  فلان بودیم و ما بهمان بودیم. ما کوروش داریم. اولین منشور حقوق بشر مال ماست. ما ملت هفت هزار ساله ایم ما ...... -خودسانسوری- ... و اینا. همین است که گفتیم. تاریخ را بخوانید.

اعراب سوسمار خور و مغول ها و ... گناهی نداشتند. دنبال بازار و مال و منال می گشتند.  زورشان هم  به ما رسید. ما هم به دلایلی که در یک مورد اعراب به آن اشاره کردیم کم آوردیم و باختیم.

بهرحال، فرق ما -نویسنده- با کسانی که بیشتر به ایران باستان می بالند تا ایران کنونی که با چنگ و دندان برای حفظ هویت خود می جنگد، همین است که ما باور داریم که میهنی داریم به نام ایران، ولی آن ها باور ندارند و سرزمین رویاهایشان را در جای دیگری در جهان می جویند. در سرزمین هایی که بسیاری از چیزهایی که دارند را از  خود ما  گرفتند و حالا دارند با آن به خودمان  پز می دهند. مانند آیین مهر و صلیب و ........ البته این  ها علاوه بر آن که ادامه همان حملات نظامی گذشته است، به گونه ای هم جنگی روانی است در این زمینه که ما عقب مانده ایم و بدبخت و بیچاره و فلک زده و ..... بماند.



تصویری از فرشته مرگ

در فیلم خوب عشق و مرگ

ساخته وودی آلن. بر مبنای رومان جنگ و صلح لئو تولستوی


دو کلمه هم به ملک الموت یا همان عزراییل یا همان فرشته مرگ بگویم که آخرین شاهکاراین حضرت یعنی خاموش کردن صدای محمد نوری، انگیزه نوشتن یادداشت بالا شد:

آقا! نوکرتم، با وفا، با مرام، قربون اون داست برم که به جای درو کردن گندم، سر مردم رو درو می کنه، پارسی بلدی یا نه؟

آقا درهمه. سوا نکن. صاب مغازه باهامون دعوا می کنه. فک می کنه پسر خالمی. اون داستم یه کم بگیر اون ور تر گردن خودمو نزنی یهو. حالا اگه در مورد خودم بی خیال می شدی باز یه چیزی.

نظرات 12 + ارسال نظر
پادرا شنبه 23 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 06:36 http://padra.blogsky.com/

من از درگذشت استاد نوری زیاد ناراحت نشدم چون
اول اینکه همه باید بمیرند
دوم اینکه نوبت ایشون خیلی وقت بود رسیده بود
سوم اینکه تا زمانی که سایه این اساتید رو سر ما باشه هنرمند جدید بوجود نمیاد
چهارم اینکه اگه سبک ایشون با اقبال ایرانی ها مواجه میشد مثل ابی و داریوش تا حالا چندین خواننده مشابه پیدا میکرد و این نشون میده مردم ما هنوز این نوع موسیقی رو نمیپسندند
پنچم اینکه من برخلاف صحبت کردن و رفتار موقر ایشون اصلا از صداشون لذت نمیبرم
ششم اینکه احساس سرزمین داشتن رو دوست دارم و باهاتون در این زمینه بسیار موافقم .... با نوری بی نوری ایران پابرجاست

به. چه خوب که یادی از ما کردی؟ اینترنت اکسپلوررت مشکل داشت و آدرسو عوضی اومد؟
مساله اینه که منظور من این بوده که نوبت خیلیا رسیده که نمیمیرن. از اول عید امسال تا حالا شاید بیشتر از ده نفر هنرمند مردن ولی دریغ از یک غیر هنرمند.
باقی نظراتتم که شخصیه و برای خودت محترم.
بگذریم از اینکه تا اینا زنده باشن هنرمند جدید به وجود نمیاد رو اصلن قبول ندارم. مثلن توی آمریکا تا فرانک سیناترا و نت کینگ کول بودن هیچ هنرمند دیگه ای به وجود نیومد؟ یعنی از فردا دیگه نسل جدید راهی جامعه هنری کشور میشن. امیدوارم. لااقل از این راه هنرمند زیاد بشه خوبه.

روزبه جمعه 22 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 20:56 http://hazrat-eshgh.com

از ایشان کتابی هست به نام "نوشتن با دوربین" یعنی بهتر بگم مصاحبه هایی ست که یه بابایی با ایشان انجام داده.
مصاحبه که نمیشه گفت. همش نقد.
تنها خواجه حافظ را نقد نکردن! اونم با چه لحنی.

کتاب خوبی است و هم بخشی از تاریخ چند سال رو در بر داره. خوندنش خالی از لطف نیست.

دستم بیفته می خونمش. ممنون برای معرفی این کتاب.

نیره پنج‌شنبه 21 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 22:55

اسمم کو توی یادداشت قبل؟! جا گذاشته بودمش...

از متن یادداشت معلوم بود که شمایید. تازه "آی پی" هم هست.

[ بدون نام ] چهارشنبه 20 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 22:57

خبر خاموشی استاد نوری آدم رو به سکوت سنگین حسرت و دریغ کشاند... یادش گرامی
راستی دموکراسی تو روز روشن رو دیدید؟ فرشت مرگش گلزاره... !!!

فرشته مرگ معلوم نیست زیر این روپوشی که انداخته روش چه شکلی ولی در فیلم دمکراسی ..... فیلمساز حدس زده چه شکلیه.

روزبه چهارشنبه 20 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 15:27 http://hazrat-eshgh.com

با آقای گلستان (ابراهیم) آشنایی دارید؟
نظرتون در مورد ایشان چیه؟
به ویژه نقد هایی که می کنن!؟

من نقد های ابراهیم گلستان را نخوانده ام. فیلم اسرار گنچ دره جنی و خشت و آینه را دیده ام و دوست داشته ام. نظر ویژه ای هم در مورد ایشون ندارم.

ب سه‌شنبه 19 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 23:57

قدیما قوم متمدن مورد تجاوز همسایگان وحشی قرار می گرفته و انسان متمدن ناز حریف وحشیا نمی شده بربرها هم با امپراطوری روم اینکارو کردن ولی اروپا عاقبت بر اساس همان تمدن شتاب رنسانس گرفت - رنسانس ما؟ میشه؟ نمیشه؟ امروز آن متن به دستم رسید که سربلند زبونمون شدم

پس برویم و حمله ای به یک متمدن بکنیم. آخه مرد این کارم نیستیم. یعنی دور و برمان اصلن متمدن نیست. که بهش حمله کنیم. باید مثل مغول ها خیلی دورتر از میهن برویم.

محمد شنبه 16 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 13:49 http://mohamed.blogsky.com/

روحش شاد. اهنگ تولد استاد رو هم گذاشتم تو وبلاگم. یه اهنگ الهام بخش برای من.(

میام بهش گوش میدم.

بابک جمعه 15 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 14:13

بقول استاد باستانی پاریزی
ای مرگ بیا که زندگی ما را کشت
.........
یاد استاد نوری گرامی باد

ر و ز ب ه جمعه 15 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 12:41

جامعه موسیقی ما به کل هنوز انگار باور نکرده و نمی خواد هم باور کنه که پارسال بدترین سال موسیقی معاصر بوده!
هنوز هم تو شوک این قضیه هستند.
در جریان هستید که هنوز هم یادمان ها و بزرگداشت هایی برگذار میشه که اصلن سابقه ای نداشته پس از یک سال برای کسی.

حالا این به جای خودش. وای به حال اون روزهایی که خبر رفتن یکی دیگه مانند شهناز بییچه...

اینجا هم کسی چیزی به نام صاحب وجود نداره که این جوان ها رو سر و سامان بده. همه امیدشون و تلاش شون به یک مشت الگو بود که اونها هم یکی یکی دارن...
پس از اینها نمی دونم قراره با این بی صاحبی چه کار کنند؟

+ این شتر خواهی نخوای می یاد اما من که دارم التماسش می کنم جون هر کس دوست داره درست بیاد سراغ اینها !! این شتره و فرشته مرگ می بینه اینها میرن تو ده کوره ها فوری که رفتن میره سراغ شون!

دور از جان شما. یکی باید باشه کمینه خبر مرگ اینها رو برسونه؟ به ملت بگه اینها کی بودن چی کردن؟

ر و ز ب ه پنج‌شنبه 14 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 19:30 http://hazrat-eshgh.com

نوری رفت و همه عمرش رو برای کسانی خوند که هیچ کس براشون نمی خوند.

داریم یکی پس از دیگری هنرمندان رو از دست میدیم و به قولی "دق مرگ" می کنند.
اونم تو چه روزگاری... همشون تنها و تنها.
به این زودی هم باید چشم به راه رفتن نجف دریابندری هم باشیم.
جلیل شهناز هم در راهه..
و ...

زبونتو گاز بگیر. سقت سیاه نباشه جوان. بگو ایشالله دشمنان ما بمیرند و به درک بروند. اسم نمی آوردم که بعدن نگن همدست فرشته مرگ بود. ایشالله نجف و جلیل بعد از مردن دشمنان ما هم کلی زنده باشند و ما به آن ها دلخوش.
ایکاش من به جای آن ها بمیرم. اگر دشمنانمان قراره با پوست کلفتی به حیاتشان ادامه بدن.

حسام پنج‌شنبه 14 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 13:48 http://hessamm.blogsky.com

خیلی بهش گیر بدی عصبانی می شه میاد سراغتون ها... اونوقت ما چیکار کنیم بدون بعد از بیست و سه و ICAB ؟؟؟

به شکل روح منو احضار کنید وبلاق های وزین رو به روز می کنم. در مورد ICAB هم که صدام مثل صدای روح میشه و خیلیم ملکوتی تر میشه. یه فیلمم ازم درست کن با شرکت من و یک دوستم به اسم دارا به اسم:
احضاری دیگر. یا احضار 2

حسام پنج‌شنبه 14 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 11:06 http://hessamm.blogsky.com

البته زودتر از این منتظر نوشته ای درباره نوری بودم در وبلاگ وزین شما.

شاید هم تقصیر عزرائیل نیست. جامعه هنری ما کلا کهنسال شده و عزرائیل هم از روی لیست خودش عمل می کنه اما به نظر ما بند کرده به هنرمندها... الان اغلب کسانی که شاعر، بازیگر، ادیب، خطاط، آهنگساز معروف هستن سنی ازشون گذشته.

من فقط عرض کردم خدمتشون که درهمه.
عطا جنگوک و جهان قشقایی هم کهنسال بودن؟
توی این پست:
http://after23.blogsky.com/1389/02/02/post-253/

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد