بعد از بیست و سه

بعد از بیست و سه

همان اوقاتی که تب داریم و به مهتاب بد می گوییم. همه مان.
بعد از بیست و سه

بعد از بیست و سه

همان اوقاتی که تب داریم و به مهتاب بد می گوییم. همه مان.

ماهی قرمز


بحث خرید ماهی قرمز شب عید بسیار جالب می باشد است . حالا چطور و چرا بعد از عید

به یادش افتاده ایم. ما یک چیز را همیشه بلدیم. ینی در موقع خودش به یادمان می افتد. مثلن روز والنتاین که می شود همه یادمان می افتد که سپندارمزگان را باید جشن بگیریم. این حافظه ی ماست که یک سال به درازا می کشد. همین طور شب عید یادمان می افتد که نباید ماهی قرمز بخریم و ......... ما این جا یک سنت شکنی کرده ایم

این یادداشت را یک بار در ناگفته های آرمین به شکل کامنتی نوشتیم با کمی تغییر. در آن یادداشت آمده بود که ماهی قرمز حافظه ی سه ثانیه ای دارد.

روزهای عید بی این که در این باره حرفی بزنیم به آن فکر می کنیم. باقی طول سال یادمان نیست. به چن تا چیز فکر می کنیم ......

حالا:

یک - واقعن ما درک نمی کنیم که ماهی خوردنی را ما می کشیم و می خوریم. چرا نباید از دیدن ماهی قرمز سر سفره ی هفت سین مان لذت ببریم؟ وقتی کلی خوراک ماهی و ویتامین و ..... اینا هم به او می دهیم. بعدش میمیرد. ما هم می میریم. هرچند ما تمام تلاشمان را می کنیم که نمیرد. حالا شاید نه به اندازه ای که برای خودمان تلاش می کنیم. یا اصلن اگر تلاشی هم نکنیم خواهان مرگ او نیستیم. هستیم؟ البته اگر می شد آن را بخوریم می کشتیمش. شک نکنید.
دو - یک ماهی قرمز را اگر از بدو تولد تا روز مرگ در بهترین شرایطی که به آن نیاز دارد قرار بدهیم چقدر عمر می کند؟
زیاد. خودمان توی حوض خانه مان داشتیم. حدود شاید دهسالی عمر کرد و در پایان در خراب کردن خانه مرد. پس می توانست بیشتر هم عمر کند. البته باقی هم حوضی هایش این گونه نبودند. شاید او از نسل دایناسورها بود.
سه - رها کردن ماهی قرمز در یک جای عمومی مانند استخر و یا رودخانه کلی از مشکلات را حل می کند. سخت نباید گرفت.
چاهار - ما به ماهی زندگی می دهیم ولی بعدن خودش می میرد. به نظر من این زندگی کردن، گیرم با حافظه ی سه ثانیه ای، خودش ممکن است کلی برای او لذت بخش باشد. هر چند در باره ی این سه ثانیه حرف و حدیث هست. کما این که ماهیان قرمز از صاحب خانه فرار نمی کنند ولی از مهمان چرا. حالا این ماهی  گیرم دو هفته بعد مرد. هر سه ثانیه یک بار همه ی گذشته را فراموش می کند وزندگی جدیدی شروع می کند.

این بد است؟

ما -ینی من-، به شخصه حاضریم یک دقیقه عمر کنیم ولی بیست بار حافظه مان را از دست بدهیم.

پنج - ماهی مرده را دور نیاندازید. دفنش نکنید. اگر دم دستتان گربه دارید بدهید به او. خودمان یک بار ماهی قرمزمان مرد. گربه ای هم داشتیم که این ماهی خار چشمش بود. ماهی را از دم اش گرفته، سراغ گربه رفتیم. خواب بود آن را مقابل بینی اش گرفته و نگرفته چشمانش را باز کرد و در آنی دهانش را به طرف دست ما آورد و ماهی را یک لقمه کرد و خورد. راستش خیلی ترسیدیم که مبادا دست خودمان را هم گاز گرفته باشد. ولی ماهر تر از این حرف ها بود. نه. نمک به حرام نبود.

شش - بگذریم که ما معمولن  سر سفره ی هفت سینمان ماهی نداریم. ولی لذتی وصف ناشدنی می بریم از دیدن کودکی که برایش ماهی خریده اند. با احتیاط هر چه تمامتر در یک کیسه ی پلاستیکی آن را در دست گرفته و تمام حواسشان با نگاه کردن به آن پرت است.

نظرات 10 + ارسال نظر
فلورا جمعه 15 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 17:29

من ماهی ها رو خیلی دوست دارم ... یه ماهی قرمز نوروزی رو 4 سال نگه داشتم... اون هم نه توی اکواریوم یا حوض های خونگی بلکه با بی کلاسی خاص خودم! تو یه ظرف میوه خوری بلوری پایه دار! تو آشپزخونه!
بهش هر غذایی رو که خودم تشخیص میدادم میخوروندم... تکه های بسیار کوچک گوشت مرغ یا گوشت قرمز... کرم خاکیهایی که از گلدونهای رو تراس شکار میکردم... به شکل خبیثانه ای میخوردشون وقتی به سمت تکه گوشتها شیرجه میزد من رو به یاد آقازاده های یقه سفید مینداخت که سیرایی براشون حس ناشناخته ایه... بسیار سرحال و شاداب بود ... نفهمیدم چطور بدون هیچ علائمی از بیماری سنگ کوب کرد و مرد... احتمالا دچار سکته از نوع قلبی یا مغزی شد !

حتمن حس اقازادگیش خیلی دیگه زیاد شده بوده.

ساحل پنج‌شنبه 14 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 16:19 http://lizard0077.blogfa.com/

من دقیقن با همین مساله مشکل دارم!
همین که یک عده ای دم از کشتار و قتل عام ماهی های قرمز می زنند ، بعد دوره ی تخصصی "روش پخت 40 نوع غذا با ماهی" را می گذراند.
یا مثلن هی نگران کشتار گاو و گوسفند و قربانی کردن هستند اما غذای مورد علاقه شان کباب است!

به نظرم خیلی باید حواسمان باشد که درگیر این جور افراط و تفریط ها نشویم.
در ضمن با عرض شرمندگی علی رغم علاقه ای که به گربه های عبوری از حیاطمان دارم، هرگز حاضر نیستم ماهی قرمز مرده را تحویل آنها بدهم. آدم عزیزش را چال می کند همیشه! حالا اگر بعدن گربه ها رفتند و از زیر خاک درآوردندش، مفت چنگشان. نوش جانشان.

شما کار خودتان را بکنید. ما خیلی امیدواریم که یک روزی یک درخت ماهی قرمز در حیاط خانه ی شما سبز شود. دقیقن می شود بخشی از یک رمان گابریل گارسیا مارکز.

آرمین پنج‌شنبه 14 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 16:13 http://nagoftehaa.ir

مسکن؟

خب آره. مسکن دانشمند نیست، حالیشم نیست که کجات درد می کنه. به همه جاهات حال میده. توی این میون سرتم خوب میشه. یا پادرت. تشخیص نداده که.

آرمین پنج‌شنبه 14 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 13:09 http://nagoftehaa.ir

قبلنا وقتی بچه ها زردی میگرفتن ماهی قرمز زنده میدادن بخورن. حالا ماهیه چجوری بچه رو خوب میکرده نمیدونم.
مثل اون جوکه که: یارو میگه ما نفهمیدیم آخرش مسکن از کجا میفهمه ما کجامون درد میاد!؟

حالا ماهی قرمز با شعر زردی من از تو سرخی تو از من احتمالن بچه رو قرمز می کرده ولی مسکن؟

فرناز پنج‌شنبه 14 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 10:14 http://farnaz.aminus3.com

اول اینکه از آروین تشکر می کنم چون چیزهای خوبی از او یاد گرفتم مثل نارنج و این حرفها ...
من کلا با ماهی میانه ی خوبی ندارم مگر موقع خوردن . یعنی اصلا از این موجود خنگ سه ثانیه ای لذت نمی برم و هیچوقت هم در هفت سین نمی گذاشتم از وقتی هم این داستانها را شنیده ام خوشحالتر آنرا در هفت سین نمی گذارم . وقتی تین ایجر !!!!!! بودم _ یعنی همین سی چهل سال پیش _ پسر خاله ای داشتم که یک ماهی قرمز را در یک کشک ساب به مدت هفده سال نگه داشت .. یعنی خودش رفت سوئیس و ماهی ماند تا سالها . ولی آخریها کمی صورتی کمرنگ شده بود .
حالا که پرحرفی کردم اما هنوز کافی نیست این را هم بگویم که وقتی بچه بودم _ یعنی همین سی چهل سال پیش _ عمه ای داشتم که عاشق ماهی بود و بقدری این عشق شدید بود که گاهی یک ماهی را از حوض با دمش می گرفت و صاف می انداخت توی حلقش و می خورد !
قول میدهم بعد از گفتن این جک بروم : بچه ی پنج ساله ای به مادر حامله خود می گوید توی دلت چی داری .. مادر می گوید یک خواهر کوچولو برای تو . بچه می گوید دوستش داری . مادر می گوید بله . بچه می گوید پس چرا خوردیش ؟

آروین جوان دانشمندی است.

اول از این جوک آخر بگویم که خیلی خوب بود. تا به حال هیچ ورژن اش را نشنیده بودم.

گفتید کشک ساب؟

من هم یک روز یکی از همین ماهی فروش های عید را دیدم. ولی نسبت به مغازه هایی که به ضرورت زمان دم مغازه می فروشند، حرفه ای تر. که جلوی چشم خریداران یک ماهی را زنده بلعید. همه مشتریان در میان خنده های خبیثانه اش بعد از خوردن آن بدون خریدن ماهی دور شدند.

آرمین چهارشنبه 13 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 01:40 http://nagoftehaa.ir

حافظه شما 10 ساله س؟

متاسفانه بیشتره.

حمید سه‌شنبه 12 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 21:49 http://shaiadkeaiande.blogfa.com

ده سال ...!
عجب ماهی بوده ...

شایدم بیشتر. این ده سال بزرگترین عددی هست که من برای یک تاریخ می توانم مثال بزنم.

فروزان سه‌شنبه 12 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 18:21

راستش ماهی قرمز دوست داشتنی است
از بودنش توی تنگ بلورمون خوشم میومد
حرکت باله ودم و همین که یکریز می گفت آب
همیشه از مردنش توی تنگ بلور ناراحت میدم
به گربه هم نمیدادم دلم می سوخت
توی گلدون خونه خاکش می کردم
تازه به خاطر ش لباس سیاه هم می پوشیدم
بگذریم!
ماهی امسال ما هنوز زنده است
لطفا به خاطر ما کفی مرتب بزنید
چون خیلی از این بابت خوشحالیم

کف مرتب.
ولی احیانن زبانم لال ........ بدهید به گربه. اصلن من فکر کنم خودمان هم می توانیم بخوریم. چون هر چیزی را که گربه بخورد خوردنی است.

آرمین سه‌شنبه 12 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 14:00 http://nagoftehaa.ir

من به جای نظر دادن آدرس پستو میذارم. هم راحتره هم راحتر
http://nagoftehaa.ir/post/459

ممنون. منم این را با آن عوض کردم.

Arvin سه‌شنبه 12 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 10:49

من ماهی سر سفره را به ویژه در تنگ(به ضم ت) های فرخ بسیار دوست دارم...
اما شنیده ام هفت سین اوریجینال ماهی ندارد... نارنجی(میوه درخت نارنج + ی نکره) در کاسه ای آب می اندازند. به یاد کُره ی زمین در فضای لاتناهی...
درباره مرگ موجودات و نفس شکار ماهی توسط انسان و این رفتار تناقض آمیز در برخورد با گونه های مختلف ماهی موافقم... حتی عقیده دارم بعضی از انسان ها را نیز باید به جهت حفظ منابع زمین و هدر نرفتن آنها شکار کرد.
می گویند ماهی قرمز در آب استخر ها و اینها زیاد دوام نمی آورند و صورت رهایی در این محیطها، اکوسیستم طبیعی محیط را به علت جفت گیری با سایر ماهیها و اشتهای زیاد در خوردن غذا و خوردن تخم سایر ماهیها به هم خواهند زد . در صورت رها سازی در حوضهای شهری نیز به علت تعویض آب حوضها و برای مدتی خالی گذاشتن حوضها از آب ، ماهیها کشته خواهند شد . بنابراین بهتر است اگر شرایط نگهداری مناسب از ماهیها را نداریم به یکی از اقوام یا دوستانی که توانایی و علاقه ی نگهداری از این ماهیها را به طور صحیح و درست را دارند واگذار نماییم

ما یکدونه ماهی قرمز سفید(!!!) داشتیم که اسمش Bride بود...بنده خدا 4 تا عید سر سفره ی ما بود...من کلا این کار رو خیلی دوست دارم
ضمنا طول عمر این ماهیها بین 25 تا 40 سال گزارش شده است

آن نارنج را من نشنیده بودم. کار قشنگی است.
آن استخر و رودخانه بهترین کاری بود که به نظر من می شد برای ماهی کرد.
خب این ۲۵ تا ۴۰ سال در کجا امکان دارد؟ برویم ماهی هایمان را بگذاریم آنجا.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد