بعد از بیست و سه

بعد از بیست و سه

همان اوقاتی که تب داریم و به مهتاب بد می گوییم. همه مان.
بعد از بیست و سه

بعد از بیست و سه

همان اوقاتی که تب داریم و به مهتاب بد می گوییم. همه مان.

آن کلاغی که ....

 آن چیزی که پرید از فراز سر ما و فرو رفت در اندیشه ی آشفته ابری ولگرد*، چی بود؟ کلاغ بود؟ موشک بود؟ فشفشه بود؟ 

ویییییییییییییییژِِِِِِِِِِِِِِِِِِژژژژژژژ. 

 

 

* از فروغ فرخزاد

نظرات 8 + ارسال نظر
آرمین سه‌شنبه 1 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 00:03 http://nagoftehaa.ir

تولد عید شما مبارک. همچنین جمیع خوانندگان وبلاگ اللخصوص آقای پدر

ممنون. تولد عید شمام مبارک.

پارسا دوشنبه 29 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 11:00

سلام
پیشاپیش سال نو مبارک

ممنون.
سال نوی شما هم.

آقای پدر دوشنبه 29 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 05:50

منم از آقای آرمین و از همه کسانی که با تشویق ها و تاخیرهای خوذشون در اول شدن من نقشی داشتند تشکر می کنم . امیدوارم روزی برسه که همه اول بشن و دیگه از دوم به پایین نداشته باشیم . جایزه خودمو تقدیم می کنم به تمام ابرهای آشفته ی ولگرد و بی خانمان که هر روز پذیرای کلاغی فشفشه ای برقی عقلی پریده از کله ی مردم غیور و دوست داشتنی ایران هستند.

تمام ابرهای آشفته و ولگرد و بی خانمان از شما تشکر می کنند.

afshin یکشنبه 28 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 21:33 http://rooidad5.blogfa.com

[گل] نوروز ۲۵۷۱ایرانی- ۷۰۳۴آریایی

۳۷۵۰ زرتشتی- و۱۳۹۱ خورشیدی را شاد باش می گویم [گل]


[لبخند] امیدوارم : سر سفره ی هفت سین هر چی از خدا بخوای بر آورده بشه .[گل]

همین طور برای شما. همه ی این سال هایی که این جا بنبشتید.

آرمین یکشنبه 28 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 20:07 http://nagoftehaa.ir

میهن بلاگ سروره . یه بار شد کامنت شمارو بخوره؟
معلوم نیست کامنتارو کجا میبره قایم میکنه. یه روزی جاش پیدا میشه میبینید یه انبار پر از کامنتای قدیمی

خب آره. شده. بیش از یکبارم شده. واسه همینم وختی که کامنتی می خوام بزارم اولش یک کپی از کامنتم میگیرم. بعدش اگه نشد دوباره پیست می کنم.

دیدن اون انبار خیلی خوبه. محشره.

آرمین یکشنبه 28 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 10:13 http://nagoftehaa.ir

آقای پدر در کمال ناباوری اول شدن. فکر کنم خودشونوم امید نداشتن. من از همینجا تبریک میگم
.............
کامنت منم الاغ اسکای خورد. البته اختلافم با آقای پدر زیاد بود ولی دومی رو شاخش بود.

به سرویس دهنده وبلاق های وزین ما توهین نکن که میاییم توی وبلاقت و تلافی در میاریم.
دومی عین آخر بودنه.
اینجا فقط مدال طلا خیرات می کنیم.

فرناز شنبه 27 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 20:53 http://farnaz.aminus3.com/

من این شعر فروغ رو بدجوری دوست دارم و صدای خودش رو موقع خوندن این شعر . جز صدای فروغ صدائی نمی شنوم . نه موشک و نه فشفشه .

برای این که شما آن صدایی که ما شنیدیم را نشنیدید. صدایی بود عین همان چیزی که نوشتیم.
ویییییییییییییژ.
شما فکر می کنید که آن صدای کلاغ بود که فرو رفت در اندیشه ی آشفته ی ابری ولگرد؟
اگر بله، صدای کلاغ می تواند دنیایی را به لرزه بیاندازه.

آقای پدر شنبه 27 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 16:27

برقی نبود که از سری پرید ؟
آقا یک زمانی در دوردستها فروغ فرخزاد می خواندم و اشک در چشمانم حلفه می زد. الان فکر کنم خیلی سنگدل شدم یا نگران یا شلوغ ذهن که روی شعر نمی تونم تمرکز کنم.

نگران شدم. باید بری و فکری به حال خودت بکنی. من هنوز بر همان سبیل چهل سال پیشم هستم در باره ی فروغ.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد