بعد از بیست و سه

بعد از بیست و سه

همان اوقاتی که تب داریم و به مهتاب بد می گوییم. همه مان.
بعد از بیست و سه

بعد از بیست و سه

همان اوقاتی که تب داریم و به مهتاب بد می گوییم. همه مان.

آسمان تهران


چرا آسمان تهران دیگر ستاره ندارد؟ نه تنها ستاره من دیده نمی شود، که ستاره هیچ کس دیگری هم دیده نمی شود. یعنی همه مرده اند؟

نظرات 14 + ارسال نظر
پادرا شنبه 23 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 06:48 http://padra.blogsky.com/

ستاره نداریم چون اینجا شهر شده ... ستاره ها در روستا به سر میبرند و برای دیدنشون باید رفت روستا

اون موقع که تهران ستاره داشت شهر نبود ... الان متمدن شدیم ترافیک و تراول چک و ترن زیرزمینی و ترررررررر های دیگه داریم ستاره میخواهیم چیکار ؟

شهر که بود اون موقع ولی ماشین نداشت. اگه نه اون موقع ما توی تخت جمشید بود خونمون و تا راه آهنم شهر بود ولی ماشین نبود.
درشکه بود. توی ده که درشکه نیست که. هست؟

شمس چهارشنبه 30 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 01:08

که کشان یا کاه کشان در زبان ترکی به این میگن سامان یولو سامان هم همون کاه هستش حالا هی بگو که .......
العیاذ باللاه

شمس سه‌شنبه 29 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 00:08

وقتی در اوایل تیر ماه مهمان کوه سهند میشم یکی از کارام شدید مستی و خاب روی چمنای خیس کناره های مردابه و سرمای سوزان و ستاره ها و کهکشان راه شیری (سامان یولوی)البته میشه به این تصویر سوسوی اتش کم جان شده را هم افزود ولی دقیقن انجا اگه بخای میتونی دستت رو بالا ببری و خدا را بگیری ستاره ها که سهل است
اانقدر ستاره میبینی که برای همه یک سالت هم ستاره نبینی کفایت میکند

کاملن می فهمم که چی میگی. شبهایی که ستاره ها اونقدر بزرگن و کمی که نگاهشون میکنی حتا لازم نیست که دستت را دراز کنی و بگیریشون. خودشون خودشونو می اندازن توی چشمات. گاهی حتا وحشت می کنی. وحشت می کنی که بری و توی اونا گم بشی. من هم با دیدن نمایی این چنین که تصویر کردی سالهاست دارم زندگی می کنم.

منا دوشنبه 28 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 13:41 http://8daily.blogsky.com/

نه شهرمون یعنی اهواز
من خیلی شبا فقط به عشق دیدن ستاره هاس که میرم تو حیاط قدم میزنم

خوش به حالتون.

دارا یکشنبه 27 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 13:33

مگه کسی به آسمون هم نگاه میکنه؟اون مال قدیما بود.الان هم سراشون پایینه.

که روی زمین سکه ای چیزی پیدا کنن؟ خیر سرشون.

مریم یکشنبه 27 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 09:54 http://voodoo.blogsky.com

راستی اون کمردی که گفتین همون کمرد بعد از جاجروده ؟

بله.

مریم یکشنبه 27 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 09:53 http://voodoo.blogsky.com

سلام
می دونید چرا دیگه ستاره ها چشمک نمی زنن و تو آسمون نمیان ؟
اونا با آدما قهر کردن واسه اینکه دیگه کسی کاسه آب یخ و پشه بندش رو بر نمی داره و نمره رو پشت بوم یا حیاط روی تختی که یه عالمه جیر جیر می کنه یا تشکای سفید تازه زده شده دراز بکشه و واسه عشقش واسه بچه اش از ستاره ها بگه و اونارو با دست نشون بده... اگه شهاب اومد آرزو کنن ... یه ستاره واسه خودشون تو آسمون پیدا کنن و هر شب باهاش حرف بزنن -- نه دیگه حالا دیگه سقفا رو هم رو هم چیده شدن-- پشت بوما باغ کولر و دیش شدن -- از حیاط هم نگم که دیگه حیاطی نمونده......

همه اینایی که گفتین یه طرف، سوسکای خبیث یه طرف.
قدیما سوسک نبود. اگرم بود از این سوسکایی بود که عین فولکس واگنای قدیمی بودن. تا از این ور پشت بوم میومدن اون ور صب شده بود. اگرم نزدیکت میشدن میشد پشت و روشون کرد. دیگه نمیتونستن برگردن. تا صب لنگاشون هوا بود و دست و پا میزدن.

حسام یکشنبه 27 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 08:47 http://hessamm.blogsky.com

یادم اومد! دارمشون خودم!

حسام شنبه 26 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 21:36 http://hessamm.blogsky.com

مگه اون شب عکس گرفتیم؟

آره. اون شب عسک گرفتیم. عسکی که حجت را بر من تمام کرد. عسکو نداری؟ خصوصنی فردا شب که داریم آدیو بوک ظفت وکنیم بهت ودم. البته خودت داریش ولی یادت رفته.

منا شنبه 26 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 13:51 http://8daily.blogsky.com/

سلام
اینجا که آسمون شهرمون بی ستاره نشده اما ستاره هاش کمتر شده یعنی چرا؟

شهرتون یعنی تهران؟ من که خیلی وقته ستاره نمی بنیم.

نیره جمعه 25 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 19:25 http://www.n-hoseini.persianblog.ir

دوباره که اومدم واقعا یاد شبهای پرستاره روستای مادبزرگ افتادم...آسمان صاف و رویایی...باهراسی لذت بخش...طرب انگیز و نسیمی خنک و بسیار فکر م یکردمکه آیا روزی می توانم ستاره ها را بشمارم؟! حسام گرامی چه فکر قشنگی داشتید ... در این صورت چه خوب که نمی شه ستاره ها رو شمرد!!!
من متوجه جمله فرناز گرامی شدم ولی نظر خودم اینه که دیگه چشمها ستاره ندارند...

آسمان خیلی از روستاها هنوز ستاره دار است. به ویژه کویر. برای دیدن ستاره در کویر لازم نیست که سر را بلند کنید. ستاره در افق هم دیده می شود وچقدر زیاد. طوری که هر چقدر هم که بشمرید تمام نمی شوند.

حسام جمعه 25 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 11:23 http://hessamm.blogsky.com

من همیشه فکر می کردم هر وقت آرزویی برآورده می شه یک ستاره متولد می شه و اگه هر شب ستاره ها رو بشماریم می فهمیم امروز چند تا آرزو توی شهرمون برآورده شده...

شاید این روزها هیچ آرزویی برآورده نمی شه

اون شب شهاب باران توی کمرد یادته؟ پسر عجب شب با شکوهی بود.
انگار اون شب خیلی از آرزوها برآورده شد. عسکای اون شب رو داری؟

نیره جمعه 25 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 10:48 http://www.n-hoseini.persianblog.ir

من هم یاد ابی افتادم:تو آسمون زندگی ستاره بوده بی شما
اما...
فرناز بانوی گرامی! این عبارت کوتاه چقد رقشنگ بود... نگاه آدمها دیگه ستاره نداره... همون بهتر که نگاه نکنند

اگر نگاه کنند که ستاره دارد. خانم فرناز می گوید:
انگار آدم ها به هم نگاه نمی کنند.

فرناز جمعه 25 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 00:55 http://farnaz.aminus3.com/

سالها پیش در جائی خوانده بودم :
وقتی به من نگاه می کنی یک ستاره متولد می شود .
همیشه و هر بار که نامی از ستاره بیاید من به یاد این می افتم .
احتمالا این روزها آدمها به هم نگاه نمی کنند .

ضمنا عکس مینیمال !! خوبی شده

پس ستاره هایی که قبلن از نگاههایی متولد شده اند کجا رفته اند؟
ما هر وقت که شهابی را در آسمان می دیدیم فکر می کردیم که ستاره کسی است که در همین لحظه مرده است و ستاره اش هم با او می میرد.
چه خوب. دارم می فهمم عکس مینیمال یعنی چه.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد