بعد از بیست و سه

بعد از بیست و سه

همان اوقاتی که تب داریم و به مهتاب بد می گوییم. همه مان.
بعد از بیست و سه

بعد از بیست و سه

همان اوقاتی که تب داریم و به مهتاب بد می گوییم. همه مان.

دستمال

سرم درد می کرد. دستمالی به آن بستم. خوب نشد. انگار دستمال خاصیتش را برای سر از دست داده است. از بس آن را با مناسبت و بی مناسبت، به کار گرفته ام.

نظرات 16 + ارسال نظر
فرناز چهارشنبه 26 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 23:45

ای وای راست می گی ! بمیره این آلزایمر .. ما هم که جهان وطنی بودیم از اول !!!! می گفتیم دستمال آبی !

آقای آرمین هم آبی را تایید کرد.
آلزایمر هم نگویید که خانم پروانه با شما دعوا می کنند.

آقای پدر چهارشنبه 26 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 22:30

خوبه ... هشتم خودش یه مقامه .
به هر حال دستمال را برای دردهای خفیف می بندند.اگر شدید باشد کارساز نیست . باید قرص های خارجکی بخورید.

راستش دروغ چرا تا قبر آآآآ، اصلن خفیف نیستند.
ما که عطای دستمال را به لقایش بخشیدیم و یک ریز قرص خارجکی که نه، ایرانکی می خوریم. از دستمال مجرب تر است.

آرمین چهارشنبه 26 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 21:55

ده، بیست، سی، چهل، پنجاه، شصت، هفتاد، هشتاد، نود، صد. حالا که رسید به صد تا ما میزنیم سیصد تا، پری خانوم حاضر باش، دستمال آبی بردار، پر از گلابی بردار، آَش، ماش، بیرون باش مواظب خودت باش

آفرین.
ولی آخرش در ورژن عهد پارینه سنگی که من بودم، این بود.
دار دار خبردار
ماشین آقارو، یا بابا رو نگهدار.

البته اگر خانم نیلوفر گذرش به این جا بیفتد ورژن کامل آن دوران را خواهد نوشت. چون خدای این بازی بود.

فرناز چهارشنبه 26 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 17:05

... دستمال کردی بردار !
پر از گلابی بردار !!

بچه که بودیم این را می خواندیم و بازی داشتیم که شاید هم اسمش دستمال بازی بود .. یادم نمی آید . این شعر را هم فعلا یادم نمی آید .

ما که کمی تا قسمتی کرد بودیم می خواندیم: دستمال آبی بردار.

آرمین چهارشنبه 26 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 00:30

دستمال یا بهتر بگم دسمال کلمه مقدسیه.

و بسیار کار راه انداز...

کمش بعله. صحبت مام همینه. ولی زیادش نع.
اصلن آخر تقدسه. نمونه اشم تیکه های پاره شده اش هست که می بندن به زرییای امامزاده ها.

پروانه سه‌شنبه 25 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 13:27

باید نبات هم می خوردید!

برای سر درد؟
نبات؟

فرناز سه‌شنبه 25 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 02:16 http://http:/

پس پیام دیشب من چرا غیب شده ؟؟!! خوبه طولانی نبود وگرنه دق میکردم .. گفته بودم :

سر آن ندارد امشب .............

مشکل اینجاست که امشب سر آن دارد !!

نه. نبود. هیچ کامنتی این جا نبود. شاید در بین راه. کسی که پایش را این روزها روی اینترنت گذاشته، جلوی آن را هم گرفته.
خبیث.

ساحل دوشنبه 24 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 22:38 http://lizard0077.blogfa.com/

گفتن سری که در نمی کنه دستمال نمی بندن، نگفتن که اگر درد کرد باید دستمال بست!

خب اون ینی این که اگر درد کرد دستمال ببندند. وگرنه هیچ کسی هیچ وقتی سرش را نمی بست. که. اونوقت.

آقای پدر دوشنبه 24 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 22:27

ای داد بیداد !
کشیک کشیده بودم که اینبار اول بشم. کلی محاسبه کرده بودم. فاصله زمانی پست ها را اندازه گرفتم ُ ماکزیموم و مینیموم و میانگین و مد آن را بدست آوردم . همینطور روزهایی از هفته را که احتمال پست نوشتن بیشتر بوده . بعد پتو آوردم و جلوی در این وبلاگ آماده باش نشستم. پلک نزدم که مبادا عقب بیفتم . فقط یک لحظه خوابم بردها... ببین چندم شدم : هفتم !!!!؟

شاید شونصدم.

فروزان دوشنبه 24 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 22:00

میدونین مادرم موقع گردگیری سرشو با دستمال می بست
و پیشونیشو محکم که خط نیفته وچروگ نشه
پدر بزرگم هم همش با دستمال اینه شو پاک می کرد
و تو جیبش می گذاشت
و همینطور برای افتاب توی ظل تابستان
و درسته!
موقع سر درد هم با دستمال سرشو می بست
ولی شاید کیفیت دستمالها فرق کرده
دیگه دستمال یزدیهای قدیم نیست که
مورد استفاده شون زیاد بود
به هر حال
میدونستم این مثلو
فقط خواستم کمی مزاح کنم
کارتون هم ببینید
من هنوز هم مرده کارتون هستم
و می بینم این هنر خلاقانه بشر رو
به هرحال مرسی
سرتون خوب شد؟

دستمالی که من این جا نوشتم غرض دستمال یزدی هم بود.

منم می دانستم که شما شوخی می کنید ولی خب نوشتم.
کارتون که این روزا اگر کارتونهای هالیوودی باشه می بینم. تلویزیونی که نه. گذرم بیافته تام و جری که همیشه میخکوب میکنه منو.
سر من؟ نه؟. خوب نمی شه.
حالا حالاها خوب نمی شه. شاید خوب شدنش رو نبینم.

فروزان دوشنبه 24 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 17:07

یاد زبل خان که با این دستمال چه ها که نمی کرد
زبل خان اینجا
زبل خان اونجا
زبل خان همه جا
بعدشم با اون دستمال عرقشو پاک می کرد
ولی ندیدم که باهاش سرشو ببنده
فکر کنم
خاصیت دستمالها هم فرق کرده
استفادشونم عوض شده
به هر حال امیدوارم سردرد تون خوب بشه
برید یه دکتری چیزی
با دستمال که سردرد خوب نمیشه الانا
اون مال قدیما بوده حتما...

زبل خان را من به یاد ندارم. احتمالن مال دورانی بوده که من از سن کارتون دیدن گذشته بودم.

حتمن یک حکمتی داشته. ینی بستن سر هنگام درد با دستمال.

ساحل دوشنبه 24 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 11:02 http://www.lizard0077.blogfa.com/

اشکال از دست‌مالش بوده ؛
شاید زیادی دست‌مالی شده .

دست‌مال اصلن فقط مال ِ دسته ، که دستتون بگیرید باهاش از اون رقص‌های کردی که مامان بزرگ من جوونی‌هاش - اون وقتا که هنوز می‌تونست روی پاهاش وایسته - متخصصش بود.
منم که به قول مامان بزرگ ، از رقص کردی، فقط شیلنگ تخته انداختنش رو بلد بودم ... :))
هیچ وقت هم خوب یاد نگرفتم ، ریتم پاها رو گم می‌کنم .

ولی مامان بزرگ محشر بود ؛
با دست‌مالی که به دست‌اش می‌گرفت ، به سرش نمی‌بست .
دست‌مال ، مال ِ دسته آقا ، نه مال سر .

پس چرا می گویند:
سری که درد نمی کند را نباید دستمال ببندیم؟
حتمن دستمال به درد سر درد هم می خورد.

آرمین یکشنبه 23 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 22:19

من ادعام نمیشه ها ولی بهشت رفتن خوراکمه. حریف میطلبیم

باور می کنم. شک نداشته باش. اصلن کل کسانی که این جا کامنت می گذارند جاشون توی بهشته. ندید شرط می بندم. دم دروازه وای می استم هر کدوم نبودن استخراج یک سال شراب از یکی از چشمه هایی که خودت انتخاب کنی رو بهت میدم.

آرمین یکشنبه 23 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 19:26

بالاخره چی شد؟ ما چندم شدیم؟

با 5 دقیقه تاخیر دوم شدی.
عیب نداره. تو می تونی. فقط باید سعی کنی. تو هنوز جوونی. هنوز خیلی فرصت ها دار. توی مسابقات بعدی باید خودتو نشون بدی و برای میهنت کسب افتخار کنی.

آرمین یکشنبه 23 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 14:27

شراب شانی بخورید. فقط بعدش توبه کنید که نرید جهنم

من شراب بخورم و نخورم می رم بهشت. اونم بی توبه.

رشاد یکشنبه 23 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 14:22

نه، دستمالا کاغذی شدن!

راستم می گی ها.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد