بعد از بیست و سه

بعد از بیست و سه

همان اوقاتی که تب داریم و به مهتاب بد می گوییم. همه مان.
بعد از بیست و سه

بعد از بیست و سه

همان اوقاتی که تب داریم و به مهتاب بد می گوییم. همه مان.

آدرس

با گرم کنی سیاه رنگ با آرم نایک بر هفتاد نقطه ی لباس، ورجه وورجه کنان، کنار خیابان و بر لب جوی آب می دوید. خیس عرق. اسوه ی سلامت جسم. گاه به عقب نگاه می کرد. به نظر می رسید می خواهد از خیابان بگذرد.  نزدیکش شدم. صدای نفس های هو هو گونه اش هم شنیده می شد. نگاه عاقل اندر سفیهی به من مسکین در این جلوه از زندگی، یعنی ورزش انداخت. با توجه به همین نگاه، شرم کردم از پرسیدن آدرسم.

همان گونه ورجه وورجه کنان به چپ چرخید. و با استفاده از خلوتی خیابان تمام پهنای آن را دوید. با سرعت هر چه تمام تر. اما در پیاده رو مقابل آهسته کرد. چرا که ممکن بود با کله برود توی کله پاچه فروشی.

برگشت.  ایستاده بودم و نگاهش می کردم. حالا دیگر من عاقل بودم و او سفیه. حالتش نشان داد که شرم کرد. سرش را پایین انداخت و وارد کله پاچه فروشی شد.

خب پهلوون، کله پاچه تموم می شد اگه وای میستادی ازت می پرسیدم:

این ورا دستشویی کجاست؟

نظرات 18 + ارسال نظر
آروین شنبه 3 دی‌ماه سال 1390 ساعت 11:32

کتی خانوم خوش به حالش است...ما که تو حلقش بنزین 700 تومانی میریزیم بیچاره ایم

کتی خانوم ما اسمش ربکاست. تو حلقش بنزین هشت صد تومنی می ریزیم. نه این که سوپر خور باشه بنده خدا. نه. سوپر خور نیست. توی پمپ بنزینا اسمش بد در رفته. فقط یک بنزین خوب خارجی و خوش سوخته.
بهتره به کتی خانم بنزین هشت صد تومنی بدی. تلافیشو تو کار در میاره.

آروین جمعه 2 دی‌ماه سال 1390 ساعت 22:32 http://shortcircuit.blogsky.com/

مثل همیشه حال و هوای قصه ما را گرفت
یاد کمردردمان افتادیم که از کمبود ورزش است و نشستن پشت میز....
نه رویمان می شود در پار ک بدویم و نه رویمان می شود از ترس اضاف وزن کله پاچه بخوریم... خلاصه بد وضعی است...
نمی دانم چه طور رویمان می شود توی خیابان دود و دم راه بیندازیم...
ولی از توصیف حرکات ورزشکار داستانتان خیلی خوشمان آمد... از شما چه پنهان دم خانه ما یه پمپ بنزینی هست که هر وخت کتی خانم گشنه اش می شود می بریمش آنجا...یه پارک درازی هم آنجا هست که روبرویش آن طرف خیابان یه کله پاچه ای هست... ما دقیقا قصه ی شما را در آن فضا دیدیم و خیلی خوب بود

خوش به حال کتی خانم.

آرمین سه‌شنبه 29 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 22:45

سلام آقا محسن

کلن چه خبر؟

سلامتی.

فروزان شنبه 26 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 23:18

من که خودم مشکلی ندارم
ولی اگه کسی از تو فامیل بفهمه
شروع می کنه مسخره کردن
همه با تمسخر از من طلب کمک می کردن
دیگه دوست نداشتم کسی ببینه که میخوام به کسی کمک کنم
حتی اگه کوچیک باشه
هنوز هم از این موضوع دست انداختن ناراحت میشم...

فامیل کارش مسخره کردنه. بیخیال فامیل. فامیل اگه مسخره نکنه که فامیل نیست که. دوسته.
هر فامیلی از شما کمک خواست بهش بگین تو یکی برو کمیته ی امداد امام.

فروزان شنبه 26 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 14:51

من همیشه طعمه پیرزنایی شدم که اومدن طرفم
و ازم کمک میخوان
ناراحت نمیشم
با کمال میل کمک می کنم
وقتی دانشجو بودم
همیشه دیر می رسیدم خونه
و باعث تفریح پدر ومادرم بودم
که به داستان کمکهام می خندیدن
هنوز هم همینطوریه
همین که میرم بیرون شروع میشه
نمیدونم دلیلش چیه؟؟؟

خب این که خیلی خوبه. تا باشه زندگی کردن اینجوری باشه.

رشاد شنبه 26 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 11:10 http://readingpoems.blogsky.com

معمولا حالات و رفتار کسی که بخواد پول بگیره با کسی که آدرس میپرسه تفاوت داره. از طرز نزدیک شدنش به راحتی میشه فهمید.

طرف من خر بود نفهمید. یا این که دیگه بدنش نیاز به کالری داشت. هر چی سوزونده بود رو می بایستی جایگزین کنه.

آقای پدر شنبه 26 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 00:41

من همیشه انقدر عجله دارم که هر وقت تو خیابون یکی به من نزدیک میشه هنوز دهنشو باز نکرده دست می کنم تو جیبم و یه اسکناس 500 یا 1000 تومنی در میارم و میگم : بگیر بیشتر از این ندارم! و منتظر نمیشم که واسم داستان تعریف کنه.

الان که این پست شما رو خوندم با خودم فکرکردم : ای داد بیداد نکنه می خواستن آدرس دستشویی رو بپرسن. خدا میدونه چند تا هزاری بیخودی مجانی از دست دادم که هیچ صوابی توش نبود.

اونایی که آدرس بخوان بپرسن از شما پول نمی گیرن. بر عکسش درسته که به سمت شما بیان و شما فرار کنی که نکنه پول بخوان.

فروزان پنج‌شنبه 24 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 23:25

سلام
ببخشید که دیر اومدم
خب نشد بیام دیگه
این مطلبتون هم فوق العاده بود
عجب نگاهی!!!

ممنون.

آرمین پنج‌شنبه 24 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 18:20

نمیدونم نایک چی کرد که این اتفاق افتاد. با اینکه آدیداس خیلی قدیمیتر از نایکه و به نظرم کیفیت بهتریم داره. ولی محبوبیتش کمتر از نایکه. ینی مردم دوس دارن به قول شما هفتاد جای لباسشون بنویسه نایک. نه آدیداس
فیلم فارست گامپو دیدم فهمیدم نایک تو تبلیغات خیلی زرنگه

شایدم مارکش قشنگ تره. یا بهتر بگم ساده تر.

پروانه پنج‌شنبه 24 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 11:39

در ادامه ی سخن شهرزاد گرامی:

اینها همه زاییده ی زندگی مدرن است!

آرمین چهارشنبه 23 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 18:03

آقا محسن حتما لباس عریبو یه بارم که شده امتحان کنید. ینی یه بار بپوشین اصلا دلتون نمیخواد درش بیارید. من 3 ماه تابستونو با اون تو خونه میگشتم. انقدر آدم احساس راحتی میکنه که نگو و نپرس. فقط چند روز اول همش فکر میکنی لباس زنونه پوشیدی یه جوری میشی. بعد دیگه عادی میشه. ولی آخرت لباسه.
من خیلی دوست داشتم تابستونا بیرون بپوشم ولی مردم یه جور دیگه نگاه میکنن.

گیرم بیاد این کارو می کنم. دفه ی بعد که گذرم بیافته اهواز یکی می خرم.

شهرزاد چهارشنبه 23 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 13:36

این داستان شاید نشانه ای باشد از این روزهای ما، وقتی خوب نگاه می کنیم می بینیم این بی تفاوت از کنار هم رد شدن‌ها، این نگاه کردن ها و ندیدن ها ، همه جا، در هر لباسی، با هر شکلی هست خیلی زیاد و بی رحمانه با طول موجی به درازای نه یک خیابان که یک زندگی

این اولش تایتلی داشت مثل همین که شما نوشتید. و بیاید توی کتگوری من و شعر. با شعری از شاملو
هیچ کس با هیچ کس سخن نمی گوید که خاموشی به هزار زبان در سخن است.
ولی ترکیب دوست نداشتنی آن ورزش کار اجازه نداد که متن با اشاره به این شعر نوشته بشود.
وگرنه همین بود. هست.

آرمین چهارشنبه 23 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 13:12 http://nagoftehaa.mihanblog.com/

لباس فقط لباس عربی. راحتی به معنای واقعی درش حس میشه .
شلوارم فقط شلوار کردی

لباس عربی را تا کنون به تن نکرده ام. ولی لباس کردی را چرا.
شلوار کردی فقط یک اشکالی داره. ینی برای آدمای سیگاری. خیلی وختا پیش میاد که نشستی داری سیگار میکشی و میسوزونیش. چند سالی که در کردستان بودم و سر کار هم با لیاس کردی بودم تمامی شلوارامو سوزونده بودم.
دانش آموزان رو هم از این میشد فهمید که سیگاری هستند یا نه.
مدیر و ناظم مدرسه همین که شلوار سوراخ می دیدند گوش دانش آموزو می کشیدن.

پروانه چهارشنبه 23 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 07:57

اصلا خود ورزش هم شده یک افه!
دستگاههای که تو خونه دارند!
کلاس بدنسازی!
...
یک خانم پیری دوست ورزش پارکم بود حرف قشنگی می زد می گفت وقتی می بینم این دخترای خوشگل لباس مارک دار می پوشند و می خوان حتما نشون بدن یکی نیست بهشون بگه آخه اون شرکتها باید به شما یه چیزی بدن که شما تبلیغشونو می کنید...

دستگاه های توی خونه که بماند. شما در کشورهای سازنده ی این دستگاه ها به ندرت ببینید کسی در خانه هم از آن ها داشته باشد ولی اینجا نه. اینحا تازگی ها اگر در خانه مثلن کسی ترد میل نباشد خیلی از قافله ی تمدن عقب است.
در مورد لباسها هم کاملن درست می گید.
ولی واقعن بر عکسه. این ها افتخار می کنند که آن لباس ها را می پوشند. حالا بعد از ورزش می رفتن کله پاچه فروشی یا نه؟

پروانه سه‌شنبه 22 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 08:47

فکر کنم مبلغ نایک بوده!

نه نایک بیشتر توی این جماعت ورزشکار افه ی قضیه است.

آرمین سه‌شنبه 22 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 08:35

پس امکانش هست اونم برای دستشویی رفته باشه کله پزی. شواهد نشون میده مجرم به دلایلی قادر به ایستادن نبوده.

مگه میشه کس که نیاز به دستشویی داره اونجوری بدوه.
تازشم کله پره کله ی اینو میکند اگه فقط به خاطر دستشویی میرفت اونجا.

آرمین دوشنبه 21 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 22:20 http://nagoftehaa.mihanblog.com/

خاب قبل سوال پرسیدن استخاره بگیرین همین میشه دیگه. همون موقع که رو جوب آب بود باید خفتش میکردین.
راستشو بگید آقا محسن شما 5 دقیقه قبلش از همون کله پزی بیرون نیومدید؟ کله پزی سعادت آباد نبود؟
................
من یه بار تو شیراز دنبال آدرس بودم هیشکیم تو خیابون نبود به جز یه دختر خانوم که یه ماشین دنبالش بود. همین گفتم خ ...نذاشت حرفم شروع بشه گفت گمشو بیشعور کثافت. گفتم دست شما درد نکنه

توی کله پاچه فروشی معمولن دستشویی هست که.
باید اول نعره ای سر اونایی که دنبالش بودن می کشیدی بعد با این اصلن دوست می شدی.

آرمین دوشنبه 21 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 22:08

آقا طلای مارو بده کارو زندگی داریم

اصلن یک طلای افتخاری مادام العمر و ویژه به شما دادیم. ایشالله موفق و موید و ............. اینا باشید.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد