کتاب هایی که می خوانیم
کتاب هایی که می خوانیم

کتاب هایی که می خوانیم

ارلاندو

  ارلاندو




نوشته‌ی: ویرجینیا وولف   

ترجمه‌ی: فرزانه قوجلو

نشر: قطره

چاپ اول  1386

 

زندگی؟ زندگی؟ زندگی؟


ارلاندو پسر بچه ­ای در اتاقی قدیمی از نیاکانش با نور زرد رنگی بازی می کند یا نور با او بازی می‌کند!

ارلاندو با ساق‌هایی زیبا و تحریک کننده! ارلاندو، محبوب ملکه الیزابت! ارلاندو جوانی که زنان بسیاری را درمی یابد و بی وفایی هم می بیند! ارلاندو از قرن شانزدهم، هستی‌اش را با ادبیات معنا می کند.در قرنی که شعر و ادبیات جرمی بزرگ برای اشراف و نجبا است. افتخار مردان در این قرن سرها از تن جداکردن است! او قرن‌ها را از پی قرن می‌گذراند. از عصر یخبندان بزرگ در انگلستان تا عصر رطوبت. در این گذار او، زن می شود و کودکی هم به دنیا می آورد اما شوهرش نیز مانند خودش مردی از جنس استعاره است.

گویا ویرجینیا به ما می گوید با زن بودن مفهوم ادبیات و سپس زندگی قابل دستیابی می‌شود. 

با زن بودن می‌شود ساعت‌ها روی صندلی پشت پنجره نشست و در تصور و تفکر فرو رفت و آن گاه شعر آفرید اما مردان برای خون ریختن، شکار و اسب دوانی ساخته شده‌اند. ارلاندو سرزمین های زیادی را سفر می کند زندگی‌های زنانه و مردانه را تجربه می‌کند و انواع زندگی‌ها را  می‌آزماید! او، به تعبیری روح زمانه است که چهره‌های تاریخ انگلستان را نشان می‌دهد. تاریخ سیاسی و تاریخ ادبی. اما آن چه در ارلاندو با آثار دیگر وولف مشترک است جست و جوی مفهوم و چیستی زندگی است.

در مقدمه مترجم آمده: «بیهوده است بخواهیم داستان ارلاندو را تعریف کنیم. در این رمان داستان در داستان می‌آمیزد گویی در هزارتویی از قصه گرفتار شده‌ایم. فقط می‌توانیم بگوییم که شخصیت اصلی رمان وولف در عصر ملکه الیزابت به دنیا می‌آید و هرگز نمی‌میرد بلکه در هر دوره و قرن پوست عوض می‌کند و چیزی دیگر می شود تا به عصر ما می رسد. به همین سبب خواندن این کتاب آسان‌تر از توصیف آن است.»

 

نظرات 10 + ارسال نظر
ehsan دوشنبه 30 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 20:54 http://upn.blogfa.com/

سلام دوست من بنده شما رو لینک کردم

ممنون میشم منو با نام وبم لینک کنید

مرسی

من با نام:
احسان - معرفی اندیشمندان و فلاسفه
لینک کردم.
خوبه؟ یا فقط احسان بنویسم؟

محسن دوشنبه 30 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 22:52 http://filmamoon.blogsky.com

من هرگز از ویرجینیا ولف کتابی نخوانده ام.
چرا؟

جدی؟؟
خوشحالم که این کتاب معرفی شده است

محسن سه‌شنبه 31 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 12:59 http://filmamoon.blogsky.com

من باید در اولین فرصتی که گذرم به یک کتابفروشی افتاد یکی از کتاب هایش را بخرم و بخوانم.
شاید همین کتاب.
ترجمه اش خوب بود؟ چون در مورد کتابهای خارجی فقط ترجمه نقش اصلی را دارد.
من کافیست جمله ای از هر کتابی چون جملات زیر در ورق زدن کتاب ببینم و آن را دیگر نخوانم.

حالا ما میریم که داشته باشیم ............
برای من کو؟
حالا چی هست نظرت .........
در رابطه با ............

راستش من هم به ترجمه ی کتاب بسیار اهمیت می دهم مثلا یک بار بعد از این که صد سال تنهایی را خواندم با ترجمه ی بهمن فرزانه و حسابی هم از خواندنش لذت بردم به پیشنهاد دوستی کتابی از داستان های کوتاه مارکز را از او به امانت گرفتم اما چشمتان روز بد نبیند باز کردن کتاب همان و رو به رو شدن با دنیایی آشفته از ترجمه همان! اصلا انگار داستان ها را یک هنرآموز داستان نویسی بسیار بسیار مبتدی نوشته بود این شد که دیگر روی پیشنهادات هم با دقت تمرکز می کنم. و اما ترجمه ی خانم فرزانه قوجلو را اولین بار بود که خواندم از ایشان هنوز ترجمه ی دیگری نخوانده ام اما با توجه به فضای کار خانم وولف و شناختی که به نوع زبان ایشان دارم و قبلا ترجمه هایی خوب از ایشان خواندم این ترجمه خوب است و می تواند هم نوع زبان وولف را در یک اثر داستانی منتقل کند و هم اندیشه و درون مایه ی اثر را. اگر شما با ترجمه یهتری برخورد کردید مرا در جریان بگذارید.

مهدی چهارشنبه 1 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 12:15 http://musavand.blogfa.com/

مطالب وزینی در سایت شماست مایلم لینکهای یکدیگر را درج نماییم در وبگاه خویش و جمله نویسندگان هم باشیم. من شمارا پیوند ساختم

پروانه جمعه 3 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 20:23 http://shahnamehferdowsi.blogsky.com/

1927-اکتبر ذهن ویرجینیا ناگهان بعد از یک خاموشی به غلیان در آمد....ناگهان فکر نوشتن اورلاندو بر او چیره شد. پس شروع به نوشتن اورلاندو کرد . این کتاب از نظر زندگی نامه ای جالب است، به بسیاری از حوادث زندگی روزمرۀ ویرجینیا در این سالها پی می بریم.

1928- اورلاندو، یک بیوگرافی خیالی از دوستان ویرجینیا و احتمالا تصویری از دوستش ویتا، به چاپ رسید. بنا به گفته لئوناردو، این کتاب نقطه عطف زندگی حرفه ای ویرجینیا به مثابه داستان نویسی موفق بود در شش ماه نخست 8104 نسخه فروش رفت..

برداشت از بخارا- ویژه نامه ویرجینیا ولف

تاریخ این ویژه نامه را نگاه می کنم 1385 !

بیشتر از اینکه رمان خواندنش را دوست داشته باشم زندگی نامه اش را دوست دارم.
یکی از عکس های جالب این ویژه نامه عکسی است مربوی به 102 سال پپش که ویرجینیا و دوستانش با لباس مردم حبشه انداخته اند!
ویرجینیا با ریش و عمامه خود را امپراطور حبشه معرفی کرده و با همراهانش از ناوگان انگلیس بازدید کردند. این شوخی جنجال به پا کرد.
..
باید کمی گوش خود را بکشم و به خودم بگویم بنشین اورلاندو را بخوان!ا
گر گوش کند!

نوشته هایی مثل ارلاندو برایم جذاب هستند از خواندنشان لذت می برم. این بازی هایی که با زمان می کند و ذهن را به بازی می گیرد. ارلاندو توی اتاقش ایستاده عفت و عصمت و طهارت به اتاقش سرک می کشند و او را می بینند و اورلاندو خودش را می بیند که زن شده و ان سه روی او شنلی می اندازند... اورلاندو ناگهان با تغییرات قرن نوزدهم و بعد بیستم رو به رو می شود اما آن چه که همواره ثابت می ماند همان شعر درخت بلوط است که درکودکی اش نوشتن اش را آغاز کرده بود و هم چنان ادامه می داد و در چون گنجی در سینه اش کاغذها را نگه می داشت. حرف زدن از ارلاندو هم برایم شیرین است.

دامون قنبرزاده سه‌شنبه 7 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 13:06 http://cinemaekhanegi.blogsky.com

سلام
وقتی صحبت از ادبیات باشد، نمی شود نایستاد و نخواند. پس ایستادم و قسمت هایی را خواندم. از این پس زیر نظرم هستید. باید برگردم به گذشته و مطالب قبلی را نگاهی بیندازم؛ به کتاب هایی که خوانده ام و اینجا درباره اش صحبت شده و آنهایی که قرار است بخوانم. آیا به وبلاگ شما خوش آمدم؟!!!

از آنجا که فکر می کنم خانم فرانک در حال حاضر در دسترس نیستند من به جای ایشان جسارت کرده و عرض می کنم که:
باعث مباهات این وبلاگ است که خوانندگانی داشته باشند که همیشه اینجا را زیر نظر داشته باشند.
به وبلاگ ما خوش آمدید.

مسافر پنج‌شنبه 23 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 21:03

من هم از ولف چیزی نخوانده بودم نوشته تان وسوسه انگیز بود ...
مرسی

نیره یکشنبه 2 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 13:30

درود و سپاس از فرانک گرامی
پروانه جان! بی زحمت گوش من را هم بکشید چون من هم...

درود
با اجازه ی پروانه ی عزیز:
چرا گوشت را بکشیم؟
می بوسیمت.

رضا چهارشنبه 5 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 22:20 http://hashoot.blogsky.com/

آغاز مطالعه این کتاب...همزمان با "در زمانه پروانه ها" و چقدر این ویرجینیا خانم آدم باحالی بوده...

اول کتابش از همه عالم تشکر کرده...فقط بقال سر کوچه رو جا انداخته بنده خدا ....

kosar پنج‌شنبه 14 دی‌ماه سال 1391 ساعت 00:16 http://deleto.blogfa.com

سلام. 23 دى تولد یکى از بهترین دوستامه. ب نظرتون چ کتابى بهش هدیه بدم؟ با توجه به اینکه یک دختر 16 ساله اس ک عاشق رمان گندمه. ولى دوست دارم ى رمان خارجى بهش معرفى کنم ک باهاشون آشنا بشه. در ضمن لطفا از اون رمان هایى نباشه ک سرد و بى روحن و ى خواننده ى ایرانى ب سختى باهاش ارتباط برقرار میکنه.

سلام. دوست خوبم مسلمن کسی گندم را دوست دارد یا به این شیوه از رمان ها علاقه دارد اورلاندو برایش جذابیتی ندارد یا به قول شما برایش سرد و بی روح است. برای یک دختر 16 ساله: رمان استخوان های دوست داشتنی شاید دلنشین باشد. یا شاید بلندی های بادگیر یا بر باد رفته یا غرور و تعصب این ها رمان های خارجی ای هستند که علاقه مندان به کارهای مودب پور هم ازشان خوششان می آید.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد