راستش در مورد این یادداشت های ماه رمضون این کارو کردم. چون به تجربه ثابت شده که توی این یادداشت ها کامنت هایی میاد که یه جورایی به باورهای ملت توهین میشه. این یادداشت ها چند ساله که تکرارش میکنم. و دیدم اینو. البته میخوام نظرات قبلی رو پاک کنم و اینم آزاد کنم. چون دیگه کسی جز یکی دو نفر، به اینجا سر نمی زنه. ولی این کار مستلزم اینه که تک تک نظرات رو در تاریخ های مختلف پیدا کنم و پاک کنم که یه جورایی تقریبن امکان ناپذیره. ببینم چه می کنم.
شما حتی برای نجات یک آدمی که تو کوه گیر کرده نمیری کوه ؟؟؟ واقعا که
زیرا مطمئن هستم نه تنها اونو نجات نمی دم، بلکه خودمم می میرم. تازشم، او که جونش در خطر نیست. اونجا نشسته به منم میگه بیا. خب من نمی تونم برم.
شما ببندینش ما همین جا کامنت میذاریم دردسرش کمتره تازه کامنت های قبلی حیفه پاک بشه
راهی واسش پیدا کردم. نظرات آزاد شدند.
یعنی تا اخر ماه رمضون کامنت گذاشتن هم تعطیله؟
راستش در مورد این یادداشت های ماه رمضون این کارو کردم. چون به تجربه ثابت شده که توی این یادداشت ها کامنت هایی میاد که یه جورایی به باورهای ملت توهین میشه. این یادداشت ها چند ساله که تکرارش میکنم. و دیدم اینو. البته میخوام نظرات قبلی رو پاک کنم و اینم آزاد کنم. چون دیگه کسی جز یکی دو نفر، به اینجا سر نمی زنه. ولی این کار مستلزم اینه که تک تک نظرات رو در تاریخ های مختلف پیدا کنم و پاک کنم که یه جورایی تقریبن امکان ناپذیره. ببینم چه می کنم.
خب من کوهنوردی بلدم؛ بگو کجا نشسته،خودم میرم بالا واست پرتش میکنم پایین...خوبه؟!

نمی خوام. بزار همونجا بشینه یخ بزنه. فک کردن نوبره.
نیازی به بالا امدن نیست
همین که نگاهم کنی کافی است
برای گرم شدن قلبم
....................
سخت می گیریا
بداهه بود
خب اصلن چرا رفته اون بالا؟ حیف زمین صاف و هموار نیست؟ اصلن منظور داره.
خیلی بامزه بود.

خیال کرد الکیه.