ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 |
14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 |
21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 |
28 | 29 | 30 |
آنچنان ریلکس نشسته بودند که شک ندارم اگر از این پلهها میخواستم بالا بروم و داخل آن روشنایی بشوم هم از جایشان تکان نمیخوردند. مگر حرکتی به سر و بدن خودشان میدادند و دیگر هیچ.
خارج از سقفی که ما پنج تن زیر آن بودیم، باران تندی میبارید. آن چهار تن مرا نگاه میکردند و این که در نهایت چه میکنم؟ آیا به داخل آن روشنایی میروم یا به زیر باران. دومی درست بود. مجبور بودم. وگرنه دوست داشتم در کنار اینها می نشستم و به صدای باران گوش میدادم. در نهایت کمی بعد رفتم.
در تمام طول مسیر به این فکر میکردم که الان با خودشان میگویند: "آدم که شاخ و دم نداره. بگو آخه احمق توی این بارون کجا میری؟"
فکر کنم اگه کنارشون مینشستی توقع داشتن نوازششون کنی و یا دور و برت میچرخیدن که شاید چیزی همراهت داشته باشی بخورن.منم اگه بودم زیر بارون میرفتم تجربه نشون داده گربه های تهرون خیلی خودمونی هستن و عجیب با آدمها جور هستن تو پارک جمشیدیه یه گربه پرید توی بغلم در حالی که با دوستم کاری نداشت و همش جلوی من بود که نوازشش کنم.خیلی بامزه بود هیچجور حاضر نبود از پیشم بره. ولی چهارتا گربه یه جا باهم کار رو سخت میکنه.همون زیر بارون باید رفت و خلوت گربه ها رو بهم نزد.
گربه های پارک ها اهلی ترن. ولی ولگردا نه. البته اینا هم ولگرد نبودن و مال محل بودن. آره شاید اگه کنارشون می رفتم کمی هم لوس میشدن. کلن و در مجموع یکی از لوس ترین موجودات هستن.
با درود به خانم صوفیا---پاسخ به خانم ضوفیا در پیامهای بالا توجه مرا جلب کرد. ایشان مبدع و ومبتکر این امر مهم و بدیهی هستند که تا کنون از دید جهانیان پنهان مانده بود (((من میبایستی می رفتم.وگرنه می موندم))) فکر کنم بقیه نرفته مونده اند فرمایشتا میفرمائیدا
عده ای از اطرافیان من نرفتن و موندن. تنها من رفتم. البته اونایی هم که موندن کنار گربه ها نبودن. توی اون بخش روشن بودن.

با درود-گربه ها ناقل بسیاری از بیماری های مشترک بین حیوان و انسان هستند.اگر تعداد آنها از یک حد معین عبور کند میتواند برای ساکنین بخصوص کودکان مضر باشد
حالا اگر شخص خیر خواهی پیدا شود و گربه ها را هر ساله واکسینه کنه شهرک اکباتان در زمینه گربه داری هاش میشه مثه اروووووپا
من نمی دونستم. ولی کلن فکر کنم محیط اگر آلوده باشه شاید اونا منتقل کنن. یا خودشان تولید ویروس می کنن؟
-گربه اولی: یعنی چی می خواد؟
-گربه دومی: اومد اینجا تحویلش نگیریداااا
-گربه سومی: حالا شاید بخواد غذایی چیزی بده
-گربه اولی: بوی غذا نمی ده... بوی این دودا رو می ده که خودشون می خورن!
-گربه چهارمی: بیایین، اینقدر ور زدین که رفت بیچاره تو بارون... کی شما یکم معاشرت یاد می گیرین!؟
بعدش میگن آدما معاشرت بلد نیستن. گربه هام همینن. هرچند شاید حضورشون در کنار آدما این خصلت رو یادشون داده.
سلام محسن...یادمه تو همیشه عجول بودی. وگرنه بهتر بود کنار این گربه ها می موندی تا بارون بند بیاد. چقدرم نازن... کلا گربه ها هواشناس های بهتری هستن.
چه خوب که بازم نوشتی.
مجبور بودم سوفیا. می بایستی می رفتم. وگرنه می موندم. کلن موجودات ناز و در عین حال لوسی هستن. لوس بودنشون دوست داشتنی ترشون می کنه.

آره. دوباره می خوام این جا هم سر بزنم. بازم می نویسم.
بهت سر می زنم.