ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 |
14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 |
21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 |
28 | 29 | 30 |
زندگی
مانند یک دیکته است. هی می نویسیم و هی پاک میکنیم. هی مینویسیم و هی پاک میکنیم
غافل از این که یک روز یهو میگن: "ورقه ها بالا".
متن یک پیامک
این ینی اینکه زندگی اولن دیکته است ودومن گذراست فهمیدید؟ خب، ما هم میگوییم حق با شماست و ما هم باور داریم. بنابراین در این گذر هیچ حرجی بر هیچ کس نیست. فقط و فقط با مدد از کلمه گذرا، البته. شما مگر بر قطرههای آب رودخانهها که به روی هم میغلطند و می روند، خرده میگیرید؟
گیرم ما یک دیکتهای را نوشتیم و دیدیم غلط نیست و پاکش نکردیم. در آنجا و در آن صورت که نمیتوانیم باز هم تا ابد ورقهها را بالا نبریم.. بالاخره میخواهیم نمره بگیریم.
ولی ..........
(آخرش هم نهفهمیدیم که این ابد یعنی چه و چه قدر؟ و همین را میدانیم که یعنی خیلی زیاد. حتا آنطرف ِ آندنیا هم هست و آن طرف طرف تراش، هم. بیشتر از این عقلمان قد نمیدهد.) البته ما هر لجظه آمادهایم ورقهمان را بدهیم. بفرمایید. ولی تا جایی که بهمان دیکته گفته اند. اصلنم بد نیست. ولی خب اگر ورقه را بالا گرفتیم و رفتیم به یک جای دیگر هم بد نیست. تازه دلتان هم بسوزد که آنجا مثلن صادق هدایت را که ما خیلی دوست میداریم میبینیم. چرا؟ چون خودش گفت. در دستخطی بر روی میز آخرین اتاقش ، "دیدار به قیامت".(نکند میخواهید بفرمایید قیامت ینی هرگز؟)
نفرمایید خانوم اجازه؟ نفرمایید. نفرمایید قیامت ینی هرگز. بفرمایید. اینم ورقه ما.
***
واااااااای خانوم اجازه؟ خانوم ما بدبخت شدیم. خانوم. بدبخت. ما یه چیزی جا انداختیم خانوم. میشه بنویسیمش خانوم اجازه خانوم ؟
خانوم توروخدا خانوم. یه کلمس تازشم کلمه ام نیست خانوم. خانوم این لباس چقدر بهتون میاد خانوم. خانوم
والله به کسی نمیگیم خانوم. یه تشدیده خانوم. تازشم خانوم اون پژو دویست و شیشه ِ آبی
متالیکه مال شماس خانوم؟ یه بچه امروز می خواس خط بندازه روش ما نزاشتیم خانوم. اجازه. تازشم خانوم اجازه، شیشه هاش کثیف بود امروز ما با یک ورقه که از دفتر مخشمون کندیم، تمیسش کردیم خانوم. خانوم اجازه؟ خانوم تورو خدا خانوم. فقط یه تشدید. فقط.
این را هم در نظر گرفتید که صادق هدایت خیلی پرمدعا بود؟
یعنی خودش را یک سر و گردن بالاتر از فهم دیگران می دانست.
البته چرا که نه؟!
باید هم می دانست...
صادق هدایت نه تنها یک نویسنده و بازیگر واژگان که یه پردازنده ی ماهر بود.
ببین اگر کسی واقعن بالاتر باشه اشکالی نداره که این رو به رخ هم بکشه. خب بالاتره. تازشم فک کنم در آن دنیا کلی به من امر و نهی کند که می پذیرم.
محسن آقا تو این دستخط صادق خان می خاسته غیر مستقیم بنویسه
اگر بار گران بودیم رفتیم
ولی چون استاد کلمات است نوشته
ما رفتیم و دل شما را شکستیم!
کاش می نوشت
دل شما را سوزاندیم
در باره ی این متن خیلی بحث ها داشتیم. با دوستان و آشنایان. یکی می گفت: شاید منظورش این بوده که بعد از رفتن من، خدا همدم شماست. و من تا زنده بودم همدم شما بودم یا نبودم، بماند. و از حالا به بعد کارتان با خداست. چرا که حدیث داریم.
حدیث رو یادم رفته بود. گشتم توی اینترنت پیداش کردم:
أنا عند المنکسرة قلوبهم
ینی من یار دل های شکسته هستم.
در ضمن من خیلی وقت ها هنگام بدرود گفتن این رو میگم. ینی ما رفتیم و ......
حالا بیخیال یه تشدید
خانم خودش ارفاق می کنه
عمرن. صابون رو با سین بنویسیم بازم یه چیزی. ولی تشدید آخر غلطه هرچند نیم نمره داره.
سلام آقا محسن
هووووف انقد ما مشخ نوشتیم تا یاد بگیریم که نگوووو
شما که مشخ نوشتید. ما اون وختا مخش می نوشتیم و هنوز غلط داریم.
مرسی
سلام محسن آقا
این یه نشدید رو خوب اومدیا
گاهی هم زندگی بعضی آدما مثه جریمه از روی غلط دیکته هاست همش تکرار و تکرار
یه روز که هی تکرار میشه
مثه یه کلمه که از روش باید اینقده بنویسی تا ورقت پر شه!
این تکرارم شما خوب اومدی. تکرارش بد مصب تموم نمیشه. ینی میشه ها، ولی آدم خودشم تموم میشه.
هیشکی نمیتونه مس شما دیک ته بنویسه!
راستش از دیروز خوب شدم.
تازه امید توی دلهامون زنده شده با سالگرد انتخاب روحانی
چه خوب.امیداورم سال دیگه بهتر از امسال و بعدی هم ........
من جز اولین خواننده های این متنم آره
خوشحالیم...
دقیقن. چون کامنت قبلی از این کامنتایی بود که نشستن ببین که کی یادداشت میزاره و بعدش واسه خودشون تبلیغ کنن. البته چون این یکی یک کمی انساندوستانه بود قبولش کردم. وگرنه این کامنتای تبلیغاتی رو رد می کنم.
در ضمن آدرس وبلاگی که گذاشتی منو به هیچ جایی نرسوند. ببین اشتباهی توی آدرست نیست.
از حال و روز خودت برام بگو. گمت کردم.
فدات.
http://tajavozmamnoo.blogfa.com/
مطالب این وبلاگ برای آموزش خانواده ها مفید است
ینی وبلاگ من مفید نیست؟