ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 |
14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 |
21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 |
28 | 29 | 30 |
* هم امروز کاری را که در 24 خرداد آغاز کردیم،
ادامه دادیم. امیدواریم در پایان کار لبخند بزنیم.
ینی از دریافت یارانه ی نقدی انصراف دادیم که در فیلم بعدی ده نمکی به نام انصرافی ها بازی کنیم.
همین ....
---------------
*هم امروز کاری را که در 15 مارس آغاز
کردیم ............... لبخند خواهیم زد..........
ژولیوس سزار
درود بر جناب مهدی بهشت عزیز
راستش من که یک جوون دهه هفتادی هستم
هیچ امیدی به آینده ی ایران ندارم
به نظر من اصلاح طلب،اصول گرا،اعتدال گرا
اینها همش بازی است برای گذراندن وقت
و همگی ساخته ی همین حکومت است
وجود اصلاح طلب ها کمکی است برای دوام نظام
من تنها راه رو سرنگونی این رژیم می دانم
تا زمانی که یان حکومت باشد همین آش هست و همین کاسه
روحانی،موسوی،سید خندان،احمدی نژاد،کروبی،مشایی،قالی باف،ولایتی،حداد عادل،خامنه ای،رفسنجانی،برادران لاریجانی و...
اگر گوشت هم رو بخورند استخان یک دیگر رو دور نمی اندازند
همگی دل داده ی همین نظام اند
به روزم
ولی من باور دارم به این که این ها از دل توده های مردم بیرون آمده اند. ساخته ی این حکومت نیستند. خود حکومت هم ساخته ی مردم است. مگر می شود چیزی حدود هزار نفر بتوانند در میان هم بازی کنند و ملت هم تماشا کنند؟ همین حکومت کسانی را که یار گرمابه و گلستانشان بوده اند را اعدام کرده اند. استخوانشان را هم خورده اند.
کسی مثلن مانند صادق قطب زاده رییس صدا و سیما. ناخدا افضلی. فرمانده نیروی دریایی و .......
امیداورم نفرمایید این ها نفوذی بوده اند.
به طور جدی چه بخواهید و چه نخواهید سران مخالف انتخابات 88 اکنون بیش از چهار سال است در زندان (بخوانید حبس خانگی) هستند.
سال 57 من هم چون شما خواهان سرنگونی بودم. ولی از سرنگونی و انقلاب و جنگ و خونریزی هرگز چیز درست و حسابی بیرون نمی آید.
این که می فرمایید وجود اصلاح طلب ها کمکی است برای دوام نظام، خیلی خوبست. من به عنوان کسی که در برپایی این نظام سهم داشته ام از این که این ها طالب سرنگونی نیستند بدم نمی آید. من امیدوارم روزی برسد که طیفی از اصلاح طلبانی که در راس آن ها سید محمد خاتمی قرار دارد برای مدت زمان زیادی حاکمیت داشته باشد. شریف ترین کسی که در تمام طول عمرم در عالم سیاست ایران دیده ام.
ای کاش می نوشیتید که این ها نباشند چه کسی باشد. کسی که از دل مردم بیرون آمده باشد و به شکل فراگیر همه او را بخواهند.
می گویند ملتی را برای مدت کوتاهی می توان گول زد. یا عده کمی از ملت را برای مدت زیادی گول زد. ولی همه ی ملت را برای همیشه نمی توان گول زد.
شما برای هر زمانی که میلیونها نفر به پای صندوق های رای می آیند چه پاسخی دارید. این مدت کوتاه گول زدن ملت سر نیامد؟
محسن آقای گل سلام
اهل خاندن پاره داستان هستید؟ بفرمایید
چشم.
دوست ارجمندم....سلام
سلام
نمی دانم واقعا متوجه ی هزینه ی تغییر حکومت ها هستیم؟
شما واقعا صرف تغییر سلطنت به جمهوری اسلامی و در واقع حکومت اسلامی تلاش کردید؟
درک مواضع مردم وجوانان برای ما آنقدرها هم سخت نیست دوست بزرگوار.
خب بله . به سهم خودم تلاش کردم. صحبت سر سلطنت وجمهوری نبود. صحبت بر سر روی کار آمدن حکومت اسلام نبود. صحبت بر سر سرنگون کردن یکی از دیکتاتور ترین حاکمان جهان بود. واین افتخار در سال 57 نصیب نسل من شد. این که الان چیست؟ مشکل الان است. این جوانان و مردمی که از آن ها نوشتید، اگر آن وقت هم بودند مانند من در این سرنگونی دخیل بودند. آن روزها همه ی ملت در گیر این سرنگونی بودند. چپ و راست و چریک و مجاهد و توده ای و جبهه ی ملی و ...... بی این که فکر کنند چه هزینه ای خواهند پرداخت. وچه کسی و چه نیرویی بر سر کار می آید. می گفتند شاه را سرنگون کنیم. بعدش هر چه شد و هر کس به سر کار آمد، آمد. از این که بدتر نمیشود. شاید.... شاید.... اگر اکنون که من طرفداری از به قدرت رسیدن اصلاح طلبان می کنم، آن وقت در راستای تقویت نقاط مثبت شاه که تقریبن صفر بود می کردم، درست تر بود. نمی دانم. آن وقت را نمی دانم که شما چند ساله بودید؟ اصلن بودید یا نبودید؟ آن وقت و در اواخر آن وقت دیگر قابل تحمل نبود. ینی از روزی که شاه کلیه احزاب را منحل اعلام کرد و یک حزب را فقط اعلام کرد که حزب رستاخیر بود دیگر یابو برش داشته بود. باور نمی کنید اگر عرض کنم، در تمام مجلس ایران به غیر از حزب ایران نوین دو حزب دیگر عضو داشتند. حزب مردم با 7 نماینده که دبیر کل حزب هم اسدالله علم وزیر دربار خودش بود و حزب پان ایرانیست دو نماینده داشت. ینی شاه تحمل این نه نفر که عرض کردم 7 نماینده حزب مردم هم در اختیار خودش بود را نداشت و گفت: حزب فقط رستاخیر. هر کس هم که نمی خواهد از کشور خارج شود. بدون هیییییچ بگیر وببندی و بازخواستی به هر کشوری که خواست برود. بلیطش را هم خودمان تهیه می کنیم. می دانید پس از آن، هر روزی که به دانشگاه می رفتیم منتظر غیبت یکی از یاران دبستانی مان بودیم. و هفته و ماهی نبود که یکی از آنان به زندان نیافتد و بعضن تیرباران نشود. کار به جایی رسیده بود که روزی یکی از دوستانم دستگیر شد و در یورش به خانه اش کتاب بوف کور صادق هدایت را بهانه کردند و چسباندند به پرونده اش. و بعدها چقدر به این عمل خندیدیم. شوربختانه البته. .......... بگذریم.... قصه اش دراز است.
این راه را ادامه میدیم
ما ملتی هستیم همیشه ناراضی..
هیچ حکومتی در جهان توان جلب رضایت ما را ندارد باور کنید...
شما درست می فرمایید. می گویند فقط با پول راضی می شویم. شوربختانه حتا با پول کم هم راضی نمی شویم. فقط و فقط و فقط هم پولی می خواهیم آن هم خییییلی زیاد. خییییلی بیشتر از دوستان و آشنایانمان.
ما که فعلا گریه می کنیم . احتمالا به زودی شیون خواهیم کرد . خنده ؟؟ ها ها چه خنده دار .........
نه گریه نکنید. زورکی هم که شده بخندید. می گن گریه گریه می آره. خنده هم خنده. خواب هم خواب.
ای آقا
یعنی شما پشیمان نیستی که بدتر از این به سرتون نیاد؟
خدارو شکر بازم
ولی
آقا دیگه چه بکنند؟
ما والا وجودیت خارجی که نداشتیم
شما که داشتی یادت بیاد ماشینا و جاده ها رو
یادت بیاد ارتشو
یادت بیاد کسب و کارو
بگم؟
بگم؟ :))))))
ما قبل از انقلاب هم که شما وجود خارجی نداشتی حال و روز خوشتری نداشتیم. تنها چیزی که بود خانم ها بی حجاب بودند و عرق فروشی ها آزاد. والسلام. وگرنه باقی چیزها سرجایش بود اونم چه جور.
در ضمن دو موردی که ذکر شد به کوری چشم دشمن حل میشه.
نسل شما به وجودش آورد اما حاکما سو استفاده کردن.و یا شاید اصلا درست استفاده کردن رو بلد نیستن واسه خودشونم نمیذارن.
من یه جوون دهه 70ام.
من نسل شمارو مقصر نمیدونم.
خدایی به من میخوره تو سال 57وجود خارجی داشته باشم؟
خب معلومه که وجود خارجی نداشتی. تازشم مقصر هم بدونی حق داری. ولی گفتم که من پشیمان نیستم.
بدتر از این هم امکان داره.
والا ما که همیشه توی گروه اخراجی ها بودیم.اخراجی های ما حالا حسابش ازدستمان در رفته.
وهم هر روز هرکاری می منبم اســتــرس داریم که عاقبت چه شود؟؟؟؟؟؟
استرس اولین شرط زندگی ِبا مسئولیته. عاقبت هر چه می خواهد باشد. این را نه من که ژان پل سارتر گفته. ینی پدر هفت جد من.
سلام
والا ما بعید میدونیم تا وقتی حکومت ولایت وقیحه ما لبخند بزنیم
می زنید. لبخند می زنید. باید صبر داشته باشید. این سالها در نزد تاریخ یک لحظه اند. دل قوی دارید.

در ضمن من نمی دانم که شما در سال 57 در چه سنی بودید. چرا که می خواهم به شما عرض کنم، این واژه ای که در ادامه ی حکومت ولایت آوردید را دوست ندارم. چرا که نسل من، باعث و بانی این حاکمیت است. این حکومت بسیار بسیار شرف دارد بر آنچه که قبل از آن بود. منظورم دوران حاکمیت یکی از دیکتاتور ترین حاکمان قرن گذشته بود. ینی محمدرضاشاه پهلویی. ما آن زمان این گونه خطابش می کردیم.
و........... تا به امروز از سرنگون کردنش پشیمان نیستم.