ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 |
14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 |
21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 |
28 | 29 | 30 |
عکس روی تو چو در آینهی جام افتاد
عارف از خندهی می در طمع خام افتاد
حسن روی تو به یک جلوه که در آینه کرد
این همه نقش در آیینهی اوهام افتاد
جلوهیی کرد رخت روز ازل زیر نقاب
عکسی از پرتو آن بر رخ افهام افتاد
این همه عکس می و نقش مخالف که نمود
یک فروغ رخ ساقیست که در جام افتاد
غیرت عشق، زبان همه خاصان ببرید
از کجا سر غمش در دهن عام افتاد
زیر شمشیر غمش رقص کنان باید رفت
که آن که شد کشتهی او، نیک سرانجام افتاد
هر دمش با من دلسوخته لطفی دگر است
این گدا بین که چه شایستهی انعام افتاد
من ز مسجد به خرابات نه خود افتادم
اینم از روز ازل حاصل فرجام افتاد
چه کند کز پی دوران نرود چون پرگار
هر که در دایرهی گردش ایام افتاد؟
آن شد، ای خواجه که در صومعه بازم بینی
کار ما با رخ ساقی و لب جام افتاد
صوفیان جمله حریفند و نظر باز ولی
زاین میان حافظ دلسوخته بدنام افتاد
***
ای صاحب فال بدان و آگاه باش که تو آن چنان وجیه و زیبا هستی که هر وقتی که در یک جام می نگاه کنی، می شروع به خندیدن میکند. چه گونهاش را نمیدانم. باید جام می گیر بیاوری و توی آن نگاه کنی که ببینی. بهرحال از خندهی این می همه خوشحال میشوند. حتا یک عارف هم میتواند از این خنده خوشحال شود.
همین طور در مورد آینه. در مورد آینه بگویم که آن جا یک اتفاق دیگری می افتد. ینی با نگاه به آینه خودت را درگیر اوهام و خیالات میکنی. ولی بیت بعدی میفرماید که تو خیلی فهمیده هستی. البته اگر با نقاب مقابل آینه بایستی. خب در نتیجه آن چه که برای می و خنده گفتم انگاری مربوط به ساقی است. که رخ او هم میتواند توی جام بیافتد. ینی آن همه جلوهی خوب را وقتی میتوانی داشته باشی که ساقی هم باشی. چرا که اگر ساقی باشی قدر و مرتبت تو افزایش پیدا میکند. میدانی که ساقی بهرحال از خورندهی می ارج و قرب بیشتری دارد. به قول یکی از اشعار همین حافظ، "هر کسی را نتوان گفت که ساقی نظر است"
البته در بعضی نسخ به جای ساقی، نظر نوشته اند، صاحب نظر. اگر یک روزی فالی با آن دوانین گرفتی، و صاحب نظر آمد میتوانی ساقی نظر هم تفسیر کنی.
ای صاحب فال بدان و آگاه باش که عاشق خواهی شد. آنهم چه عشقی؟ از این عشقای الکی نه. عشق واقعنی. نسبت به عشقت هم خیلی غیرتی خواهی بود . آن چنان که همه از عشقت حرف میزنند و تو هم یک ریز درگیرشان میشوی.
البته باید برای این عشق مایه بگذاری. همین جوری نمیتوانی بیخیال بنشینی و تماشا کنی. باید آن چنان گرفتار غمش بشوی که برقصی. آن هم زیر شمشیری که بالای سرت است. هم چون شمشیر داموکلس و بعدش بروی برای این که عاقبت به خیر بشوی. که میشوی. برای به دست آوردن این عشق کارت به گدایی هم میرسد. هرچند او مدام به تو لطف میکند ولی تو عین یک گدا توقع انعام داری. اما یک چیزی را نباید فراموش کنی که از روز ازل سرنوشت تو رقم خورده است. و نمی توانی عوضش کنی و از زیرش در بروی. مثلن اگر قرار است به خرابات نروی و به زور راه مسجد را در پیش بگیری، نمیتوانی. اگر قسمت این است، از مسجد آخرش دوباره به خرابات میروی. و این که فکر کنی میتوانی از دایره ای که برایت کشیده شده است خارج شوی خیال باطل میکنی. نمیتوانی از این دایره بیرون بروی. تو عین نوک پرگاری. حداکثر بتوانی محیط دایره را دور بزنی. تازه این که خوب است. اگر آن عزل دیگر برایت می آمد چه میکردی؟ که میفرماید: در دایره قسمت ما نقطهی پرگاریم. ینی آن جایی که سوزن دارد و کاغذ را سوراخ میکند؟
بهرحال برای این که دوباره به صومعه گذرت بیافتد باید بروی سراغ ساقی و جام. صومعه این جا به معنی وصال است. چرا که راستش را بخواهی همه انگاری یک جوری نظربازند ولی همه اش به حافظ تهمت زده میشود که اینجا ینی تو. باید این کار را هم بکنی که غصه ات سر بیاید. این غصهات سرآید توی شعر نبود ولی به شکل پنهان بود و از جمله صنایع پنهان شعر حافظ است.
محسن عزیز. سلام.
شاهد آن نیست که مویی و میانی دارد
بنده طلعت آن باش که آنی دارد
شیوه حور و پری گر چه لطیف است ولی
خوبی آن است و لطافت که فلانی دارد
چشمه چشم مرا ای گل خندان دریاب
که به امید تو خوش آب روانی دارد
گوی خوبی که برد از تو که خورشید آن جا
نه سواریست که در دست عنانی دارد
دل نشان شد سخنم تا تو قبولش کردی
آری آری سخن عشق نشانی دارد
خم ابروی تو در صنعت تیراندازی
برده از دست هر آن کس که کمانی دارد
در ره عشق نشد کس به یقین محرم راز
هر کسی بر حسب فکر گمانی دارد
با خرابات نشینان ز کرامات ملاف
هر سخن وقتی و هر نکته مکانی دارد
مرغ زیرک نزند در چمنش پرده سرای
هر بهاری که به دنباله خزانی دارد
مدعی گو لغز و نکته به حافظ مفروش
کلک ما نیز زبانی و بیانی دارد
***************
سال نو مبارک و بهار دلت شکوفا
ممنون. چه غزل قشنگی هم نوشتی.
سال نوی تو هم مبارک.
جوون امروز این فالتو خوندم خواستم کامنت بذارم ، این پسر وقت نشناس من اومد عید دیدنی و نذاشت کارمو تموم کنم ،حالا که اومدم دوباره وبلاگتو بخونم میبینم که یک فیل از اینجا رد شده و کارای بد بد کرده ،خلاصه عکس سفره هفت سین نتون دیگه معلوم نیست ، میگی چیکار کنم مادر؟؟؟؟
کار فیل نیست ننه. سایتی که عکس توش بوده احتمالن در آن وقت در دسترس نبوده. عکسه هست. فیل از این جا رد نمی شه ننه.
اسمشو عوض کنید میخونم. فال باشه نه
عمرن. کلاسش به همین فال بودنشه.
سلام
سال نو مبارک
با فال جدیدتان هم که خیلی خوب بود
امیدوارم سال خوبی باشد
ممنون.
من به مراجعین وبلاغ چیکار دارم! اصن شاید همه مردم فال باز تیر باشن. من حافظو دوس دارم میخونمش ولی از دید فال هیچوقت بهش نگاه نمیکنم.
نگاه کن. خیلی دلچسب تر می شوند. امتحانشم رایگان.
آخرش نگفتی متن رو خوندی یا نه؟
ببخشید من کلن با فال مشکل دارم حتی از نوع حافظش
تا دهانت کج نشده استغفار کن. اصلن برای همین نظرت با حافظ یک قراری بگذار و ازش کمک بگیر. اگه حال و روزت رو بهت حالی نکرد.
من نمی دانم که متن رو خوندی یا همین جوری رد شدی. باید بخونی و بعد بگی که با فال مشکل داری یان.
در مورد مشکلت هم بگویم که: شرمنده ام. ولی آمار وبلاق وزین من نشون می ده ه بیشترین مراجعین به این صفحه طرفداران فال و فالگیری هستند. من هم خب گاهی جو گیر میشم.
سلام رفیق
سال نو مبارک.........
ممنون. سارا.
نوروز تان پیروز!
به به چه سفره ای!
زندگیتان همیشه سبز
دیر در کنار خانواده گرامی زیوید و شاد!
ممنون.
همین طور برای شما.
فقط بوگو چندم
اول.