سلام:هرچند بسیاری ،واژه گل نصرانی را در این شعر مسبوق به ماجرایی در انقلاب مشروط وکشته شدن یک آمریکائی مسیحی درایران کرده اند اما حضور یک نصرانی در دربار یزید و درمجلسی که سر بریده امام حسین (ع) مورد تعرض قرار می گرفت و اعتراض وی که منجر به شهادت وی شد می تواند مورد اشاره شاعر باشد. با آرزوی توفیق
بسیار ممنون از این اطلاع رسانی...واقعا باید خیابانی به نام اون مرد بزرگ باشه...از پاتریس لومومبا و بابی ساندز که با مسماتره
کاملن درسته. من تازه در مورد بابی ساندز مشکل شرعی هم دارم. می گویند خودکشی در اسلام گناه کبیره است. ولی انگار برای اغیار نیست. بابی ساندز مگر خودکشی نکرد؟
در پیام های پست برونو فکر می کنم آرمین نوشته بود که کسی که برونو رو می سوزونه در حقیقت عقل و خردش را زیر پا گذاشته برای همین هم سرش رو در دست گرفته فکر می کنم این به پیشواز مرگ رفتن در ادامه آن پیام معنای بهتری داشته باشه چون کسی که در حال سوزاندن برونو است، در حقیقت با سر سپردگی و تسلیم خود به اهالی کلیسا و آلت دست آن ها شدن، آتش بیار این معرکه شده و با این کار انگار مرگ پیش از موعدی را – پیش از آن که بمیرد- برای خود رقم زده چهره و نگاه وحشت زده سر بریده به کسی که از بیرون به نقاشی نگاه می کنه نشان از متزلزل بودن او دارد انگار خودش هم سر برگردانده و نمی خواهد به جنایتی که می کند نگاه کند و این جایی است که احتمالن سر بریده در دست نقاشی دوراند با همون معنی در نقطه مقابل سر بریده در دست شعر سیصد گل سرخ قرار می گیرد، چون کسانی که در آن ترانه سر بریده در کف دارند، عاشقند و عاشقانه و آگاهانه، جان بر کف گذاشته و بساط عافیت و سلامت را برچیده اند و بدون ترس از مرگ، خودخواسته با عشق به آزادی مردم و میهن کوچه کوچه و قدم به قدم در جستجوی مرگ هستند و به استقبالش می روند.
ینی سر بریده در دست همیشه عاشقانه نیست. در خود باختگی و از جان گذشتگی.کسانی چون این مرد خبیث هم هستند که سر بریده خود در دست می گیرند. گرفته اند. این روزها میبینم که با این که معمر قذافی توی سوراخ موشی پنهان شده و بزودی از کانالی او را چون صدام بیرون می کشند و از روی دندانهایش تایید می کنند که خودش است. ولی هوادارانش این جا و آن جا کماکان دارند جان نثاری می کنند. امروزه این گونه نیست که چون زمان مغول سر راقطع کنند. از دور تک تیراندازان فقط سر را هدف قرار می دهند.
انگار ابعاد بسیار زیادی از قضیه دارد روشن می شود. من هنوز گرم آن گل نصرانی هستم.
بنظر من سیصد تا صد میلی یارد تومن که میشه سه هزار میلیارد تومن اگر فرصت شمردن بود پستی با هوشمندی بگذارید که با این مبلغ چها میشود کرد من فقرایی میبینم که با یک نانواز این مبلق خوشبخت میشن
چشم تنگ مرد دنیا دوست را یا قناعت پر کند یا خاک گور
انگار دزدان سیرمونی ندارند.
البته در این که از این نمط کلاه های زیادی برای بسیاری از حضرات دوخته شده هیچ شکی نیست. همه اش را به حساب این طفلکی نگذار.
نگفتم که دروغ می گید! خدا منو بکشه. منظورم این بود که شاید دارید ما رو امتحان می کنید .
خدا شما را برای ما نگهدارد.
من فقط در دوران معلمی دیگران را امتحان می کردم. آن هم به ضرورت حرفه ای. از آن پس هرگز کسی را امتحان نکردم. اگر هم بخواهم مثلن چیزی را یاد کسی بدهم از اول طوری می نویسم که طرف بداند من پاسخ پرسش را می دانم.
چند وقت پیش که این ترانه را در اون مجموعه دوست داشتنی داریوش شنیدم، گشتم دنبال معنی این شعر ... خلاصه چیزی که فهمیدم این بود که این شعر پیشینه ای عاشقانه داشته و بعدها در جربان مبارزات آزادخواهی مردم ایران به مرور تغییر شکل داده و در دوره مشروطه بندهایی از این شعر به شکلی که امروز هست برای اولین بار سروده و خوانده شده.
منظور از یک گل نصرانی هم یک گویا یک معلم آمریکایی مسیحی است که در مبارزه های مشروطه خواهان تبریز در کنار تبریزی های مشروطه خواه کشته شده. به هر حال نمی دونم آنچه امروز به این شکل در این ترانه می شنویم چقدر از این داستان را به همراه خود داره.
در مورد این در دست سر بریده خود بردن هم فکر می کنم در مجموع منظور به پیشواز مرگ رفتن و از مرگ استقبال کردن باشد. چه در نقاشی برونو و چه در این شعر – هر چند با دو مفهوم کاملن متفاوت و چه بسا در مقابل هم - کسی که سر بریده خود را در دست می گیرد، زندگی و بودنش را به هیچ می گیرد و جان بر کف به استقبال مرگ می رود.
بیان زیبا و احتمالن درستی بود برای گل نصرانی. ممنون. با صحبتهایی که این میان در مورد سر بریده گفته شد نیز به همی چنین. ولی این سر بریده در دست قاتل است. البته شاید او هم با تمام وجود به باورهایش ایمان دارد. ممنون.
یعنی از هر ۳۰۱ نفر آدم ۳۰۰ نفرشان گل سرخ هستند و فقط یک نفر گل نصرانی ،یعنی از هر ۳۰۱ نفر ۳۰۰ نفر یک جور فکر میکنند و مثل همدیگر هستند و فقط یک نفر با بقیه فرق دارد ،من چقدر علم و دانش به شما یاد بدهم ؟؟؟؟
ینی گل نصرانی مثل گل سرخ قشنگ نیست؟ زشته؟ یا خار داره؟ ولی گل سرخم خار داره.
من اصلا گل نصرانی نشنیدمو ندیدم. یه بنده خدایی میگفت نسرانی درسته که میشه گل نسرین . یکیم میگفت منظورش به مسیحه. مثل اینکه قبلا به مسیحیا میگفتن نصرانی .میگن عیسی تو قبیله ای به اسم نصران به دنیا اومده . ............. کلن تو این قضیه چیزی بارم نیست . خواستم کامنت خالی نذارم
این یک گل نصرانی احتمالن همان عیسا مسیحه.
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
سلام:هرچند بسیاری ،واژه گل نصرانی را در این شعر مسبوق به ماجرایی در انقلاب مشروط وکشته شدن یک آمریکائی مسیحی درایران کرده اند اما حضور یک نصرانی در دربار یزید و درمجلسی که سر بریده امام حسین (ع) مورد تعرض قرار می گرفت و اعتراض وی که منجر به شهادت وی شد می تواند مورد اشاره شاعر باشد.
با آرزوی توفیق
شاعر را شما می شناسید؟
بسیار ممنون از این اطلاع رسانی...واقعا باید خیابانی به نام اون مرد بزرگ باشه...از پاتریس لومومبا و بابی ساندز که با مسماتره
کاملن درسته.
من تازه در مورد بابی ساندز مشکل شرعی هم دارم.
می گویند خودکشی در اسلام گناه کبیره است. ولی انگار برای اغیار نیست. بابی ساندز مگر خودکشی نکرد؟
من از توضیحی که شهرزاد بانو در مورد یک گل نصرانی دادند ، خیلی خوشم اومد .
ممنون ازشون
در پیام های پست برونو فکر می کنم آرمین نوشته بود که کسی که برونو رو می سوزونه در حقیقت عقل و خردش را زیر پا گذاشته برای همین هم سرش رو در دست گرفته فکر می کنم این به پیشواز مرگ رفتن در ادامه آن پیام معنای بهتری داشته باشه چون کسی که در حال سوزاندن برونو است، در حقیقت با سر سپردگی و تسلیم خود به اهالی کلیسا و آلت دست آن ها شدن، آتش بیار این معرکه شده و با این کار انگار مرگ پیش از موعدی را – پیش از آن که بمیرد- برای خود رقم زده چهره و نگاه وحشت زده سر بریده به کسی که از بیرون به نقاشی نگاه می کنه نشان از متزلزل بودن او دارد انگار خودش هم سر برگردانده و نمی خواهد به جنایتی که می کند نگاه کند و این جایی است که احتمالن سر بریده در دست نقاشی دوراند با همون معنی در نقطه مقابل سر بریده در دست شعر سیصد گل سرخ قرار می گیرد، چون کسانی که در آن ترانه سر بریده در کف دارند، عاشقند و عاشقانه و آگاهانه، جان بر کف گذاشته و بساط عافیت و سلامت را برچیده اند و بدون ترس از مرگ، خودخواسته با عشق به آزادی مردم و میهن کوچه کوچه و قدم به قدم در جستجوی مرگ هستند و به استقبالش می روند.
ینی سر بریده در دست همیشه عاشقانه نیست. در خود باختگی و از جان گذشتگی.کسانی چون این مرد خبیث هم هستند که سر بریده خود در دست می گیرند. گرفته اند.
این روزها میبینم که با این که معمر قذافی توی سوراخ موشی پنهان شده و بزودی از کانالی او را چون صدام بیرون می کشند و از روی دندانهایش تایید می کنند که خودش است. ولی هوادارانش این جا و آن جا کماکان دارند جان نثاری می کنند. امروزه این گونه نیست که چون زمان مغول سر راقطع کنند. از دور تک تیراندازان فقط سر را هدف قرار می دهند.
انگار ابعاد بسیار زیادی از قضیه دارد روشن می شود.
من هنوز گرم آن گل نصرانی هستم.
بنظر من سیصد تا صد میلی یارد تومن که میشه سه هزار میلیارد تومن اگر فرصت شمردن بود پستی
با هوشمندی بگذارید که با این مبلغ چها میشود کرد
من فقرایی میبینم که با یک نانواز این مبلق خوشبخت میشن
چشم تنگ مرد دنیا دوست را
یا قناعت پر کند یا خاک گور
انگار دزدان سیرمونی ندارند.
البته در این که از این نمط کلاه های زیادی برای بسیاری از حضرات دوخته شده هیچ شکی نیست. همه اش را به حساب این طفلکی نگذار.
نگفتم که دروغ می گید!
خدا منو بکشه.
منظورم این بود که شاید دارید ما رو امتحان می کنید .
خدا شما را برای ما نگهدارد.
من فقط در دوران معلمی دیگران را امتحان می کردم. آن هم به ضرورت حرفه ای. از آن پس هرگز کسی را امتحان نکردم. اگر هم بخواهم مثلن چیزی را یاد کسی بدهم از اول طوری می نویسم که طرف بداند من پاسخ پرسش را می دانم.
چند وقت پیش که این ترانه را در اون مجموعه دوست داشتنی داریوش شنیدم، گشتم دنبال معنی این شعر ... خلاصه چیزی که فهمیدم این بود که این شعر پیشینه ای عاشقانه داشته و بعدها در جربان مبارزات آزادخواهی مردم ایران به مرور تغییر شکل داده و در دوره مشروطه بندهایی از این شعر به شکلی که امروز هست برای اولین بار سروده و خوانده شده.
منظور از یک گل نصرانی هم یک گویا یک معلم آمریکایی مسیحی است که در مبارزه های مشروطه خواهان تبریز در کنار تبریزی های مشروطه خواه کشته شده. به هر حال نمی دونم آنچه امروز به این شکل در این ترانه می شنویم چقدر از این داستان را به همراه خود داره.
در مورد این در دست سر بریده خود بردن هم فکر می کنم در مجموع منظور به پیشواز مرگ رفتن و از مرگ استقبال کردن باشد. چه در نقاشی برونو و چه در این شعر – هر چند با دو مفهوم کاملن متفاوت و چه بسا در مقابل هم - کسی که سر بریده خود را در دست می گیرد، زندگی و بودنش را به هیچ می گیرد و جان بر کف به استقبال مرگ می رود.
بیان زیبا و احتمالن درستی بود برای گل نصرانی. ممنون.
با صحبتهایی که این میان در مورد سر بریده گفته شد نیز به همی چنین. ولی این سر بریده در دست قاتل است. البته شاید او هم با تمام وجود به باورهایش ایمان دارد.
ممنون.
من بلد نیستم یعنی چی.
اصلن شاید برای جور در آمدن شعر این طور گفته!
حالا خداوکیلی خودتون نمی دونید؟
خب یعنی من بلد نیستم.
برای جور دراومدن شعر فقط باید کلمه ی آخر رو جور کرد.
چه دلیلی داره که دروغ بگم؟ من محسنم نه محمود.
نه که نصرانی زشت باشه شاید قشنگتر هم باشه یعنی اون یک گل با بقیه فرق دارند .
باید توی اینترنکست بگردند دنبال گل نصرانی.
یعنی از هر ۳۰۱ نفر آدم ۳۰۰ نفرشان گل سرخ هستند و فقط یک نفر گل نصرانی ،یعنی از هر ۳۰۱ نفر ۳۰۰ نفر یک جور فکر میکنند و مثل همدیگر هستند و فقط یک نفر با بقیه فرق دارد ،من چقدر علم و دانش به شما یاد بدهم ؟؟؟؟
ینی گل نصرانی مثل گل سرخ قشنگ نیست؟ زشته؟ یا خار داره؟ ولی گل سرخم خار داره.
من اصلا گل نصرانی نشنیدمو ندیدم. یه بنده خدایی میگفت نسرانی درسته که میشه گل نسرین . یکیم میگفت منظورش به مسیحه. مثل اینکه قبلا به مسیحیا میگفتن نصرانی .میگن عیسی تو قبیله ای به اسم نصران به دنیا اومده .
.............
کلن تو این قضیه چیزی بارم نیست . خواستم کامنت خالی نذارم
این یک گل نصرانی احتمالن همان عیسا مسیحه.