ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 |
14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 |
21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 |
28 | 29 | 30 |
چو آفتاب می از مشرق پیاله برآید
ز با غ عارض ساقی هزار لاله برآید
نسیم بر سر گل بشکند کلاله سنبل
چو از میان چمن بوی آن کلاله برآید
به سعی خود نتوان برد ره به گوهر مقصود
زهی خیال که این کار بی حواله برآید!
ز گرد خوان نگون فلک، طمع نباید داشت
که بی ملالت صد غصه یک نواله برآید
شکایت شب هجران نه آن حکایت حال است
که شمهئی ز بیانش به صد رساله برآید
گرت چو نوح نبی صبر هست بر غم طوفان
بلا بگردد و کام هزار ساله برآید
نسیم زلف تو گر بگذرد به تربت حافظ
ز خاک کالبدش صد هزار ناله برآید
***
ای صاحب فال بدان و آگاه باش که تازگیها خیلی میگساری میکنی. طوری که حتا آفتاب را از مشرق پیاله میبینی به جای اینکه از مشرق کوه ببینی. میگساری بد نیست ولی حد و حدودی دارد. درست است که در شرع حرام اعلام شده است ولی بدان که اگر میگساری نکنی به بهشت میروی و آنجا تا دلت بخواهد به تو شراب و می میدهند و ما طبق معمول در این کار خدا حیرانیم که چرا در این دنیا میگساری حرام است و در آن دنیا و در بهشت موعود تا دلت بخواهد شراب به خوردت میدهند؟ آن هم به توسط حوریان ماه رو-شراب هایی که میگویند از شکر شیرینتر و از عسل غلیظ تر است و خاصیتش هم ایناست که بسیار سکر آور است و سردرد هم ندارد.
یک چمنی میبینی با کلاله سنبل خیال نکن که میتوانی در این چمن فوتبال بازی کنی. نه باید این کلاله را بو کنی. چرا؟ چرا و کوفت. در کار سرنوشت چرا میآوری؟ گستاخ؟ ملعون؟ شکاک؟
این روزها آنقدر جان می ککنی* که گوهر مقصود پیدا کنی. خیال خام کردهای. گوهر مقصود کجا بود؟ این گوهر با حواله و آن هم در اماکن خاص تقسیم میشود. رنج و مشقت و اینها را ول کن. خلاصهاش کنم. این یعنی اینکه باید به دنبال پارتی باشی. حتا حافظ هم نمیتواند برایت کاری کند. پارتی کلفت. افتاد؟
به دنبال یک لقمه نان هستی که بیاوری سر سفره سر و همسرت. ولی باید صدتا غصه بخوری. چی فکر کردی؟ که دکترا داری؟ که مهندسی؟ که رییسی؟ که مدیری؟ زکی. خیال کردی. باید صب تا شب بدوی. میدانی با صدتا غصه یک لقمه به تو می دهند. کشک که نیست که. لقمه است.
ببین، احساس میکنم که دارد فشارت بالا میرود. ولی مجبورم به تو بگویم که باید صد تا رساله بنویسی تابفهمی که شب هجران یعنی چه؟ مگر الکی است؟ نمی فهمی؟ فکر میکردی که یاری و غاری و نوالهای و ... همه اش درست ولی شب هجران؟ آخ از این شب هجران.
بهرحال باز این حضرت حافظ است و شاخ نباتش که دلش به حالت سوخت و اعلام کرد که باید مانند نوح صبر داشته باشی تا کام هزار ساله ات برآید. اگر داری بسم الله. اگرم نداری که از خاک کالبد حافظ هزار ناله بر میآید و کار تو زار میشود.از من میپرسی که چرا هزار ناله بر میآید؟ یعنی خودت نمیدانی؟ اگر نمیدانی بگو تا یک اس ام اسی که حافظ محض گل روی تو سروده و در هیچ جایی تا به حال منتشر نشده برایت بفرستم تا بفهمی که دنیا دست کیست. اینجا معذورم از نوشتنش که وبلاگم از طرف مدیریت محترم بلاگ اسکای فیلتر میشود و من میمانم و حوضم.
غرض: داری جان می ککنی یا نه؟ اگر نه که کلاه ات پس معرکه است. وگرنه خوشبختی و سعادت هر دو عالم از آن تست.
بسم الله.
* به کوری چشم اعرابی که تشدید را داخل زبان پارسی کردند، ما زین پس به جای تشدید، حرف تشدید دار را دوبار می نویسیم، نوشتنی. کلیه منتقدین هم بروند و کشک خودشان را بسابند، سابیدنی. مگر مرض داریم که حرفی را بنویسم و بر رویش تشدید بگذاریم؟ خب حرفی که تشدید دارد را دوبار مینویسیم و منت عرب نمیبریم. اعرابی که خیر سرشان برایمان خلاصه نویسی آوردهاند، بروند و شیر شتر و سوسمارشان را بخورند.
..
سعی کردم هر چه بیشتر این تراوشات ذهنی رو جمع و جور کنم و جواب تون رو بدم !!
همین..
سپنداریار.. .
تفو بر تو ای چرخ گردون تفو
..
من هر وقت که تلویزیون ایرانو میگیرم حداکثر ظرف سه تا چهار دقیقه فوقش ۵ دقیقه بعدش این شعر رو میخونم. برای همینم حدود دو سه سالی میشه که تلویزیون ایرانو نگاه نکردم. نه چرا سریال مرد هزار چهره را دیدم. والسلام.
...
روزگار غریبی ست نازنین !!
کوروش تو نخواب که ملتت در خواب است..
آرامگه ات غرقه به زیر آب است..
اینبار نه بیگانه که دشمن ز خود است..
صد ننگ به ما که روح تو بیتاب است..
کوروش هم خوابیده است. وقتی به او گفتند که آسوده بخواب او هم خوابید. دیگر هرگز بیدار نمی شود.
Avalan bebakhshid baraye Pinglish neveshtan .computeram Persian neminvise .Mamnonam lotf mikonid va javab midahid .Dovoman dar jahan emroz ke internet va mahvare darand marzha ra barmidarand jang arab-o- ajam va yahodi-o- mosalman dar shaen-e webloge vazin shoma nist .anra besparid be sokhnranan majmae sazman melal.
Ettefaghan be nazar ma sokhanranan sazman mellal khodeshan arab hastand. Ma be dar migooeem ta divar beshnavad
آخه انقدر قوم گرائی تو ایران می بینی و این انقدر منجر به از دست رفتن اتحاد مردم شده که اصلاً از نژاد گرائی بیزارم - ایرانیه پر افتخار با اعراب مدارا
ببین من تمام بدبختی امروزمان را در حمله اعراب به ایران میدانم. البته یک مساله هم هست که اگر خودمان همتی داشتیم این عربهای سوسمار خور بی فرهنگ و وحشی نمیتوانستند به ما ضربه بزنند ولی زدند. حالا با اینکه کلی از آن زمان گذشته ولی کینه اش توی ژن ما رفته.
به نظر من مذهب شیعه هم به نوعی مظهر مبارزه با اعراب است که در ایران به وجود آمد. که در این مورد باید دانشمندان نظر بدهند. و البته اگر بگویند نه من باز هم حرف خودم را میزنم. بد میکنم؟ و الا در ایرانی بودن هم هیچ افتخاری نمیبینم اینروزها.
آخرش با کوری برای کسی موافق نبودم ولی طنز جالبی بود از اول یقتو میچسبه
همه فال یکطرف نوآوری شما در نوشتن تشدید یک طرف. اصلا این سبک نوشتن شما می تواند به فرهنگستان ادب و هنر پارسی ارائه شود تا چشم عربها از کاسه درآید.
این کار در واقع کهنه آوری است. چون قبلن اینطور بوده که بعدن تشدید گذاشتن. ولی اگر ما در آن ایام میزیستیم حتمن مشت محکمی در دهان اعراب می زدیم. زدنی.
Fal in mah besiyar khande dar bod . Makhsosan nasayeh andar bab Sharabkhari.Khaste nabashi.Har shagerd madrese ke in fal aval Mehr ra avize goshesh konad hatman emsal shagerd aval mishavad .Rasti aval mehr be hame hamshagerdihaye jadid va ghadim mobarak bashe .
همیشره آخرش ما نفهمیدیم که شما چرا گاهی پینگلیش مینویسید و گاهی فارسی. حالا ما پارتی بازی میکنیم و کامنت های شما را که به پینگلیشی مینویسید آپ میکنیم. خدا به سر شاهد است که هر کسی که پینگلیشی بنویسد اصلن نخوانده پاکش میکنیم.
در ضمن راست میگویید. باید می گفتیم که
همشاگردی سلام.
جای قلم توانای شما در حرفه ای ترین جامعه مجازی ایرانی ها خالی ست...
یکبار آمدیم دیدیم که خبری نیست. فهمیدیم که الکی به قلم ما میگویید قلم توانا. یعنی به هر کس و ناکسی میگویید قلم توانا. اصلن هم نفهمیدیم که این دکانی که شما باز کرده اید یعنی چه؟