بعد از بیست و سه

همان اوقاتی که تب داریم و به مهتاب بد می گوییم. همه مان.

بعد از بیست و سه

همان اوقاتی که تب داریم و به مهتاب بد می گوییم. همه مان.

ساعت نه صبح

ساعت نه صبحی در سرزمین خورشید.

تهران

دوازدهم دیماه هزار و سیصد و هشتاد و شش خورشیدی

محسن مهدی بهشت دوشنبه 1 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 18:40

نظرات 9 + ارسال نظر

دارا پنج‌شنبه 4 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 12:04

روزهای برفی رو رنگیش کن شاید راحت تر زندگی رو بگذرونی.

رنگیش کنیم که میشه تابستون. اصلن صحبت سر رنگ هم نیست. هر چند رنگای زمستون خودشونم سردن. مرده شور.

گلناز پنج‌شنبه 4 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 10:40

خیلی منظره قشنگیه.اگه زمستون نبود مطمئن باشید که تابستون و گرماش بهتون نمیچسبید.

اینو که راست میگی. ولی کاش کمی گرمتر بود. یا مثلن نمی شد که زمستون دما ۲۲ درجه بود و تابستون ۳۲؟ مطمئن باش که من این اختلاف رو می فهمیدم و هر دوش بهم می چسبید.

ب. سه‌شنبه 2 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 23:02

چهار راه نه صبح و پنج عصر پیوستن و گسستن زمستان سرد و تابستان آمدن و شدن خاطره و آینده رویای من چهار راه روزگار خوش

این چهارراه انگار به زندگی من و تو گره خورده. بهار و پاییزش را هم اگر عمری باقی باشد در سرزمین خورشید می آورم.

نیلوفر سه‌شنبه 2 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 22:22

سن من قد نمیده ولی از بس شما گفتی منم یادمه. تازه من آن صبح سردی که دستای همدیگرو گرفته بودیم که نیفتیم و روی یخ ها میدویدیم که کلاسمون دیر نشه و با هم افتادیم هم یادمه که چطور روی یخ ها نشسته بودیم و بحث میکردیم که تقصیر کی بوده؟ انگار ۳۶ سال پیش نه که همین ۳۶ دقیقه پش بود

اون که یکی از تاریخی ترین زمستان ها بود. اگر الان بود که حتمن با شکستی بلانسبت ماتحت هایمان توام میشد.
ولی من مطمئن هستم اون روز تقصیر تو بود.

مهدیه سه‌شنبه 2 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 20:27 http://badoom.blogsky.com

اون ماشین اولی منو یاد بنز قدیمی هایی می ندازه که تو فیلما هست! ( خودتون هم تو پاسخ به یه نظر همینطور فکر کردید. ولی من تقلب نکردما اول عکس رو دیدم و این مورد به نظرم رسید بعد نظرات رو خوندم!)
خوب عکس خوب و قشنگیه ولی من یه حقیقت رو بگم امسال انقدر زمستون و برف و سرما برام غیر قابل تحمل شده که نگو. دلم یه سرزمین خورشید می خواد با یه خورشید گرم. همین الانم می خوام!

در مورد ماشین حق با توست. تو تقلب هم نمی کنی. اگر تقلب می کردی که رفیق وبلاق وزین ما نبودی. در مورد خورشید هم باید بگویم که
ایکاش می توانستم یک خورشید گرم را برایت بفرستم. دست من کوتاه و خرما بر نخیل. ولی تا چند روز دیگر که دهم بهمن است صبر می کنیم. این همه تحمل کردیم این چند روزه را هم تاب می آوریم. امیدوارم تا دهم بهم زنده باشیم. دهم بهمن جشن سده است و آغاز گرم شدن هوا. زمستان تمام می شود و روسیاهی به ذغال می ماند. فعلن با همان پتویی که وصفش را نوشتی سر کن. به جان خودت که شرمنده ام.

حسام سه‌شنبه 2 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 09:30 http://hessamm.blogsky.com/

اینجا چقدر سرده!

مرده شور اینجا رو ببره. حسام جون. من همش میگم تابستون. میگین نه زمستون. توی زمستون آدم لباس زیاد می پوشه گرمش میشه. خب حالا گیرم لباس زیادم پوشیدیم. تو که میدونی من لباس زیادم نمیتونم بپوشم. صورتتو چه کار میکنی. صورتت یخ میزنه. یا نکنه توقع داری مثل بعضی بچه های سوسول از اون کلاه هایی بگذارم که فقط دوتا چشم از توش میاد بیرون. ها؟

نیلوفر دوشنبه 1 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 23:17

من فکر کردم که عکس امروز است چون پیش بینی شده بود که ۲باره برف میاد . برف به قول خانم بالا زیبا است به شرط اینکه در خیابانها مثل این عکس فقط دو تا ماشین باشه وگرنه در مصیبت اتوبانهای پارکینگ شده تهران برف هم قوز بالا قوز است . ضمنا من تصور میکنم این عکس برف تهران در سال ۴۷ است .از خلوتی و مدل ماشین ها .راست نمیگم؟؟

وقتی برف زیاده کمتر ماشینی همت میکنه مثل این دو تا بیاد بیرون. در ضمن به نظر من ماشینا طوری توی این عکس هستند که به نظر قدیمی تر هم میان. سال ۱۳۳۷. یادته اون وقتا؟ یا سنت اجازه نمیده. من که خوب یادمه. انگار همین ۵۰ سال پیش بود. چه زود گذشت!

پروانه دوشنبه 1 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 22:38 http://www.parvazbaparwane.blogspot.com

سرزمین خورشید یخ زد!

خورشیدمان هم یخ زد و نتوانست حتا بعد از دو هفته برفها را آب کند.

دختر منتخب دوشنبه 1 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 18:51 http://sin-city.blogsky.com

برف همیشه زیباست