فروختن به اون معنی که شما میدونی نه. ینی ما ازشون قرض میگیریم طوری که متوجه نشن. بعد که کارمونو انجام دادیم موقع پس دادن پول میگیم ما اشتغال زایی کردیم پس پولتونو نمیدیدم
سلام رفیق میبینم.........طبع شعرتون بدجور فوران کرده......خوشی رفیق؟؟؟؟؟ خوبی.......به قول خودتون خاسید؟ یه پیشنهاد.......از کوچه مشغله بیا بیرون رفیق....اصلا بی خیال قلب......برو تو کار چیزای بی سر و صدا...............شاد باشی
اینا فوران های قبله. به قول خودمون له مه خاس تر ناوی - ؛از این بهتر نمیشه؛ من دوست دارم از اون کوچه ها بیام بیرون ولی چیزای بی سرو صدا سراغ ندارم. مثال داری بزن. خدا خیرت بده.
باید مشخص کنید مشغله ی کی ؟ مشغله ی شما یا آنانکه در خانه هایشان را میزنید. اصلن شما به جه حقی در خانه مردم مشغله دار را میزنید ؟ آها گیرت انداختم . پس تویی که هر شب در خانه ما را میزنی و در میروی .
پس شما مشغله داری؟ نه برو ببین کیه که این کارو میکنه. من در نمی رم.
خیلی خیلی به ندرت از چتر استفاده می کنم و معمولن هم جا می گذارمش و حتا یادم می رود که کجا جا گذاشته ام . چتر ، بخشی از من نیست . بخشی از روح ِ من نیست . به من نچسبیده . چتر ، اصن با من سازگاری ندارد .
نمی دانم چرا این شعری که در آن این همه حرکت است منو یاد این شعر همشنگ ابتهاج میندازه: درین سرای بی کسی کسی به در نمی زند به دشت ملال ما پرنده پر نمی زند ...
همین که تونسته شما رو یاد این شعر زیبای هوشنگ بندازه خودش خیلیه.
داقیستانیرا میبینی دیدی سلام اپار مندن ولی شعرت زیر باران باید رفت زیر باران باید با .... خوابید شاید هم زندگی همین باشد که لحظات شیرین همان لحظه های جستجوست
سلام
گویا این مشغله های فکری برای همه هست ومال همه
!!
:)
چه خوب. تا باشه همه چی سراسری باشه.
قطعا نبوده. اگرم ما چیزی میدیم صدقه س
خوبه. صدقه هفتاد بلا را دفع می کنه.
فروختن به اون معنی که شما میدونی نه. ینی ما ازشون قرض میگیریم طوری که متوجه نشن. بعد که کارمونو انجام دادیم موقع پس دادن پول میگیم ما اشتغال زایی کردیم پس پولتونو نمیدیدم
یا اصلن پولی توش نبود. کدوم پول؟
پس اول باید یه کیسه پر بخریم
میفروشن مگه؟
حالا مشکل از باران است یا کوچه های مشغله.
آخه دیدم دوستان بند کردن به باران!
خب هر کس مشکلات رو از دید خودش می بینه. بعضیا باران بعضیا مشغله و بعضیا در زدن.
سلام رفیق
میبینم.........طبع شعرتون بدجور فوران کرده......خوشی رفیق؟؟؟؟؟ خوبی.......به قول خودتون خاسید؟ یه پیشنهاد.......از کوچه مشغله بیا بیرون رفیق....اصلا بی خیال قلب......برو تو کار چیزای بی سر و صدا...............شاد باشی
اینا فوران های قبله.

به قول خودمون له مه خاس تر ناوی - ؛از این بهتر نمیشه؛
من دوست دارم از اون کوچه ها بیام بیرون ولی چیزای بی سرو صدا سراغ ندارم. مثال داری بزن. خدا خیرت بده.
یه چتر میخواید بخریدا ! بابا یه ذره سر کیسه رو شل کن ثواب داره بخدا. اون چتر فروش چه گناهی کرده گیر شما افتاده؟
سر کیسه که شله. ولی توش چیزی نیست.
شرمنده ی چتر فروشی.
باید مشخص کنید مشغله ی کی ؟ مشغله ی شما یا آنانکه در خانه هایشان را میزنید. اصلن شما به جه حقی در خانه مردم مشغله دار را میزنید ؟ آها گیرت انداختم . پس تویی که هر شب در خانه ما را میزنی و در میروی .
پس شما مشغله داری؟
نه برو ببین کیه که این کارو میکنه. من در نمی رم.
به شرطی که هواش هم دونفره و چسبناک باشه!
یک چتر هر دو نفری رو زیر بارون به هم نزدیک می کنه. شاید چون هوای بارونی اصلن انگاری یه چسبی خودش داره.
فردا بارونیه
به این شبی برم دنبال چتر؟
خیلی خیلی به ندرت از چتر استفاده می کنم و معمولن هم جا می گذارمش و حتا یادم می رود که کجا جا گذاشته ام .
چتر ، بخشی از من نیست . بخشی از روح ِ من نیست . به من نچسبیده . چتر ، اصن با من سازگاری ندارد .
بهترین موقع استفاده از چتر دو نفر زیر یک چتره.
حالا که خشک شدین
پس دیگه چتر نمی خوام.
نمی دانم چرا این شعری که در آن این همه حرکت است منو یاد این شعر همشنگ ابتهاج میندازه:
درین سرای بی کسی کسی به در نمی زند
به دشت ملال ما پرنده پر نمی زند
...
همین که تونسته شما رو یاد این شعر زیبای هوشنگ بندازه خودش خیلیه.
دستهام را رو به آسمان میگیریم و تمام ِ تمام ِ باران را در آغوش میکشم ؛ مادرانه .
چه خوب. پس شما هم از چتر استفاده نمی کنید.
پس ما امیدوار باشیم
کاملن درسته.
داقیستانیرا میبینی دیدی سلام اپار مندن
ولی شعرت
زیر باران باید رفت
زیر باران باید با .... خوابید
شاید هم زندگی همین باشد که لحظات شیرین همان لحظه های جستجوست
باشیم اوسته.
بخر
حالا که خیس شدم؟
چتر
ندارم.
به آسمان سفر کن
به دنبال کبوتر خوشبختی
که نفس زنان ستاره خورشید را
می جوید
فکر می کنید
به خانه شاه پریان می رسد؟
شاید برسد.
بهر حال در این راه دارد می رود.
خود ِ در راه بودن نود درصدش رسیدن است.