بعد از بیست و سه

بعد از بیست و سه

همان اوقاتی که تب داریم و به مهتاب بد می گوییم. همه مان.
بعد از بیست و سه

بعد از بیست و سه

همان اوقاتی که تب داریم و به مهتاب بد می گوییم. همه مان.

سراسیمه دیدمت

دیدمت!

دوان دوان

 در کوچه ی تنهایی.

ای کاش نگاهی 

به پشت سرت می انداختی

و

مرا می دیدی که

هر لحظه،  از تو

دور و دورتر می شوم

ستاره



عکس از آلما روشنی

ای ستاره ی تنها!

در کدامین لحظه ی این شب،

شب تاریک،

با ماه آشتی خواهی کرد؟

و ....

سوار بر جاودانگی افق،

بر این تازیانه ی خونین،

به تماشا خواهی نشست؟

ای ستاره ی تنها!

پیش از برآمدن آفتاب،

از این دشت برو،

و پیام این جا را به کهکشان ها برسان،

و آنان را بگو،

شهاب هاشان ببارنند،

بر این ویران، سترون، دشت ِ وهم انگیز،

و ویران تر ز ویران،

هدیتی آرند.

شاید،

تولد دوباره ی دنیا،

اسطوره ی

آدم و حوا را

نداشته باشد.

........


برای شنیدن خوانش این شعر، به "اینجا" بروید.

محسن مهدی بهشت

تهران. 1351 خورشیدی

هزیان چهل و شش

  

 

آن شب را به یاد آر 

که تا بامداد 

در میان نخلستان های بی نخل 

پرسه می زدیم و

مهتاب 

در سیاه چاله ای گرفتار آمده بود  و 

........

خورشید  

            سر 

                   نزد

***

شعر را با صدای خودم در وبلاگ صداهایی که می شنویم، بشنوید.

چقدر دوری


چقدر دوری
چرا که جاده‌ ها هم با تو ادامه ندارند.
این‌روزها،
حتا خاطره‌ها هم یاری‌ام نمی‌دهند
تصویری گنگی تو، که هر روز و هر روز،
محوتر می‌شوی.

***

شعر را با صدای خودم و آهنگی از پری زنگنه در "صداهایی که میشنویم"، بشنوید.


درختان


درختان

چشم هایت را به تمنا نشسته اند.

سیرابشان کن.

ابرها در سرزمین ما،

خیال باریدن ندارند.

***

کردر، ساوه، پاییز نود و هشت.

شعر را با صدای خودم از اینجا دانلود کرده ، گوش بدهید.

زنگ


وقتی نگاهم نمی کنی،

احساس می کنم،

چشم انتظار باز شدن دری هستی.

مرا نگاه کن،

و گوش به زنگ باش.

دلدارت،

کلید ندارد.


در ساعت سه صبح

در ساعت سه صبح

گاه

صدای اتومبیلی ناشناس

نمی گذارد باد را بشنوم.

وقتی دارد

خواب پرنده ای را

برایم

تعریف می کند.

.

شعر را از اینجا با صدای خودم و آهنگ پری زنگنه بشنوید.

.

محسن مهدی بهشت

اینروزها


نه آن قدر دور است

                           که ندانم اوست،

نه آن قدر نزدیک

                       که بدانم او نیست.

من و او

اینروزها در همین فاصله ها

گم شده ایم.



محسن مهدی بهشت

دلتنگی

 

تنها شراب؟

نه.

تو  هم

             باید

                    باشی.

بی تو،

نه.

***

پاییز


این ها همه من اند.

بگذر و بگذار تمام شوم.

شاید بهار ،

دوباره عاشق شدی.


محسن مهدی بهشت

سایه‌ای از تو


سایه‌ای از تو،

بر خواب‌هایی که نمی‌بینم،

سنگینی می‌کند.

بخواب،

می‌خواهم بیدار شوم.

.

شعر را با صدای خودم از اینجا با آهنگ رضایزدانی بشنوید.


محسن مهدی بهشت

گهواره


گهواره  را  نگهدار.

دیریست،

کودکی هایم از درون آن

 پر

کشیده اند.


محسن مهدی بهشت