بعد از بیست و سه

بعد از بیست و سه

همان اوقاتی که تب داریم و به مهتاب بد می گوییم. همه مان.
بعد از بیست و سه

بعد از بیست و سه

همان اوقاتی که تب داریم و به مهتاب بد می گوییم. همه مان.

روزی که رفت


سال‌های سال در آمد و شد بود. هر جایی که می‌رفت در نهایت به جایی که در آن چشم باز کرده بود بر می‌گشت. روزی حداقل دوبار از کوچه می‌گذشت. یک بار رو به دوربین و بار دیگر، پشت به دوربین. تصویر رو به دوربین‌اش را ندارم. هر چه هست پشت به دوربین است و دارد می‌رود. و رفت. من دیگر هرگز او را نخواهم دید.