ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 |
14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 |
21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 |
28 | 29 | 30 |
با گرامی داشت یاد و خاطره ی پرویز جان شاپور، جسارت کرده پا جای پایش نهادم. تکیه بر جای او نزدم. اشتباه نکنید.
***
* دلم تنگ شده بود. دادم قالبش زدند.
* دست روزگار را به گرمی فشردم.
* به تازگی در انظار پیدا شده ام.
* دراز کشیدم. خوابم نبرد. کوتاه کشیدم.
* دریچه ی قلبم را که گشودم، کلی زندانی فرار کردند.*
* حوصله ام داشت سر می رفت، زیر اجاق را خاموش کردم.**
***
* قلبم پر جمعیت ترین شهر دنیاست. پرویز شاپور
** از کامنت های همین یادداشت.
مرسی بابت توصیه...
قابل شما رو نداشت.
حوصله منم سر رفت ... بین این کاریکلماتورهای شما واسه سرریزی حوصله جمله ی حکیمانه ای هست یا نیست؟!
زیر اجاق را خاموش کن.
حوصلم سر رفت. خوب پاشو یه سری هم به من بزن...والا
خب اونجا وبلاگ تبلیغاتی شده. ینی باید پول خرج کنم که اونم ندارم. شرمنده.
درود
درود بر شما.
اینجا شکلک تشویق نداره
پرویز شاپور عصر ما
گل هم تازه نداره
بلاگ اسکای اصلن وقعی به استعدادها نمی نهه.