ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 |
14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 |
21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 |
28 | 29 | 30 |
ای مانده زیر شش جهت، هم غم بخور، هم غم مخور
کان دانه ها زیر زمین، یک روز نخلستان شود ....."حضرت مولانا"
هزار سال پیش، یا دقیقتر بگویم، پنجاه سال پیش، در سال اول دبیرستان یا سال آخر دبستان، با این بیت، روبرو شدم. همیشه و تا آن روز، چهار جهت را شنیده بودم. شمال و جنوب و مشرق و مغرب. ولی شش جهت؟
کلی مداقه کردم. آن روزها مانند امروزها، درها زیاد نبودند. حتا معلمین توصیه اکید داشتند که سئوالات خارج از درس نپرسیم. شاید می ترسیدند پاسخ را ندانند. یا این که ما با بازیگوشی های آن دوران، قصد دست انداختنشان را داشته باشیم که گاه همین بود. ما هم با گردن باریک تر از مو پذیرفته بودیم. خودم دست به کار شدم و چیزی کشف کردم و همان را تا به امروز پذیرفته ام. ولی چه بود؟
انسان را در مرکز یک مکعب تصور کردم. که غیر از راست و چپ و جلو و عقب، بالا و پایینی هم برایش هست. که می شود، شش جهت.
اگر این بود؟ ای کاش حضرت، شعر را به گونه ای می سرود که انسان در مرکز یک کره باشد. چرا که از مکعب می توان خود را رها کرد، ولی از کره؟ نع.بعدترها دیدم که این شش جهت به هزار شکل دیگر در اشعار مولانا آمده و اگر ابیاتی که وی، شش جهت را در آن ها به کار برده از دیوانش بیرون بکشیم، چیزی از آن باقی نمی ماند. از تئوری خودم کوتاه آمدم. منظورم کره است و نه جهات. که جهات درست بود و هست. مثالی دیگر از مولانا بزنم؟:
عقل گوید: شش جهت حد است و بیرون راه نیست
عشق گوید: راه هست و رفته ام من بارها
شاعران دیگری هم این شش جهت را بارها در همین معنا به کار برده اند ولی حافظ کلن و چون همیشه سازی دیگر می زند:
شهری است پر کرشمه و خوبان ز شش جهت
چیزییم نیست، ورنه خریدار هر ششم
که بیشتر، توصیف شیراز است تا شش جهت. البته باز این خوبست. می توانست جهات دیگری هم به آن اضاف کند.
ولی ........... با این شش جهت دیگر چه کنم؟ :
فریاد که از شش جهتم راه ببستند
آن خال و خط و زلف و رخ و عارض و قامت
هرچند و در مجموع همه یکی هستند. همان راست و چپ و ... ولی خب، شیوه به کار گیری جذابیت آن را تغییر می دهد.
با آوردن مثالی از صائب یادداشت رادرز بگیرم:
بس که بی مهری ایام گزیده است مرا
شش جهت خانه ی زنبور بود در نظرم
فکر کنم در این شش جهت بشود رشته ی دکترا ایجاد کرد.
ضمن عرض ارادت ویژه خدمت حضرت حافظ و حضرت مولانا:
ما درون مرکز مهریم و جز ما نیست کس
شش جهت را واگذار در این مدار ای هم نفس!
شهرام معقول
سلام بر شما امیدوارم که ادمین، پیامم رو بخونه، اسمم با اسم پیجم در اینستاگرام همخوانی داره. بیاید به پیجم و خوشحال میشم بعد در دایرکتم خودتون رو معرفی کنید.
من فکر کنم بدونم جریان این عدد شش رو، تسلا در مورد اعداد ۳،۶،۹ میگه اگر درکش کنید و از قدرت این سه عدد بدونید، درهای کائنات به سمت شما باز خواهند شد، مولانا فقط از ۶ حرف نزده، از ۳ هم تو اشعارش میگه
مثلا
ای شب خوبی و بهی جان بجهد گر بجهی
گر سه عدد بر سه نهی، گردد شش، گردد شش
میدونیم سه با سه میشه ۶، لازم نبود مولانا بگه، او از سه و شش زیاد استفاده کرده و چیزی رو میخواسته بگه، ریاضی که نمیخواسته یاد بده.
پیجم در اینستا
Helpnumber10
سپاسگزارم. حتما میام و صفحه ی شما رو می بینم.
درود بر شما
اینکه حکما و عارفان اشاره ی زیادی به شش جهت کردهاند
کاملا منطق درستی داشته است
برای مردم امروز شش جهت محل سوال است
زیرا اصلا به جای خودشان و رابطهی آن با بیرون از بدنشان
فکر نکردهاند.
حالا در ذهن خود دایرهای به دور خود بکشید
و شش جهت را شناسایی کنید.
۱- جلو ۲- عقب
۳-سمت راست ۴- سمت چپ
۵- بالا ۶- پایین
درست میگید.
بعد از دیدن اجرای نسیمی که تو متن گفته بود ذره منم خورشید منم ، ۴ و ۵ و ۶ منم ..
با خودم گفتم ۴ عنصر ، ۵ حواس ولی ۶ چی میتونه باشه .. ۶ تا سیاره داریم یا چی ؟ حتی جهت ها ۴ فرعی و ۴ تا اصلی در مجموع ۸ ...
یهو یاد یه تئوری که مدت ها پیش خوندم افتادم ..
نوشته بود اگه کل جهان داخل یک مکعب باشه چی ... و مکعب ۶ جهت داره .
پس تو اینترنت سرچ کردم "شش جهت " تا ببینم چنین فرضیه ای وجود داره ولی با ابیات مختلف و از جمله این سایت که درمورد این موضوع صحبت کردین مواجه شدم ...
جالب بود ، و برای من دهه هشتادی گودزیلا خیلی تامل برانگیز !
به نظرم هرچقدر زمان میگذره ناشناخته ها بیشتر میشن و کمتر نمیشن !
یعنی چی میتونه چندین قرن پیش باعث شده همچین ابیاتی شکل بگیرن ؟!
این جهات همیشه بوده اند. ولی خب یک ذهن خلاق هم آن ها را در کنار هم نشون میدن.
منظورفقط وفقط اتصالقلبی باخدایت
ممنونم.
سلام.من اهل مطالعه در حد و اندازه شما نیستم ولی گمون کنم جناب مولانا در آن دوران نوید سال 52 را به عموم دادند.
شکسته نفسی می کنید. من نمی دونم منظور شما چیه. ولی من فقط منظورم شش جهت بوده و استفاده از اون توی این یادداشت.
آقای مهدی بهشت، رحمی، رحمی!
تعطیلات رو خونه موندم کمی روی پایان نامه م کار کنم که دچار این شش شدم، دچارشدنی!
جهان شش جهت را گر دری نیست
چو در دل آمدی در می توان کرد
در آن حالی که حالم بازجویی
محالی را میسر میتوان کرد
فکر نکنم بزودی رها بشم،
دعا کنید زودتر بکل از پایان نامه رها بشم وجولان بدم در این جهان شش جهت!
مساله این جاست که دیر یا زود از این پایان نامه رهایی می یابید و سالها بعد روزی در نگاه به زندگیتان و گذشته، به خودتان می گویید: خوشحا به حال آن زمان که گرفتاریم فقط پایان نامه بود.
ای آمده از عالم روحانی تفت
حیران شده در پنج و چهار و شش و هفت
می نوش ندانی زکجا آمده ای
خوش باش ندانی به کجا خواهی رفت
سلام
این که دیگه خیییییلی سخت تر شد. پنج و چهار و هفت هم به شش اضافه شد.
کشف کن جانم کشف کن
ما هم می خونیم شاید در کار ما هم فرجی شد
ممنون. بهرحال من وقتی کشف کنم خیرش به همه ی عالم می رسه.
این قدیمیا اصن گیر می دادن به یه چیز دیگه ول کن نبودن
حالا خروسو هم وصل کردن به این عد شش
زیاد به دنیال چرایش نباشید
اینجا هم فکر می کنم فقط می خواسته بگه تسلط به همه ی زوایا و راهها و جهت ها داشته باشه
همه چیزو دیگه عرفانی نکنید شما
آخه هیچی نداشتن. نه تلویزیون و نه ماهواره و نه اینترنت و نه سینما و ....... یه جایی داشتن عین زیر پله ی اسحاق یهودی و یه زورخونه و صحرا و کوه و در و دشت و دمن. خب چه می کردن. من دارم مداقه می کنم در احوالات انسانهایی که هیچی نداشتن. حالا بده ینی؟ این که همه چیزو عرفانی کنم؟ هرچند این یکی شاید اصن عرفانی نباشه. یه چیز دیگه ای باشه که هیچ وبلاگ نویسی تا حالا کشفش نکرده. بده من کشفش کنم؟
شما مث این دانشمندها حرف میزنیدمث افلاطون و ارسطو خیلی جالبین
خب من چه کم از افلاطون و ارسطو دارم؟ تازه فقط در زمینه ی فلسفه دانش اونا از من بیشتره. من اصلن فلسفه بلد نیستم. البته فلسفه بافی بلدم. در خییییلی زمینه ها دانش من از دانش اونا بیشتره.
این عدد شش بیشتر به مراحل سیرو سلوک اشاره داره مخصوصا در اون بیتی که از مولانا نوشتید:
عقل گوید: شش جهت حد است و بیرون راه نیست
عشق گوید: راه هست و رفته ام من بارها
اینجا کاملا مشخصه که عقل مسیرهارو مشخص کرده و محدود و عشق بازهم این وسط کاسه کوزه ی عقل رو به هم ریخته و میگه نه خیر راههای دیگه هم هست
البته نظریات دیگری هم هست ولی این یکی به واقع نزدیکتره
اصلن وقتی وارد قضیه می شی خیلی اشکال دیگه هم هست. دیروز یک چیز دیگر هم پیدا کردم:
خروسش پرش را از آن راست کرد
که از شش جهت پر زند در نبرد
سروده ی میرزاطاهر وحید است. البته نامش را دیروز شنیدم.
اینجا گیرم این شش جهت همان است که من گفتم. سمت پایین که امکان ندارد. مگر خروس را لب بامی تصور کنیم. که این نیست. چیز دیگری است که علم من به آن قد نمی دهد.