مگر می شود چیزی نوشت؟
خواند؟
گفت؟
شنید؟
وقتی همه ی راه ها به هیچ جا ختم نمی شوند؟
حتا، رم؟
محسن مهدی بهشت
سلام/خوبین /کم پیدایییییییییییییییییییییییین
زیر دست و پام.
سلام/ممنون که با دعا کردن به یادم هستین /بازم برام دعاکنیدخیلی زیاد
من مدام شما را دعا می کنم.
راستی من برای این پستتون یه کامنت دیگه هم گذاشته بودم چی شد پس؟
من نمی دونم.
سلام/من برگشتم /نه ترم پیش کلاسام جمعه بود ولی واسه پایان نامه هر وقت خودم کاردارم میرم /یزد برف اومده بود برای اولین بار تو امسال/سردبود/بازم واسم دعاکنید /ممنون
چه خوب که برف اومده بود. ما که در این جا هنوز ندیدیم.من کماکان شما را دعا می کنم.
سلام /خوبین /من الان هستم /حوصله نداشتم بنویسم /راستی امشب میرم یزد
مگه جمعه ها نمی رفتی؟
رفتن به راه می پیوندد ماندن به سکون
وختی به هیچ جایی نمی رسی، رفتن فقط خسته می کند. ها؟
سلام/خوبین /کم پیدایییییییییییییییییییییییین
زیر دست و پام.
سلام/ممنون که با دعا کردن به یادم هستین /بازم برام دعاکنیدخیلی زیاد
من مدام شما را دعا می کنم.
راستی من برای این پستتون یه کامنت دیگه هم گذاشته بودم چی شد پس؟
من نمی دونم.
سلام/من برگشتم /نه ترم پیش کلاسام جمعه بود ولی واسه پایان نامه هر وقت خودم کاردارم میرم /یزد برف اومده بود برای اولین بار تو امسال/سردبود/بازم واسم دعاکنید /ممنون
چه خوب که برف اومده بود. ما که در این جا هنوز ندیدیم.
من کماکان شما را دعا می کنم.
سلام /خوبین /من الان هستم /حوصله نداشتم بنویسم /راستی امشب میرم یزد
مگه جمعه ها نمی رفتی؟
رفتن به راه می پیوندد
ماندن به سکون
وختی به هیچ جایی نمی رسی، رفتن فقط خسته می کند. ها؟